loading...
مشممد
تفرجگاه بازدید : 37 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

عكرَالزَيت (روغن زيتون پرمايه)

 

(Lees of olive oil)  عكرَالزَيت (روغن زيتون پرمايه)

روغن زيتون را در آوندي مسين امامس قبرسي ريزند و بر آتش گذارند و آنقدر بجوشد تا مانند عسل

پرمايه گردد. كار افشره فيلزهره را مي كند و از آن بهتر است.

سر:

اگر عكرالزيت را با آب غوره بپزند تا ببندد و بر دندان كرم خورده گذارند برمي كند.

چشم:

گاهي با داروهاي تركيبي چشم به كار مي رود.

اندام هاي راننده:

تا كهنه تر باشد براي اندامان دروني بهتر است. حقنَه اش به نفع معده و قَرحه زِهدان است.

مفاصل:

روغن زيتون غليظ شده نو كه ناپخته باشد ساييده شود و بر نقرس ريزند مفيد است و درد مفاصل را از

بين مي برد..

منبع: قانون، کتاب دوم


تفرجگاه بازدید : 55 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شربت غوره از دیدگاه ابوعلی سینا (2)

شربت غوره (شراب الحصرم بالعسل)

اين شربت دوم قبوضيت آور و سردي بخش است، معده سست شده را اصلاح مي كند و اسهال كهنه شده مزمن را از بين مي برد . اين شربت بايد يك سال ازساختش بگذردتا به قصد مداوا استعمال شود .

 دستور ساخت شربت غوره اي قبوضيت آور :

نسخه:

غوره اي ر ا آماده كن كه هنوز سياه نشده باشد، در آفتاب پهن كن سه روز بماند، آنگاه بفشر و از اينافشره سه جزء، عسل خوب كف گرفته يك جزء . هر دو را درهم مخلوط كن و در ظرفي سفالين در آفتاب بگذار، بعد از يك سال مي توان آن را استفاده كرد .

منبع: قانون، کتاب پنجم


تفرجگاه بازدید : 64 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

فربه شدن لاغران از دیدگاه ابوعلی سینا

 فربه شدن لاغران(تسمين القضيف)

سه چيز عامل اصلي لاغري است :

يكي خشكي مزاج،

 دوم خشك شدن روده بند (ماساريقا)

 و سوم خشكي هو ا.

 اگر روده بند خشك شود مزاج، غذاپذير نيست، پس بايد لاغري و خشكي را با دستور زير درمان كرد :

بايد قبل از حمام رفتن بدن را مالش معتدلي از حيث زبري و نر مي داد تا پوست قرمز گردد . بعد از آن مالش را سخت كرد، سپس بدن را با زِفت اندود و سرانجام ورزش به اعتدال انجام داد و بلافاصله بعد از ورزش تن را شست و شو داد وبا پارچه خشك بدن را خشك كرد . بعد از همه اين كارها تن را با كمي روغن اندود و غذاي مناسب حال خورد. مالشي كه توصيه كرديم قبل از اندودن جسم بزفت انجام گيرد، بايد تا زماني ادامه يابد كه بادكردگي (كنوسيون بافتها) هنوز شروع به پژمردن(فرو نشستن ) نكرده است . اين حالت به گفتار ما در باره بزرگ كردن اندام كوچك نزديك است. دستور كامل براي فربه كردن لاغران در كتاب چهارم كه كتاب زينت نام دارد خواهد آمد.

منبع: قانون، کتاب اول


تفرجگاه بازدید : 141 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

خواص گیاه آلورا ( صبر )از دیدگاه ابو علی سینا

 صبر ( الوا)

افشره منعقد شده اي است به رنگ ميانه سرخي و زعفَراني و چندين نوع دارد : اسقوطري، عربي،

سمنگاني، بعضي گويند گياهش همچون زنجبيل شامي است و اشتباه كرده اند.

گزينش:

بهترينش صبر اسقوطري است كه آبش چون آب زعفَران و بوي مر دارد و درخشنده و زو دشكن و بدون

ريگ باشد . صبر عربي در زردي و سنگيني و درخشندگي از آن پايين تر و از آن لزج و سخت تر است . صبر

سمنگاني بدبوي و تيره رنگ وبي درخشندگي و زردرنگيش كم است و از نوع بد بشمار مي آيد . صبر هرگاه كهنه شد سياه رنگ گردد.

مزاج:

در دوم خشك و تا دوم گرم است. بعضي گويند در سوم گرم و خشك است كه چنين نيست.

خاصيت:

گيرنده و خشكاننده بدن و خواب آور است . صبر هندي سود بسيار در بر دارد، مي خشكاند و آزار نمي دهد و كمي قبض است و چون بسيار كم مي گزد، زخم وخيم را سوزش نمي رساند.

آرايش:

صبر و عسل درمان اثر ضربت و شفا بخش كژدمه چركين است . صبر و شراب را بر سر مالنداز ريزش مو

جلوگير است.

ورم و جوش:

اگر با شراب يا عسل باشد در درمان ورم پس و پيش (مقعد و ذكر ) و ورم ماهيچه هاي پهلوگير زبان

بسيار مفيد است.

زخم و قَرحه:

قَرحه هاي سرسخت را دوا كند و بويژه اگر در پس و پيش عورت و بيني و دهان يا ناسور باشند.

مفاصل:

دواي درد مفاصل است

سر:

سر را از زايده هاي صفرايي مي پالايد . صبر و روغن گُل را بر پيشاني و گيجگاه مالند سردرد از بين مي رود . صبر و روغن گُل در درمان قَرحه بيني و دهان و كوفتگي گوش و آماس ماهيچه هاي پيرا مون زبان خوب است بشرطي كه با شراب يا عسل باشد و بر پوست مالند . در طب باستاني آمده است كه صبر سودا را بيرون ريزد . داروي ماليخوليا است. صبر فارسي عقل را تقويت كند و دل را هشيارتر كند.

چشم :

صبردر درمان قَرحه و گري و درد چشم و خارش گوشه چشم و در خشكانيدن رطوبت چشم بسيار نافع

است.

اندام هاي غذا:

تناول دو قاشق صبر با آب سرد يا ولرم معده را از زايده هاي بلغمي و صفرايي پاك كند، اشتهاي دروغينو تباه را رد مي كند . سوزش و التهاب زبان كوچك كه ناشي از گرمي زرداب معده باشد چاره اش با صبر است . اگر صبح و شب چن (حبه) از ص بر مخلوط با شراب يا با عسل بخورند شكم را روان كند و از تباه شدن خوراك جلوگيري مي نمايد و شايد يك روزه درد معده را تسكين دهد . بند آمده هاي كبد را باز مي كند ليكن به زيان كبد است و از اسهالي كه مي دهد داروي يرقان است.

اندام هاي راننده:

تناول يك درخمي و نيم صبر با آب گرم اسهال آورد . اگر سه درخمي خورند شكم را تماماً تنقيه كند . اگر دو درخمي باشد و با آب عسل خورند بلغم و صفرا بيرون آورد . صبر با هر داروي مسهلي باشد معده را از زيان حفظ كند و صبر بهترين و سالم ترين مسهل براي معده است . صبرشسته كمتر اسهالي است اماب راي معده سودا ورتر است. صبركه با عسل باشد از قوتش مي كاهد و اسهالش ازجذب كردن نيست بلكه با هر چه برخورد كند بيرون مي آرد. صبر خالص كه تناول شود اثرش از كبد خارج نمي شود و به معده نمي رسد . تناول صبر عربي افسردگي آرد و درد و پيچ روده و اسهال به دنبال دارد و تاثيرش در پرده ها و خم و پيچ هاي معده)صفاقات( روزي يا دو روز مي ماند. در روزهاي سرد تناول صبر خطر است . شايد اسهال خوني دهد . صبر مخلوط با شراب شيرين بر بواسير برآورده و ترك هاي لبه مقعد نهند مفيد است . خونريزي مقعد را قطع كند ورم مقعد را دوا كند شفاي ورم ذكر است به شرطي كه با شراب و عسل باشد و بر ورم مالند.

زهرها:ا گر به سرما بخورند بيم اسهال خوني مي رود.

جانشين: دو برابرش افشره فيلزهره.

منبع:کتاب قانون، کتاب دوم

 


تفرجگاه بازدید : 200 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شربت جلاب از دیدگاه ابوعلی سینا

جلاب با گلاب(جلاب بماءالورد)

شكرتَبرزد ساييده را بياور و پيمانه كن و در مقابل هرپيمانه ازشكرسه پيمانه گلاب خوب و صاف به آن افزوده و با هم بر آتش بگذار كه مخلوط به آرامي بپزد تا يك سوم مي ماند وكف اگرداشت آن را بگير، اگر خواستي كه زعفَران هم در آن وارد باشد، در اثناي پختن بر آتش زعفَران ناكوبيده را دركيسه اي پارچه اي بر يز و چنان كه گفتيم در ديگ بياويزكه زعفَران به مواد در حال جوشيدن برسد و هرساعت آن رابفشرتا مدت پختن خاتمه يابد . اگر خواستي كه بعداً زعفَران در آن وارد كني، بعد از آنكه ديگ را از آتش بر گرفتي، زعفَران ساييده را قبل از آنكه گلاب سرد شود در آن ريز و به هم زن. گلاب قندرا در ظرفي شيشه اي نگهدار و از آن استفاده كن.

منبع:قانون،کتاب پنجم


تفرجگاه بازدید : 32 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روغن زینون ار دیدگاه حکیم مومن

 ◄زيت

به فارسي روغن زيتون گويند و آنچه از زيتون رسيده گيرند زيت عذب نامند و غير مغشوش او سريع الأنتشار بر سطح بدن مي­باشد و اجزاي او از يكديگر منقطع نمي­گردد به خلاف مغشوش و اين نوع در دوم گرم و با يبوست و قبض است و قول به رطوبت او اصلي ندارد و مغسول او كه با آب گرم بسيار برهم زده و صاف كنند بيلذع و الطف است و چهارده مثقال او با يك رطل آب گرم و ماءالشّعير، مسهل قوي و جهت درد اعصاب و عرق­النّساء و با شراب و آب گرم جهت مغص و اخراج كرم شكم و قي كردن با او جهت رفع سمّيّت ادويه و حقنة او جهت قولنج ورمي و سدّي و درد مفاصل و عرق­النّساء و درد كمر و با مرهمها جهت التيام زخمها و طلاي او جهت دردهاي بارده مفيد و چون شش سال بر او بگذرد زيت عتيق نامند و گرمتر از غير عتيق و محلّل و مليّن طبع و بشره و مصلح ادويه و مضعف قوّة ‌آن و مانع جمود اعضاء و رافع ضرر سرما و اكتحالش مقوّي بصر و جهت رفع بياض رقيق و جرب و سلاق نافع است و جهت نزول آب قايم مقام قدح و طلا كردن گرم او مسكّن الم گزيدن عقرب مي­باشد و چون روغن تازة ‌زيتون را بجوشانند تا به نصف رسد ، بدل عتيق مي­شود و قدر شربتش تا هفت مثقال است.

منبع: کتاب حکیم مومن


تفرجگاه بازدید : 41 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

پوست و زیبایی از دیدگاه طب سنتی(نقش روغنها در زیبایی)

                                                           روغن

نيازي به تعريف ندارد . روغن بلَسان (بشامه)زخم و قَرحه: بلَسان و بويژه اگر با زنبق باشد قَرحه را تنقيه كند و پوسته استخوان را بيرون كشد. ) را ذكر كرديم . روغن كرچك و روغن ترب يك تاثير دارند و هر دو گُدازنده هستند و روغن كرچك از روغن ترب قوي تر است و روغن ترب از روغن كرچك گرمتر مي باشد و شبيه روغن زيتون كهنه است.

مزاج:

روغن ترب در دوم گرم و خشك است . روغن سوسن و ياسمن در سوم گرم و خشكند . روغن گَزنه و كاجيره در اول گرم و دوم ترند . روغن نرگس در دوم گرم و در اول تر است . روغن هِيرِي و روغن حب البان و روغن بادام تلخ در اول ترند . روغن شاخه تاك ، و روغن گُل و سيب در سردي رساني و قبضي بهم نزديكند و روغن بِه هم همين حال را دارد . روغن بابونَه معتدل الحراره و روغن شِبِت شبيه آن است و گرمتر . روغن نرگس در اثربخشي شبيه روغن شِبِت است ليكن بويي تندتر از بوي روغن شِبِت دارد و چون روغن شِبِت باسر سازگار نيست. روغن بنَفشَه قبوضيت ندارد . ليكن چيزي از سردي با او است . روغن سداب گُدازنده است . ما در اين جا از روغن سازي صحبت نمي كنيم و آن را به كتاب اقرابادين واگذار كرده ايم . همچنان كه تص ميم داريم كه روغن ها مرهم  هاي تركيب شده از داروهاي بسيار از قبيل كوشنه و قندول و غيره را كه چگونه مي گيرند و چه منافعي دارند، در اقرابادين آريم.

خاصيت:

روغن بادام و بويژه بادام تلخ بازكننده است . روغن سيب و بِه هم قبض و هم سردي بخشند . روغن بابونَه مسكن درد، برنده غلظت  تراكم  و تحليل برنده بخار است . روغن سوسن، ملين است و اندامان را توان بخشد و رساننده است و درد را تسكين دهد . روغن آس اندامان را محكم كند و نيرو بخشد و از روغن بِه سردي بخش تر است و ماده هاي تراونده را باز مي دارد . روغن سداب همانند روغن غار باد را به كلّي از بين مي برد و از روغن غار گرمتر است و هر دو روغن بادشكن و مسكن درد هستند . روغن كوشنه در تغيير دادن حالت وبائي مفيد و بوي ديك(رائحه القدر) و هوا را خوش گردانند.

آرايش:

روغن غار درمان داءالثعلب  ( موخوره) است . روغن آس ريشه مو را محكم كند و تقويت دهد و سياه گرداند . روغن كوشنه جواني مو را نگه دارد . روغن بادام و مخصوصاً بادام تلخ كه با عسل باشد و همراه بيخ سوسن و موم گداخته وچين و چروك و لکه هاي سياه و سفيد و غيره را دارو است و اگر پخته روغن بادام را بر سر مالند شوره و سبوس را درمان كند . روغن كرچك لكه هاي سفيد و سياه را مداوا كند . روغن شَنبليله درمان بدرنگي است و بويژه اگر در پيرامون هاي چشم پديد آيد.

دمل و جوش:

روغن بادام درمان آماس دردناك روغن سوسن سخت شده هاي كهنه را مي گدازد و از بين مي برد.زخم و قَرحه : روغن كرچك درمان جوش هاي غ ليظ و گري است . روغن شَنبليله سعفَه را از بين مي بر د روغن آس در مداواي قَرحه مفيد است . روغن كوشنه در كم ترين وقت گري و خارش را برطرف ساز د

مفاصل:

روغن بادام از احساس دردو سوزش مفيد است . روغن بابونَه رفع خستگي كند . روغن سوسن و روغن شِبِت هم رفع خستگي كنند و هم از سرمازدگي نافعند.

سر:

روغن بادام دواي سردرد، تپش و وزوز و سوت داخل گوش است . روغن بادام تلخ فايده هاي بسيار دارد و بسيار لطيف است . اكثر فايده اش در مداواي گرفتگي گوش و وزوز گوش است و كرم گوش را بيرون مي آرد . روغن گُل در درمان التهاب دِماغ بس يار موثر است ورم هايي را كه در حال پيدايش هستند، باز مي دارد . تقويت مغزكند و هوش را افزايش دهد و مزاجش نزديك به معتدل است و از اين رو جالينوس در باره روغن گُل فرمايد : تن بسيار سرد را گرم و تن گرم را سرد گرداند و نظريه من در اين باره اين است كه : در معتدل گردانيدن تن گرم مزاج موثرتر است تا سرد مزاج . روغن غار و روغن سداب سردرد مزمن را از بين مي برند .روغن شَنبليله شوره سر را نافع است. روغن كرچك در درمان قَرحه سر، ورم هاي سر، درد گوش مفيد است.

اندام هاي غذ ا:

 روغن بادام براي طحال خوب است و براي معده خوب نيست ، زيرا معده را گران مي كند.

اندام هاي دفعي:

روغن گَزنه و روغن كاجيره شكم را روان سازند . روغن گُل اگر با ماده اي برخورد كند كه نياز به لغزانيدن داشته باشد مسهل است و در حالت اسهال مراره اي قبض است . روغن كرچك مسهل است و كرم كدو را بيرون آرد. روغن بادام در درمان درد كليه، بندآمدن بول، سنگ و درد مثانه و زِهدان و خفگي زِهدان سودمند است . روغن سوسن زايش را آسان كند . تناول يا حقنَه آن درد زِهدان را برطرف مي نمايد و در همه اين حالات روغن شَنبليله همان تاثير را دارد و علاوه بر سختي زِهدان زخم هاي دروني زِهدان را از بين مي برد وزايمان سخت را آسان كند . روغن كرچك در درمان ورم هاي مقعد، بهم آمدن زِهدان و برگشته شدن آن سودمند است.

تب ها:

روغن بابونَه در درمان تب هاي مزمن از روغن گُل مفيدتر است، روغن شِبِت در مداواي تب لرزه بسيارخوب است.

جانشين:

بدل روغن بشام مرّ ما يع يا به وزن آن روغن جوجادو با نصف وزنش روغن نارگيل و ربع وزنش روغن زيتون كهنه است . بدل روغن غار زِفت و قير تر است . بدل روغن سوسن روغن غار است . بدل روغن گَزنه روغن كاجيره است كه از روغن گَزنه ناتوان تر است . بدل روغن حنا روغن مرزنگوش است . بدل روغن نيلوفر رو غن گُل يا روغن بنَفشَه است. به جاي روغن كرچك مي توان روغن ترب، يا روغن كتان به كار برد بشرطي كه روغن كتان تغييري نيافته باشد.

منبع:قانون،کتاب دوم


تفرجگاه بازدید : 28 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

ورزش و چگوبگی آن از دیدگاه طب سنتی(1)

 ورزش: برنامه مشترك اشخاص بالغ

كه مشتمل برهفده فصل است.

: گفتار عمومي در باره ورزش

از آنجا كه اساس تندرستي به ترتيب اهميت بر ورزش، غذا و خواب قرار دارد. بهتر است اهم ر ا بر مهم ترجيح دهيم و موضوع ورزش را پيش كشيم و مي گوييم : ورزش حركتي است تابع اراده . در ورزش، تنفس بلند و بزرگ و پي درپي مي آيد . هركس بتواند با شيوه صحيح و متناسب با اعتدال مزاج خود و در وقت و هنگام مناسب ورزش كند از چاره جويي)پيش گيري ( و تداوي بيماري هاي مادي و بيماري هاي مزاجي كه در دنباله آن مي آيد، بي نياز مي گردد . اين بهره برداري از ورزش هنگامي ميسر است كه دستورات ديگر بهداشتي را به كلّي مراعات كند. بگذار توضيح بيشتري دهم:

همچنان كه خودت مي داني، ما مجبوريم غذا بخوريم و مي داني كه تندرستي ما با غذايي است كه مناسب مزاج ما مي باشد . يعني غذايي كه در كيفيت و كميت معتدل است . تمام قسمت هاي غذايي كه ما مي خوريم بدون استثناء كنش غذايي ندارد، بلكه در هر مرحله از مراحل هضم بخشي از آن به صورت ماده زايد در مي آيد و طبيعت مي كوشد آن را از بدن دفع كند . ليكن بايد دانست كه طبيعت نمي تواند مواد دفعي را به كلّي از بدن براند و حتماً بعد از هر هضمي مقداري از اين مواد زايد باقي مي ماند وقتي اين مقادي ر اندك، زياد شدند و جمع آمدند، مواد دفعي زياد مي شود و به تن زيان مي رساند . مثلا اگر اين مواد دفعي كه باقي مانده است و جمع شده است متعفّن شود، بيماري هاي عفوني به بار مي آرد . اگر حالات و كيفيت آن ها شدت يافت بد مزاجي روي مي دهد . اگر اين تجمع بيشتر شد، بيما ري هاي امتلاء  كه قبلاً ذكر شد  به وجود مي آيد و اگر اين مواد زايد خود را به اندامي برسانند ورم حاصل مي شود . بخارهاي اين مواد باقي مانده، مزاج گوهر روح را تباه مي گردانند . به اين جهت چاره اي جز اين نيست كه آن ها را از بدن بيرون برانيم. بيرون راندن اين مواد به چند طريق صورت مي گيرد : اگر آن ها را به وسيله داروهاي سمي از بدن دفع كنيم، خود داروي سمي نيروي غريزه را كاهش مي دهد و غريزه را خستگي مي بخشد . اگر دفع آن ها با داروي غيرسمي ممكن باشد باز بار سنگيني بر طبيعت است، همچنان كه بقراط فرموده است : "دارو صفا مي دهد و جفا مي بخشد". گذشته از آن، دارو در عين حال كه مواد زايد را مي راند، خلط پسنديده و رطوبت هاي غريزي و رواني را كه گوهر زندگي است از آسيب خود مصون نمي دارد و مقداري از آن ها را نيز بيرون مي راند و بر اثر آن نيروي اندام هاي اصلي و اندام هاي خدمتگزار كاهش مي يابد . پس اين بليات و ساير بلاها از امتلاء روي مي آورند، زيرا مواد بندآورنده چه در جاي بمانند و چه تخليه گردند آفت دارند. ليكن ورزش چيزي است كه ما را از استعمال دارو بي نياز مي سازد و بهترين بازدارنده حالت امتلاء است. اگر ورزش به صورت صحيح و چنان كه بايد و شايد انجام پذيرد، عوامل بيماري هاي امتلاء از بين مي رود

ساير فوايد ورزش

ورزش علاوه بر آن فوايد ديگري دارد به شرح زير :

  1  -ورزش حرارت ملايم پديد مي آورد و مواد دفعي را روز به روز مي گدازد و به طور منظم و مرتب آن ها را از جاي مي لغزاند و راه بيرون آمدن را به آن ها مي نمايد و نمي گذارد هر روز قسمتي باقي بماند، جمع شود و تاثيري بگذارد

  2  -چنانكه گفتيم ورزش توليد حرارت مي كند و حرارت غريزي را فزوني مي دهد . بر اثر ورزش مفاصل سخت و نيرومند مي شوند، پي ها نيرو مي گيرند، در كنش هايشان قوي مي گردند و از تاثيرپذيري در امان مي مانند.

  3  -اندام ها بر اثر ورزش براي پذيرش غذا آمادگي بيشتري مي يابند زيرا مواد دفعي از آن ها دست برداشته است و جاي غذا خالي مانده است .

   4 -نيروي جذب كننده بر اثر ورزش به حركت در مي آيد و گره از اندام ها مي گشايد .اندام ها به نرمش در مي آيند، رطوبت هاي بدن رقيق مي گردند و مسامات)منافذ ريز بدن( فراخ تر مي شوند.

  5بسيار اتّفاق افتاده است، كسي كه ترك ورزش كرده است به بيماري دق مبتلا شده است . چرا؟ زيرا هرگاه جنبشي كه روح غريزي را به سوي اندام ها راهنمايي مي كند متروك گردد، چون روح غريزي ابزار زندگي همه اندام ها است، حتماً نيروي اندام ها رو به ناتواني و نابودي مي رود.

 منبه: قانون، کتاب اول


تفرجگاه بازدید : 25 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

انار از دیدگاه طب سنتی(1)

 

انار

مزاج:

انار شيرين در اول سرد و تر و انار ترش در دوم سرد و خشك است.

خاصيت:

انار ترش صفرا را بركند . جريان زايده ها را به درون راه نمي دهد و بويژه شربتش در اين باره بسيار مفيد است. انار ترش و شيرين و ميخوش زداينده و گيرنده است

ورم:

ا ناردانه و عسل را بر كژدمه مالند مفيد است.

زخم و قَرحه:

دانه انار و عسل را بر قَرحه پليد و زبر مالند خوب است . كاسبرگ انار و بويژه سوخته آن و گلنا ر از گرمي كه دارند زخم را به هم چسبانند . انار شيرين ملين است . هراناري كم غذا و خوب غذا است . اماهسته اناردانه خوب نيست. گيرنده ترين اجزاء انار، عبارت ازكاسبرگ و هسته اناردانه شيرين و ترش است.

سر:

دانه انار با عسل دواي درد گوش است وبرداخل بيني مالند نافع اس ت. هسته اناردانه را بسايند و با عسل مخلوط كنند درمان زخم دهان است . اگر آنار شيرين را در شراب بپزند و بكوبند و برگوش ضمادگذارند ورم گوش را شفا دهد. شربت انار، رب انار ترش و به ويژه رب انار ترش، دفع خمار كنند.

چشم:

افشره انار ترش با عسل داروي ناخُنَه است . افشره انار شيرين بامرو عسل مخلوط كنند وچند روزي در آفتاب نگه دارند در درمان خارش چشم وروزكوري سودمند است.

اندام هاي تنفسي:

انار ترش سينه و گلو رازبر سازد . انار شيرين سينه و گلو را نرمش دهد و سينه را توان بخشد . اناردانه را با آب باران خورنداز خون برآوردن مفيد است. هراناري در درمان تپش قلب مفيد است و دل را جلا دهد.

اندام هاي غذا:

همه انواع اناركيموس خوب دارند و انار ميخوش براي معده از همه بهتر است و التهاب معده را فرونشاند. انار شيرين با معده سازگار است . زيرا گيرنده ملايم است . انار ترش براي معده خوب نيست و در هر حال هسته اناردانه ضد معده است و معده را ميسوزاند . قاوت هسته انارويارزنان را اصلاح كن د . رب انار و بويژه رب انار ترش درويارزنان مفيد است . كسي كه تب دارد بعد از غذا اناردانه بمكد مانع بالا رفتن بخارشود . اما اگر قبل از غذا بخورد مواد غذايي را به سوي پا يين بدرقه مي نمايد . همه انواع اناركم غذا است . اماميخوش براي معده شايد از سيب و به بهتر باشد.

اندام هاي راننده:

انار ترش و شيرين هر دو بول را ريزش دهند ليكن انار شيرين ادراري تر است . دانه انار با عسل دردرمان قَرحه معده مفيد است . انار ترش به زبان معده و ر وده است . قاوت اناردانه در اسهال صفرايي مفيد است و معده را توان بخشد. پوست بيخ انار با شراب انگوري (نبيذ) خام يا پخته تناول شود درمان كرم و كرم كدو است.

تب ها:

ا نار ميخوش در تب ها و التهابات مفيد است. انار شيرين اكثراً تب داران گرم را زيان مي رساند.

منبع: قانون، کتاب دوم

 

 


تفرجگاه بازدید : 24 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

انار از دیدگاه طب سنتی( 2 )

 انار ( رمان)

به فارسي انار گويند و اقسام مي­باشد. شيرين بي دانه را كه املسي نامند و لطيفتر از ساير و سرد به اعتدال و در اوّل تر و با قوّة قابضه و قليل الغذا و مولّد خلط صالح و نفّاخ و از اين جهت باعث نعوظ محرورين است و مدرّ بول و مفتّح و جالي و مليّن طبع و مورث تشنگي و خوردن او بعد از طعام سبب انحدار آن و جهت تصفية روح كبدي و تقويت جگر و استسقاء لحمي و زقي و سوءالقنيه و يرقان و سپرز و خفقان و الم سينه و سرفة حارّ و صاف كردن آواز و فربه كردن بدن و نفوذ فرمودن غذا و رفع جرب و حكّه و نيكو كردن رنگ رخسار نافع است و اكثار او مفسد غذا و مرخّي معده و مصلحش انار ترش و در باردالمزاج زنجبيل پرورده است

 ربّ انار شيرين در افعال قويتر از آب او و مرخّي معده و مصلحش مصطكي است و چون سر انار شيرين را سوراخ كرده و به دفعات بقدري كه گنجايش داشته باشد روغن بادام شيرين در او ريخته و بر روي آتش گذارند تا روغن را جذب كند و به حدّي رسد كه ديگر جذب نتواند كرد مكيدن او جهت درد سينه و سرفه از مجرّبات است و به دستور آشاميدن آب او با شكر و نشاسته و صمغ عربي و روغن بادام كه نيم گرم باشد همين اثر دارد و انار ترش و شيرين كه به عربي مز و به فارسي ميخوش گويند در سردي و تري مايل به اعتدال است.و انار ترش در دوم سرد و خشك و قابض و مدرّ بول و مسكّن حرارت معده و غليان خون و مانع سيلان مواد معده و جهت رفع خمار و قي و خفقان حارّ و منع صعود بخار غذا و رفع دخانيّة آن نافع است و اكثار او مورث قرحة امعاء و سحج و مضرّ مبرود و مضعّف جاذبة جگر و قوّة باه و مصلحش انار شيرين و زنجبيل پرورده و امثال او و

 آب انارين كه با پيه افشرده باشند از نيم رطل تا يك رطل و بيست مثقال شكر خام مسهل صفرا و مقوّي معده است و جهت تبهاي صفراوي و يرقان و جرب و حكّه نافع است و ضماد مطبوخ مهرّاي او با پوست و تخم جهت جرب و حكّة صفراوي مجرّب و طلاي مطبوخ او با شراب جهت تحليل اورام بيعديل است و مضمضة آب او جهت قروح خبيثة دهان و قلاع و اكتحالش جهت ناخنه و سبل نافع و ضماد و عصارة او كه در طبخ غليظ شده باشد با قدري عسل جهت قروح خبيثه و قرحة ‌بيني و گوشت زياد زخمها و درد گوش مفيد است و سويق او قابض و جهت رفع خواهش خوردن گل و امثال او زنان حامله را مؤثّر است و ربّ انار ترش در افعال قويتر از آب اوست و چون آب انارين را در ظرف مس به قوام آورند جهت سلاق و جرب و تقويت باصره و جراحات مزمنة خبيثه نافع است و چون جوف آن را خالي كرده و روغن گلسرخ در او ريخته و به آتش نرم گذاشته و در گوش بچكانند جهت درد آن بغايت مؤثّر و پوست انار بغايت قابض و بارد و مجفّف است و سفوف او با عفص مسهل به عصر اخلاط سوخته و جهت رفع آتشك بغايت مفيد و جلوس در آب طبيخ او جهت سيلان حيض و خروج مقعد و ضماد او با عسل جهت رفع آثار آبله و طلاي سوختة او با عسل بر سينه و معده جهت منع نزف­الدّم و قي­الدّم و نفث­الدّم و حقنه با آب او كه با برنج و جو مقشّر بوداده جوشانيده باشند جهت رفع اسهال و سحج و مضمضه به آب طبيخ او جهت تقويت لثه و آشاميدن او جهت سلس البول و شستن مقعد به آن جهت قطع خون بواسير و امراض مقعد و آشاميدن سایيدة او بقدر يك درهم با آب گرم جهت رفع كرم معده بيعديل است و طبيخ بيخ انار در اين باب از مجرّبات است و جهت نزلة حارّه و درد دندان مضمضة او بيعديل است و چون پوست انار ترش را با مازو بالسّويه ساييده و در سركه بجوشانند تا مهرّا شود و منعقد گردد و بقدر فلفل حبها ترتيب داده، پانزده عدد و زياده از آن جهت رفع اسهال مزمن و سحج مخوف و قرحة امعاء و مقعد مجرّب است و ربّ انار در دوم سرد و در اوّل خشك و قابض است و جهت التهاب و تشنگي مفرط و تبهاي تند و قي و خمار و رفع فساد خواهش حوامل و فساد رنگ رخسار و رفع غم نافع و اناردان قابضتر از ربّ هر يك است و در افعال قويتر و كوبيدة ترش او با مويز بالسّويه و خمس او زيرة كرماني جهت رفع قي و تقويت معده مجرّب است و مضرّ سحج و سرفه و مصلحش مويز و گردكان و بدلش سماق است

 گل انار در افعال مثل گلنار فارسي است و جهت قطع خون بن دندان و التيام جراحات و فتق و قلاع و ضماد او با برگ رز بر فم معده جهت قي مفرط نافع است و عصارة او با گلاب جهت منع ريختن مواد به چشم و رفع ورم و با آب بارتنگ جهت قرحة احليل و با آب جهت ابتداي داخس و خراش پا كه از موزه و كفش شده باشد و با سركه جهت باد سرخ نافع و عصارة پوست و پيه او قايم مقام گل اوست و خوردن هفت عدد از آن كه هنوز باز نشده باشد به نهجي كه دست گرفته و گلها را ناشتا بلع كنند جهت قطع خون و بروز دمل و رمد تا يك سال آزموده است و دانه­هاي زردي كه در اقماع انار مي­باشد شبيه به ذرور و در افعال مثل تخم گل است.

منبع: کتاب تحفه حکیم مومن

 


تفرجگاه بازدید : 26 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

معده و بیماریهای آن از دیدگاه ابوعلی سینا(19)

 درد معده، ناتواني معده، اشتهاي خوراك

 درد معده علل درد معده

وقتي كه معده به درد مي آيد حتماً اين به درد آمدن معده سببي دارد، كه بايد يكي از موارد زير باشد :

1- شايدسوء مزاج معده، ساده بدون ماده به ويژه اگر گرم و گزنده هم باشد.

2- ممكن است سبب درد معده سو ء مزاج معده همراه ماده باشد، آن هم در حالتي براي آزاردادن معده سبب است و ويژگي دارد، كه سوء مزاج گرم و گزنده باشد.

3- گسستگي پيوندي كه سبب آن ممكن است كشيدگي معده از باد باشد، و ممكن است سببي سوزاننده و گزنده باشد و احتمال داردهم عامل سوزاننده و هم كشيدگي معده از باد، سبب گسستگي پيوندي شوند و معده از اثر آن به درد آيد، چنانكه وقتي ورم گرم در معده هست هر دو حالت روي آورند.

4- ممكن است قَرحه خوره سبب گسستگي پيوندي شود و سرانجام سبب درد و آزار معده گردد.

5- كساني هستند كه در وقت غذا خوردن به درد معده مبتلا مي شوند و همين كه خوراك در معده جاي گرفت درد برطرف مي شود داراي خلط سودايي چيره شده هستنديا بيماري ماليخولياي مراقي(لايه خارجي پرده صفاق)  دارند.

6- كساني هستند كه بعد ازفرودادن خوراك و جايگير شدن خوراك در معده و نزديك به ساعت ده ياكمي بعد ازساعت ده به درد معده گرفتار آيند و تا قَي نكنند و ماده ترشي چناني برنياورند كه بر زمين مي جوشد، درد معده آرام نمي گيرد . همين كه ماده كذائي را قَي كردند درد معده تسكين مي يابد . بايد بداني كه چنين اشخاصي ماده خلط سودايي در معده دارند و آن خلط سودايي ارمغاني است كه طحال فرستاده و در معده جاي داده است.

7- هستند كساني كه در اواخر مرحله فرود آمدن خوراك به معده دردي را حس نمي كنند . اماهمين كه خوراك در معده كاملاًجايگير شددرد معده شروع مي شود و ممكن است بدون برآوردن چيزي به وسيله قي، خود به خود درد بعد از مدتي برطرف شود كه نشانه وجود خلط صفرايي در معده است و آن خلط صفرايي از كبد به معده گسيل شده و در معده ريزش كرده است. احتمال دارد كه دردهر دو گروه به زودي از بين نرو دو مدتي درد به درازا بكشد.

حالاسوالي پيش مي آيد :

چرا در اولين مرحله ورودخوراك به معده خبري از درد معده نيست، ا مابعد از آن كه خوراك مدتي در معده ماندگارشد، درد معده سر بر مي آورد و معده و دارنده معده را مي آزارد؟

پاسخ اين است : خلط داخل معده اگر سودايي وتحفه طحال است و اگر صفرايي وفرستاده كبد است، هر دو در ته معده هستند كه در آن ژرفاي معده حساسيتي نيست، همين كه خورا ك در معده بياسود، مهمان ناخوانده بدشگون كه خلط صفرايي يا سودايي است تحريك مي شود و بالا مي آيد و به دهانه معده مي رسد و بر آن مي چسبد وگاز مي گيرد و دهانه معده  كه حساسترين اندام دروني  است به درد مي آيد.

8- به علاوه هستند كساني كه تا چيزي نخورده اند درد معده را احساس مي كنند، همين كه چيزي را خوردند. دردتراجع مي كند و آرام مي شود، سبب اين حالت آن است كه ماده خلط . گزنده هرگاه كه ديد خانه خالي است و معده گرسنه است، در معده مي خزد . آن ماده خلطگزنده يا خلط سودايي ترش است  كه كمتر اتّفاق مي افتد چنيني بودن معده از خوراك به باشد  يا ماده خلط صفرايي است كه اكثراً ماده خلط صفرايي در حالت گرسنگي و ته معده مي آيد.

9- و هستند كساني كه بدون اين كه گرسنه باشندمي خورند و مي خورند و معده را از خوراك مي آگنند و خوراك در معده تلمبار مي شود و از اثر اين بي رويه اي ولگام گسيختگي در خوراك خوردن ولنبانيدن، معده ازتاب و توان مي افتد و به درد مي آيد. اماچه دردي ؟، دردسوزناك وطاقت فرساوجانگداز) شكم انباري و معده آزاري.

10- ممكن است حمله درد و آزاربر معده از باد باشد . هر درد معده اي كه از باد باشد در اندازه زياد است . يادآور مي شوم كه درد از پيچش شكم نيز سببش باد است.

11- هستند كساني كه از احساساتي بودن بيش از اندازه معده شان در رنجند و گله دارند، سبب اين حالت را قبلاًهم ذكر كرده ايم، كه به قرار زير است : خلط مراري كه به معده درآيد، د هانه معده را گاز مي گيرد گاهي درد ناشي ازورود خلط مراري به معده به حدي مي رسد كه انسان تحمل نمي كند و ممكن است از شدت درد معده غش كند.

12- احتمال دارد كه از نوشيدن آب سرد معده به درد آيد و چنان آزاري ببيند كه دارنده معده راپريشان خاطرو بيمناك از سوء عاقبت گرداند.

13- ممكن است درد معده بر قلب تاثير گذارد و قلب از كاربيفتدو بيمار سكته كند و فوراًبميرد.

14- ممكن است درد معده سرازيرآيدو سبب قولنج شود.

15- اگر درد معده به درازا كشيد وفروكش نكرد، بيم آن مي رود كه معده را به ورم مبتلا نمايد.

16- درد معده زن باردار آژيرخفه شدن زِهدان است، در صورتي كه درد معده درزنان بارداراكثريت دارد.

17- در كتاب مرگ سريع آمده است هركسي درد معده داشت وبرپاي راستش چيزي شبيه سيب(بادكنك، نسخه ). ديدوآن چيز در لمس زبر بود، از روزبرآمدن آن چيز تابيست و شش روز زنده است و در روزبيست و هفتم مي ميرد . كسي كه اين سيب  يا بادكنك ماننده زبر  برپاي راست خود احساس مي كند، بسيار اشتهاي شيرين مزه ها را مي كند و هميشه مي خواهدشيريني بخورد. .

18- كسي كه مبتلا به درد شكم است و در اثناي بيماري شكم درد، اثرجاي زخم مانند و نيزجوش هايي برابر وانش پديدار شد كه جوش هاي سياه رنگ به رنگ باقلي باشند و جوش ها بعداًچركين شوند و تا روز دوم همچنان بمانند و ناپديدنشوند يابعد از روز دوم همچنان باقي باشند، ممكن است درد شكم تسكين يابداما بيمار كه از درد شكم رهايي يافته است به خواب بدون اراده و خوابيدن زياد مبتلا مي شود و در نتيجه مي ميرد.

منبع: قانون،کتاب سوم


تفرجگاه بازدید : 30 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

پوست و زیبایی از دیدگاه طب سنتی(شبدر)

 

 

 شبدر(حندقُوقي  ) Trigonella corniculata : Blue melilote

شبدر گياهي است كه سه نوع دارد: بياباني، كاشتني، مصري. تخم آن را نان كنند و مي خورند.

مزاج:

ابن جريج گويد : در آخر دوم گرم و خشك است . ابن ماسويه عقيده دارد كه در وسط دوم گرم است .

گمان مي رود كه قسم كاشتني آن گرميش در آخر اول باشد.

خاصيت:

شبدر كاشتني به اعتدال مي زدايد و مي خشكاند . شَبدر بياباني قبض و گرمي رسان است و رو غنش بادهاي پرمايه را پراكنده سازد.

آرايش:

شَبدر كاشتني و بياباني هر دو داروي لكه هاي سياه رخسارند.

زخم و قَرحه:

افشره شَبدر كاشتني كه با عسل باشد قَرحه را تنقيه كند.

مفاصل:

روغنش داروي درد مفاصل است و بيماري خوف الزمانه ؟ را از بين مي برد و گروهي را ا ز اين بيماري شفا

 داده است.

سر:

افشره اش را به بيني كشند عطسه آورد و براي بيماران صرع بسيار سودمند است.

چشم:

افشره شَبدر كاشتني و بويژه اگر با عسل باشد سفيدي چشم و تَم چشم را چاره كند.

سينه:

هر نوع از شبدر و بويژه شَبدر بياباني درد دنده ها را كه ا ز بلغم باشد دوا كند . خناق و درد گلو آرد و در اين حالت درمانش گَشنِيز و كاسني و كاهو است كه آسيبش را دفع كنند.

اندام هاي غذا:

 درمان درد سرد بادزاي معده است. روغنش در سرآغاز استسقا داروي خوبي است.

اندام هاي دفعي:

ادرار بول و حيض دهد . شَبدر بياباني با شربت تخم پنيرك بستاني)ملوخيه(داروي درد مثانه است . روغن شَبدر درمان درد خايه ها و زِهدان است . شَبدر بياباني قَي و اسهال را درمان كند و شكم را بند آورد . شبدر و تخمش شهوت انگيز است.

تب ها:

چنين شنيده ام كسي كه تب نوبه دارد اگر سه برگ يا سه دانه از تخم شَبدر بخورد يا اگر درتب سه اندر ميان چهار برگ يا چهاردانه از تخمش تناول نمايد. نوبت تب ها بهم ميخورد.

زهرها:

آب شَبدر برجاي نيش كژدم پاشند فوراً تسكين يابد . اما اگر بر اندامي درست پاشند سوزش و درد پيدا شود. تخمش از خود شبدر در درمان نيش كژدم قوي تر است.


تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

خواص و کاربرد زرشک از دیدگاه طب سنتی(مخزن الدویه)

طبيعت آن: سرد و خشك در سیّم و با قوّت قابضه و ترياقيه و در دویّم نيز گفته­اند.

افعال و خواص و منافع آن: قاطع صفرا و مسكن تشنگي و حرارت معده و جگر و غليان خون و سيلان آن از اسفل و بواسير و مقوي دل و جگر و معده حار و مانع ريختن مواد به اعضاء و جهت بواسير و سيلان رحم مزمن به تنهايي و با ادويه حاره مقويه مانند سنبل‌الطيب و دارچيني و عسل و امثال اينها جهت تفتيح سده جگر و رفع استسقا و تقويت جگر سرد و تر و سردي احشا و رفع اسهالي كه از ضعف جگر و يا به سبب تب بلغمي مزمن بهم رسيده باشد و با آب افسنتين جهت تقويت هاضمه و با زعفران جهت صلابت جگر و ادرار بول و ضماد آن جهت تحليل صلابات و آب آن مانع غثيان و قي و دانه آن به تنهايي و يا با ادويه مناسبه جهت قرحه امعا و سحج و اسهالي كه از ضعف احشا بوده باشد و چون بگيرند آب آن را و آب سيب رسيده هر دو مساوي و آب ليمو ربع آن كه نصف يكي باشد و با شكر سفيد صاف كرده به قوام آورند تا منعقد گردد فادزهر سموم قتاله است و به جهت  نهش افعي و خفقان و غشي و كرب و ضعف شهوت طعام مجرب و چون اضافه نمايند بر آن حماض اترج و مرواريد محلول قایم مقام ترياق كبير مي­گردد و نافع است جهت اكثر امراض و بالجمله انبرباريس محرورالمزاج و صفراوي را مفيد و موافق.

مضر مبرودالمزاج بلغمي و سوداوي و اصحاب قولنج و رياح و اعتقال بطن، مصلح آن در مبرود قرنفل و در غير آن شكر و شيريني‌ها.

مقدار شربت: از آب آن تا بيست مثقال و از جرم آن تا پانزده مثقال و از دانه آن تا سه مثقال.

بدل آن: به وزن آن تخم گل سرخ و دو ثلث آن صندل سفید و پوست بیخ آن که آرغیس نامند در حرف الف مع الالف ذکر یافت و اصباغ و الوان و اطعمه انبرباريس و افشرج و جوارش و حب و خوشاب و خميره و دواي قرص و سفوف و سكنجبينات و اشربه و اقراص و مفرح و نقوع انبرباريس در قرابادين در حرف الالف مع النون ذكر يافت.

به فتح همزه و سكون ميم و فتح باي موحده و سكون رای مهمله و فتح باي موحده و الف و كسر رای مهمله و سكون ياي مثنا$ تحتانيه و سين مهمله و انبرباريس به نون به جاي ميم نيز آمده است به لغت بربري ابراز و به فارسي زرشك و زارج و زرنک نيز نامند.

ماهيت آن: درختي است خاردار و خارهاي آن مثلث يعني هر جا كه خار رسته سه خار يك جا با هم رسته. منبت آن اكثر كوهها و دامنه‌هاي كوه نزديك به آب و در خراسان و شيروان و اطراف شيراز و شام و روم و غيرها مي­باشد امّا در خراسان و شيروان اكثر بي‌دانه و شاداب و در نواح شيراز و غير آن اكثر دانه‌دار و هر چند هواي بلد سردتر باشد بهتر مي­شود و برگ آن شبيه به برگ ياسمين و بزرگتر و باريك‌تر از آن و گل آن زرد مایل به سفیدی و سرهای آن مجتمع و ثمر آن خوشه‌دار و طولانی و در خامی سبز و بعد از رسیدن سرخ مایل به بنفشي و بنفش سياه مي­گردد و هنگام رسيدن آن تابستان است و بزرگي درخت آن به قدر دو سه قامت و قريب به درخت سيب صحرایي نيز مي­باشد و ثمر اين مدور و سرخ رنگ و بهترين و مستعمل در اكثر تراكيب منقي از دانه و يا بي‌دانه كوهي آنست و در افشره و رب و شراب دانه دار آن نيز كه آن را افشرده آب آن را گرفته و يا خشك آن را در آب خيسانده ماليده صاف كرده با قند و يا نبات چاشني گرفته استعمال نمايند.

منبع: مخزن الدویه

 

 


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(1)

بيماري هاي قلب

قلب بيمار يهاي از هر نوع ويژه به خوددارد، مانند :

 1- انواع سوء مزاج و آن سوء مزاج يا با ماده همراه است، ياساده و بدون ماده مي باشد.

اگر سوء مزاج همراه ماده است، ماده يا در رگ هاي قلب جايگزين است، يا در ميان جِرم قلب و آبشامه نيام قلب است، بويژه اگر ماده سبب سوء مز اج قلب رطوبت باشد  كه . اكثراً آنچه به ميان نيام وجرم قلب راه مي يابد ماده رطوبتي است  آشكار است كه هرگاه ماده رطوبتي بسيار بود، فشار بر قلب وارد آيد و قلب از گسترش(باز شدن) باز مي ماند.

2-آماس و راه بندان هايي در قلب رخ مي دهد.

3-  رطوبتي مزاحم براي قلب رخ دهد كه سبب خفگي شود و قلب را از باز شدن باز دارد و قلب به جاي باز شدن پيچ بخورد.

4-  از بين رفتن تك(انحلال الفرد) رخ دهد و اين انحلال فرد يا درنيام قلب يا درنيام قلب يا در خود قلب باشد .اگر سوء مزاج در قلب استحكام يافت، به آساني درمان پذير نيست . اگر ورم گرم در قلب پيدا شود، فوراً بيمار مي ميرد. اگر ورم سرد باشد نه گرم، مرگ بيمار فوري نيست . به ندرت اتّفاق مي افتد كه ورم سخت يا ورم سست در خود قلب پيدا شود، اكثر ورم در نيام قلب پديد آيد . اگر احيان ا ورم سخت يا سست در خود قلب باشد، باز به اندازه ورم گرم كشنده نيست  كه فور اً مرگ را ارمغان آورد  اما آن هم كشنده است . شايد بتوان خلط غليظ را از ورم سخت نيام قلب پاك سازي كرد . ممكن است خلط آبكي را  كه رِيم از آن مي چكد  از ورم قلب كه سخت نباشد  پاك سازي نمود . آنچنان ورمي در قلب ميموني بوده و جالينوس حكايتش را بازگوكرده است . ميمون كذايي چندين سال زندگي كرده بود، بعد از مركش تشريح از جثه اش به عمل آمد آنگاه معلوم شد كه در زندگي با چگونه ورمي زيسته است، مي زيست ولي پيوسته لاغرتر و ناتوان تر مي شد.

گفتيم قلب به هيچ وجه تحمل ورم نمي كند، پس چگونه تحمل مي كند كه ورم در آن جمع آيد و چركين گردد؟، اگر فرضا قَرحه در قلب پديد آيد  چنان كه گفته اند  خوني سياه از بيني مي ريزد و دارنده قلب مي ميرد. ممكن است در رگ هاي قلب راه بندان هاي زيان آور روي دهد و كنش هاي قلب به كاستي گرايند . گفتيم ممكن است يكي از بيماري هاي قلب از بين رفتن تكي ( انحلال فرد) باشد. امّا بايد بداني، كه اين احتمال دورتر از احتمال وجود ورم در قلب است و از بين رفتن تك براي قلب هرگزقابل تحمل نيست . اگر احيانا از بين رفتن تك در جِرم قلب رخ دهد و به بطن قلب برسد، انسان فوراً مي ميرد، و اگر در بطن قلب نفوذ نكرد، ممكن است بيمار نه حالا بلكه تا روز دوم مرگش به تاخير افتد.

5-  ممكن است بيماري قلب از بيماري نيام قلب باشد كه نيام قلب در بيماري با اندامان ديگرمانند : مغز، پهلو، ريه، كبد، روده ها، و بقيه اندامان دروني و به ويژه معده شريك وسهيم باشد . يا اين شراكت د ر بيماري با اندامان ديگري باشد يا كليه بدن در آن شريك باشد، چنان كه در وقت تب بيمار مشاهده مي شود كه در اَوان نوبه تب و اوقات بحراني تب چگونه قلب به تپش و اضطراب مي افتد.

مشاركت قلب در بيماري با اندامان ديگر غير از قلب به چندين وجه است :

الف- چيزي از مايح تاج قلب كاهش يافته باشد، مثلا كبد ناتوان شده باشد و نتواند. غذاي كافي را به قلب بفرستد.

ب-مغز ناتوان باشد . از ناتواني مغز ماهيچه هاي نفس كش ناتوان شوند و در نفس كشيدن و پس دادن

دريغ ورزند.

ج- خلط سودايي به اندازه زياد در مغز جاي گرفته و بر گوهر مغز اثر گذاشته است و از گوهر مغز و از راه

شريان ها سرازير شده و به قلب ريخته است و تپش غيرعادي قلب را برانگيخته است و نيروي قلب را

كاهش داده و سبب غم و اندوه و افكار بد و تباه در دارنده قلب شده است.

د- خلط رطوبي از همين راه (از گوهر مغز و از طريق راه شريان ها ) به قلب رسيده و از اثر آن كند فهمي،

تنبلي و بي نشاطي به انسان روي آورده است.

ه- ممكن است كبد در حالي باشد كه خون ناپسند، يا خون گرم زياد از اندازه لازم يا خون سردتر از حد

لازم، يا خون غليظ تر از مقدار لازم را به قلب تحويل دهد.

و- يا اندام همسايه قلب آزار ديده است و آزار همسايه به همسايه اش  كه قلب است رسيده است، كرده است.

ح- دهانه معده و معده از خلط لزج، يا خلط گزنده، يا از كرم و كرم كدو، يا از قَي كردن ماده گزنده آزار

ديده اند و سبب خفقان و تپش غيرعادي قلب شده اند.

ط- از سبب آزار شديد باشد، به حدي كه قلب را نيز در برگيرد، كه اكثراً سبب مرگ مي شود.

ي- ماده بيماري خفگي، يا ماده ورم بيماري ذات الجنب، يا ماده بيماري ذات الرّيه و ... سر به قلب زده

است كه در چنين حالتي مايه خفگي مي شود و دارنده قلب را مي كشد.

ك- اگر در بيماري روي آورده، قلب و نيام قلب سهيمند، مثلا اگر ورم گرم در اين مابين رخ داده باشد،

بي درنگ مي كشد و اگر ورم سرد باشد، بازكشنده است اما به تدريج نه فوري.

ل- گاهي دهانه معده مي پرد و به اختلاج گرفتار آيد، اين پريدن دهانه معده زيان به قلب مي رساند.


تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(3)

 

                                 شرح هريك از نشاني هاي هشتگانه :

الف) نبض:

نبض سريع، نبض بزرگ و نبض پياپي، دليل بر حرارت قلب است وازعكس آن ها عكس آ ن ها را بگير، . يعني آنچه كه در مقابل آن ها قرار دارد، اگر در نبض پيدابود، دليل بر سرد مزاجي قلب است . نبض نرم نشاني از مزاج رطوبي قلب با خوددارد . نبض اگر سخت بود، دليل بر خشك مزاجي قلب است . نبض نيرومند و راست و درست و منظم و مرتب، دليل بر سلامت و سرحال بود ن قلب است . يعني اگر خلاف آن ها را مشاهده نمودي، معلوم مي شود كه قلب كاملاًصحيح و سالم نيست.

ب) نفس:

نفس بزرگ، نفس سريع و نفس پياپي دليل بر حرارت قلب است، ضدآن را برضد حرارت قلب حساب كن،يعني دليل سرد مزاجي قلب است.

ج)سينه:

سينه پهن و گشاد، در صورتي كه سبب پهني و گشادي سينه، بزرگي جِرم مغز نباشد  كه سر بزرگنشانه حجم بزرگ مغز است، و هرجاسر بزرگ هست بايد از مغز پر باشد و مغززياد را در برگيرد، و اگر مغززياد بود، سبب بزرگي نخاع مي شود، نخاع پرمايه و بزرگ حجم، سبب رو يش مهره ها مي شود و دنده ها از مهره ها مي رويند  نشانه حرارت مزاج قلب است . پس منظور سينه گشاد و پهن كسي بود كه سرش كوچك يا ميانه است و نبضش نيرومند است كه اين دليل بر حرارت مزاج قلب است . نتيجه اين بود كه اگرسينه پهن و گشاد است وسرصاحب سينه بسيار بزرگ نيست و نبض نيرومند است دليل بر حرارت قلب است . ضدآن دليل بر سرد مزاجي است، مشروط بر اين كه سركوچك  كه مغزكم دارد  سبب كوچكي سينه نشده باشد . يعني اگرسينه در خلقت كوچك بودسركوچك باشد يا نباشد، اما نبض تند و نيرومندبزند، دليل بر سرد مزاجي قلب است.

د)پوست در لمس :

اگر بر پوست سينه موي زياد هست و بويژه اگر موفرفري است(مجعد) است، دليل بر حرارت قلب است. كم مويي و بي مويي پوست سينه دليل بر سرد مزاجي قلب است، مشروط بر اين كه كم موئي يا بي موئي سينه سببش زياد رطوبي بودن بدن يا از اثر هوا و محيط زيست يا از اثر مراحل عمر نباشد . اگر اين شروط كه ذكر كرديم موجود نباشد  كه سبب بي مويي يا كم مويي سينه شده باشند  بايد دانست ماده دودي  كه سبب پرمويي سينه مي شود  چندان نيست كه كار را چنانكه بايسته است انجام دهد، اين در حالي است كه مو بر سينه كم روييد ه باشد . اما اگر اصلا سينه مو ندارد، دليل بر خشكي مزاج قلب است و معلوم مي شود كه ماده دودي  كه سبب رويش موي بر سينه است  اصلاً در بدن شخص وجود ندارد.

ه) روي آورها و اثر آن ها بر قلب :

اگرسراپاي بدن بدون استثناء حرارت غيرعادي داشت، د ليل بر حرارت مزاج قلب است و اين دليل هنگامي كاملاً درست است كه طحال و كبد وازبرودتي كه دارند به قلب كمك نكرده باشند و حرارت قلب را تعديل ننموده باشند . اگر كلمه بدن بدون استثناء سرد است، دليل بر سرد مزاجي قلب است و اين هنگامي مستند است كه كبد در مقابل سرد م زاجي قلب به نوعي مقاومت نكرده باشد و سرد مزاجي آن را تعديل ننموده باشد . نرمي بدن دليل بر رطوبت مزاج قلب است و آن هم مشروط بر اين كه كبد كمترين مقاومتي در برابر اين رطوبت از خودنشان نداده باشد و قلب رطوبتي را تعديل ننموده باشد. سختي بدن دليل بر خشك مزاجي قل ب است، بازمشروط بر اين كه كبد هيچ دخالت نكرده باشد كه مزاج قلب را به تعديل برساند . در حال مبتلا شدن انسان به تب هاي عفوني، مشروط بر اين كه كبد سالم باشد، بايد دانست كه مزاج قلب، گرم رطوبي است.

و) اخلاق و رفتار :

كسي كه درنها دوسرشت خ ارج از حالت خشم طبيعي، خشمناك است، و از سببي عمدي خشم را برخود هموار نكرده است و اگر جِات و اقدام دارد وچابك است، دليل آن است كه قلبش گرم مزاج است . اگرصاحبدل طبيعتا خشمگين نيست و داراي جرات اقدام نيست و سنگين مي جنبد، مشروط بر اين كه اين حالات زاده عادت گرفتن وزاده اوهام و خيالات نباشد، دليل بر سرد مزاجي قلب است.

ز) نيروي بدني :

اگر نيرو ي بدني انسان كم است و انسان ناتوان است، در صورتي كه اين ناتواني سببش آسيبي از سوي مغزيا اعصاب نباشد، دليل آن است كه قلب ناتوان است، و اگر قلب ناتوان ب ود، معلوم مي شود كه سوء مزاج روي به قلب آورده است . اگر بدن نيرومند است دليل آن است كه قلب نيز داراي نيروي كافي است، علاوه بر اين دليل آن است كه مزاج قلب معتدل است يعني حرارت سرشتي (غريزي) و روان زندگي در قلب زياد است، به هيچ وجه شعله ورنشده اند و ماده دودي از آن ها برنخاسته است بلكه هم حرارت غريزي هم روان زندگي در قلب صاف و نوراني هستند . امّا اگر بدن التهابي و انسان پكر و بيزار باشد و احتمالا نفسش به آسيبي برخورد كرده باشد، دليل بر آن است كه حرارت قلب غريزي نيست و روي آور است و بر قلب تحميل شده است.

ح)پندارو گمان :

اگرخيال انساني گرايش به شادي و سرور دارد و به سوي خوش بيني و آرزوهاي پسنديده مايل است، دليل بر آن است كه قلبش نيرومند است و نيز دليل بر مزاج معتدل . قلب است كه حرارت و رطوبت در آن برابر و برحسب مرامند . اگرخيال و پندارانسان، انسان را به سوي دوري جستن ازاجتماع و آزاردادن ديگران بكشد، دليل بر حرارت قلب است، يعني قلب سوء مزاج گرم دارد . اگر پنداروخيال انسان گرايش به بزدلي و اندوهگيني دارد، دليل بر خشك مزاجي قلب است . تا ايناما نشاني حالات قلب را از خارج قلب ذكر كرديم، اكنون ببينيم كه حالات خود قلب چگونه ما را بر چگونگي قلب آگاه مي سازند . اگر قلب التهابي بود، خود به خود دليل بر مزاج حراري شديد قلب است وقرينه اي نمي خواهد . اگر قلب تپش غيرعادي داشت، تپش قلب تنها دليل بر يك حالت مخصوص در قلب نيست، بلكه تپش قلب ممكن است در چندين حالت رخ دهد، پس حالت قلب را بايد از قراين جست :

1-اگر قلب ناتوان گردد.

2-  اگر قلب سوء مزاج داشته باشد.

3-و ممكن است از احساسات زياد قلب  زيادحساس بودن قلب  تپش قلب روي آورد، كه قلب بسيار حساس از كم ترين پنداري كه به قلب آيد، يا از كم ترين اندازه بخاري  يا امثال آن  كه به قلب راه يابدقلب باتپش غيرعادي رو به رو مي شود.


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(5)

نشاني هاي مزاج گرم طبيعي قلب

نشاني هايي كه مزاج گرم طبيعي قلب را مي نماياننداز اين قرارند :

1-  گشادي سينه، جزدر صورتي كه  چنانكه گفتيم  گشادي سينه سببش مغز باشد. منظور در اين جاگشادي سرشتي سينه است بدون تداخل مغز.

2-  بزرگي نبض طبيعي كه گرايش به پياپي زدن و به سرعت زدن داشته باشد.

3-  نفس طبيعي و بزرگ كه گرايش به پياپي آمدن و سرعت داشته باشد.

4-زياد بود ن مو بر سينه و بويژه آن قسمت از سينه كه كمي به طرف چپ است، مشروط بر اين كه

بسياري مو از اثر رطوبتي نباشد كه از اندامي ديگر به سينه سرزده باشد و نيز ماده رطوبي زياد باشد

ومحيط زيست و هوا در آن تداخل نكرده باشند.

5-  خشم بسيار.

6-روح اقدام، كه به معني بي پرواوفوري دست بكار موردعلاقه زدن است.

7-  حس خوش بيني دردارنده دل.

8-اميدواري زياد.

9-  و چنان كه گفته شدبزرگي سينه اگر مغز در آن دخالت نداشته باشد


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(7)

نشاني هاي مزاج خشك طبيعي قلب

۱-    سختي نبض.

۲-      درنگ واكنش نشان دادن بابرخوردها.

۳-      كم آرامي.

۴-      اخلاق ددمنشانه.

۵-      خشكي بدن، مشروط برشرطي كه گفتيم، كه: كبد درتعديل رطوبت دخالت نكرده باشد.


تفرجگاه بازدید : 27 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب، بیماریها و درمان آن از دیدگاه ابوعلی سینا (12)

  نشاني گرفتن از بيماريهاي قلب

دليل بيماري قلب و نوع بيماري قلب را بايد از مزاج غيرطبيعي قلب جستجو كرد . اگر بيماري از ناتواني و از بين رفتن نيروي بدن و گدازيدن و آب شدن بدن شكايت دارد، بايدحال او را بررسي كني، اگر سببي تازه وارد يا سببي پيشينه را پيدا نكردي و اشتراك اندام ديگري را در به وجود آمدن اين حالت نديدي، بايد حدس بزني كه قلب با سوء مزاج رو به رو است و اگر تپش و پريدن قلب ن يز در كشف سوء مزاج قلب كمك مي نمايد، برهان قاطع است و دليل روشن . اگر سوء مزاج قلب به درجه اي برسد كه دارنده قلب غش كند . بايد بدني كه سوء مزاج قلب ريشه دوانيده و محكم شده است . اگر سوء مزاج سرد ياگرم، يا خشك و يا بدون ماده بر قلب چيرگي يابد، تن دارنده. قلب راه سل و گداخته شدن در بر مي گيرد . اگر سوء مزاج قلب از گرمي است و ماده همراه ندارد، پي آمدش دق فراگير است كه همه بدن را در بر مي گيرد . اگر قلب به سوء مزاج سرد برخورده، نوعي از بيماري دق را براي دارنده قلب به ارمغان آورده است . دقي كه آن رادق پيران و دق كهنسالان مي نامند . اگر سوء مزاج خشك به قلب روي آورده، آن هم نوعي ازدق و نوعي بيماري سل به دنبال دارد . امّا بايد بداني كه اين نوع از سل  كه از سوء مزاج خشك قلب سرچشمه مي گيرد  نه آن سل است كه از ورم ريه پديد آيد . در مبتلا شدن به اين چنين سل كه از سوء مزاج خشك قلب است، ريه آزاري در خود حس نمي كند . دارنده قلب در حال ابتلاء به اين نوع از سل  كه از سوء مزاج خشك بدون ماده قلب بروزكرده است  سرفه ندارد . دق اين حالت برخلاف حال دق گرم است، كه دق ناشي از سوء مزاج خشك قلب سبب حرارت نمي شود.(شاید منظور از دق سکته قلبی باشد)


تفرجگاه بازدید : 19 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(6)

نشاني هاي مزاج سرد طبيعي قلب از اين قرارند

1-    تنگي سينه، مشروط بر اين كه شرط نامبرده در ميان نباشد، يعني كوچكي سينه از كم مغزي سر

نباشد و در آفرينش كوچك به وجود آمده باشدبدون تداخل هيچ سببي ديگر.

2-      كوچك بودن نبض طبيعي كه گرايش به كندي و تفاوت داشته باشد، مگر اين كه سببي در كار باشد كه سرعت و كوچكي نبض راتقاضامي كند.

3-      ناتواني دارنده دل.

4-      تنبلي صاحب دل.

5-      بردباري دارنده دل، مشروط بر اين كه ناتواني وتنبلي وبردباري سرشتي باشند و شخص آن را بر خود نياورده باشد و در كسب آن ها جدوجهدي بكارنبرده باشد.

6-    شخص دارنده قلب دررفتارو گفتارزنانه بنمايد

7-    سراسيمگي دارنده قلب وسرگرداني.

8-      كندفهمي.

9-      از چيزهاي بسيار بي ارزش واكنش نشان دادن.

10-    سردي بدن دارنده دل.


تفرجگاه بازدید : 40 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب، بیماریها و درمان آن از دیدگاه ابوعلی سینا (14)

   نشاني هاي سوء مزاج سرد قلب

۱- نبض كوچك تر و كندترو متفاوت تر از آن است كه بايد در حال طبيعي حس شود، مگر اين كه نيرو ز بين رفته باشد و نبض صاحب دل براي تلافي كردن مايحتاج از نبض  كه از كوچكي و كندي كاهش يافته است  پياپي آمدن رابيفرايد.

۲-  نفس ناتوان است.

۳- نيرو دارد مي گدازد.

۴- از هر چيز گرم از قبيل: غذاي گرم، بساييدن گرم، بوكردن چيز گرم مي آسايد.

۵- دارنده قلب هراسناك و ترسو است.

۶-  بسيار دل نرم ومهربان است.


تفرجگاه بازدید : 14 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (4)

   معده چگونه سبب غش كردن انسان مي شود؟

اين را بدان كه معده در جايي است نزديك به قلب، علاوه بر اين معده اندامي است است بسيار حساس و با اين نزديكي و احساساتي بودن پاتوق همه خلط هاي گوناگون است وهمگي در معده گرد مي آيند در چند حالتي معده سبب غش كردن مي شود كه از اين قرارند :

۱-  اگر معده بيش از حدبه سردي گرآيد كه در بيماري گرسنگي گاوي (بوليموس) رو مي دهد.

۲-  اگر معده بيش از حد گرم شود.

۳-  معده زياد آزار بيند و به درد آيد.

۴- اگر ماده غليظ بدگوهرو ناپسند سرد، يا گزنده تند و تيزدر معده باشد.

۵- قَرحه و جوش در دهانه معده پيدا شوند.

ساير اندامان چگونه و در چه حالتي سبب غش كردن انسان مي شوند؟

بدان، كه اگر يكي از اندامان ديگربدن سبب غش كردن مي شود چند احتمال دارد

  اندام به درد آمده و درد اندام به قلب سرايت كرده است.   بخارسمي از اندامي برخاسته و به قلب رسيده است چنان كه در حالت خفه شدن زِهدان رخ مي دهد.  پاك سازي در اندامي رخ داده است كه سبب شده روان را از قلب بگدارد و تحليل ببرد، چنان كه در بسيار ناتوان شدن دهانه معده اين حالت رخ مي دهد.   سبب ناشي از اندامي است كه باعث خفه كردن و بند آوردن گدارهاي راه رفت و آمدرو آن در اطراف قلب مي شود.   سوء مزاج بسيار شديد و بسيار بدسرشت بر اندام تن چيرگي يافته است، چنانكه در حالت تب هاي سوزناك و در حالت تب هاي وبائي روي مي آورد، كه در اين حالت تب، همه اندامان بدن درفراهم آوردن حالت غش سهيمند . بدان، كه هرگاه ابتلاء به غش كردن ريشه داونيدو مستحكم شد، درمان پذير نيست، به ويژه اگر رنگ رخساره شخص غش كرده به سبزرنگي گرايد و گردنش كج شود و زحمت است كه تازه گردن راراست نگه دارد . كسي كه به اين حالت رسيد و گردنش از اثرغش كردن كج شد، همين كه سربلند كند مي ميرد. اين را هم بدان، اگر نياز مبرم بدان بود كه كسي رارگ بزني و خون از او بگيري، آن كس در اثر رگ زدن غشكرد و دانستي كه اين غش كردن از بسياري خون كشيده نيست و آن شخص عادت نگرفته است كه بعد از رگ زدن غش كند :

1-بايد بداني كه بدنش با نوعي بيماري گرفتار است.

2- يا معده آن شخص كه خون از او گرفته اي ناتوان است و اين ناتواني معده سببش در خود معده است ياچيزيبه معده ريزش كرده و سبب ناتواني معده شده است . كساني كه پيرند و تب دارند، هرگاه ماده خام غذا به معده شان ميريزد با غش دست به گريبان مي شوند . كسي كه برا ي اولين بار با رگ زدن برخورد كرده و رگ زدن و خون از بدن كشيدن در او سابقه ندارد، اگر از اثر رگ زدن غش كرد چيز چندان مهمي نيست، رگ زدن براي او مفاجئه اي بوده است و از مفاجئه يكه خورده است و غش كرده است . اكثراً دريانوردان به غش كردن مبتلا مي شوند، زيرا ماد ه گرم مزاج كه در معده دارند مي تُرنجد و بارها روي داده كه بر اثر رگ زدن غش مي كنند و سبب غش كردن سرد شدن بدن است.

نشاني ها:

نشاني هايي كه سبب دچار شدن به غش را مي نمايانند، اكثراًهمان نشاني ها هستند كه براي نماياندن برخي از بيماري ها ذكر كرده ايم . نشاني هاي خفقان قلب در حالي كه كم توان باشند فقط خفقان آورند، اگر همان نشاني هاي خفقاني تواناتر باشند سبب غش كردن مي شوند و اگر از آن شدت به غش آوردن پا فراتر نهند و شدت بيشتريابند آژيرمرگ ناگهاني مي شوند . كه در اين جا نبض براي نشان دادن ابتلاء به غش كردن درجه اول را دارد .

اگر نبض فشاري بود و نيروي بدن پايدار و بدون كاهش بود، دليل آن است كه ماده غش كردن در حالت فشار آوردن است . اگر نبض جداجد ا بود و اختلاف داشت و فاصله بين تپشي با تپشي ديگر بود و در عين حال نبض بسيار كوچك بود، دليل بر اين است كه نيرو تحليل مي رود و دارنده نبض به حدي از ناتواني رسيده است كه آمادگي غش كردن داشته باشد و تو ساير دليل ها و نشاني ها را در بقيه حالات بيماري ها ياد گرفته اي. روي هم رفته : اگر حالت غش يكباره وفجاتا نيامد و مقدماتي لازم داشت، اي ن مقدمات كه خبر از غش كردن مي دهند عبارتند از :

۱-  قبل از هر چيز نبض كوچك شود.

۲-  بعد از كوچكي نبض خون در درون پنهان گردد.

۳-  رنگ رخساره تغيير يابد.

۴- پلك چشم چنان سنگين شود كه به زحمت مي توانند چشم بازكنند.

۵- چشم در حركت ناتوان مي شود، رنگ چشم تغيير مي كند، شبح هاي خيالي پيش چشم آيند كه اصلاً وجود ندارند

۶-دست و پاسرد مي شوند.

۷- رطوبتي سرد در بدن پيدا مي شود.

 كه اگر اين علامت ها موجودبودند شايد غش در راه باشد و امكان دارد تمام بدن سرد شود . اگر بيمار را رگ زدي، يا بيمار را اسهال نمودي، يا كاري كردي كه ناگزير آزاربه بيمار مي رساند و در اين حال واحوال سه گانه چيزي از اين نشاني ها سر برآورد، فوراً دست از درمان بكش و كوشش كن سبب نوآمده را از بين ببري، زيرا خفقان پياپي بود (تپيدن وپريدن قلب بدون فاصله و مهلت بود ) و در معاينه چيزي را در معده احساس نكردي كه اگر سبب را قطع نكني غش كردن بيمار حتمي است.

اگر سببي از سبب هاي غش پيدانبود، نه سبب ديرينه بود و نه سببي نوآمده و بيمار خفقان قلب داشت و خفقان پیاپی بود ( تپیدن و پریدن قلب بدون فاصله و مهلت بود)  در معاینه چیری را در معده احساس نکردی که سبب خفقان  شده باشد و با اين حال غش رخ داد  باید بدانی سبب راجع به قلب است و مستحکم شده استاگر همراه غش كردن دل بهم آمدن و رنگ پريدن هست از معده نشاني دارد و سبب غش را در معده جستجوكن. اگر سببي از سبب هاي غش را نيافتي و غش آمدو پياپي آمدوهربارازبارسابق شدت بيشتري يافت، بدان كه سبب غش كردن در قلب باشد و مرگ ناگهاني در كمين است.


تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (5)

   درمان غش

اگر غش كردن از سوء مزاج شديد و محكم است و غش شديد است، درمان پذير نيست

و اگر غش كردن به اين شدت نيست و سبك است، يا سببش از آن ها است كه با قلب ربطي ندارند، درمان پذير است و امكانخوب شدن هست، و مي تواني در حالي كه بيمار غش كرده است، يا در وقتي كه ميانه بين غش كردن و به هوش آمدن است، يا در وقتي كه نوبتي غش مانند و سبك تر از غش بيمار را در بر گرفته است به درمان بپردازي.

اما اگر بيمار در حال غش كردن باشدما هميشه نمي توانيم به درمان قطع سبب غش مشغول شويم . بايد در برابر روي آوري كه روي آورده، با درمان مناسب مقام به مقابله بپردازيم، مثلا دارو را چگونه به بيمار در حال غش بخورانيم . گاهي در درمان بيمار غشي با دو چيزضدهم برابر مي شويم كه بايد اين دوضدرا در يك آن درمان كنيم :

به پاك سازي اندامي نيازداريم كه خلط داخل آن اندام را كم كنيم و پاك سازي به عمل آوريم درعين حال از آنجا كه از اثر پاك سازي اندام روان با تحليل رفتن برخورد مي كند و اكثراً درغش كردن شروع به تحليل رفتن مي كند، بايد روان ر ا تغذيه نماييم و خوشبوها را به سوي روان بفرستيم

مگر اين كه زِهدان بيمار غش كرده خفه شده باشد .  اگر بيمار غش به خفه شدن ز هدان مبتلا باشد بايد در درمان غش بوي گندبه مشامش نزديك باشد و از داروهايي كه براي درمان غش مفيدند و به دهانه معده نيز بهره مي رسانندبه بيمار داد. بوكردن خيار بسيار خوب است و آزمايش شده است و بويژه بوكردن خياردر درمان كسي كه مزاج گرم  صفرايي دارد و به غش گرفتار است بسيار مفيد است. كاهو نيز همپاي خيار است.

آنگاه بايد داروهاي نوشيدني كه نيرو را تقويت كنندجرعه جرعه به بيمار بدهي.

اگر بيمار با بدن سست و گرسنگي رو به رواست نبايد به هيج وجه شراب ناب بخورد و اگرخواست كه  شراب بخورد شراب را با اندازه زياد از آب و آب گوشت بياميزديا آب با شراب مخلوط كند . اگر بيمار غش، شراب ناب بدون آب و آبگوشت بخورد، شايد بيماري به درهم شدن عقل و تشنّج بيانجامد.

در اكثر انواع بيماري غش حتماً بايد كاري كني كه رويه بدن سفت وپرپشت(فربه شود) گردد، تاروان تحليل رفته،  گدار بيرون آمدن را نداشته باشد، اين راه بند آوردن از تحليل رفته روان به وسيله سفت گردانيدن رويه بدن وقتي مفيد است كه بيمار اسهال شديدنداشته باشد كه ماده تحليل رفته روان، همراه ماده اسهال شده بيرون ريزد.

همچنين اگر سبب بيماري غش سرماي شديد باشد، باز سفت كردن رويه بدن(فربه شدن) كاري از دستش برنمي آيد اگر در بيمار غش سببي پيدانبود كه غش از سرما روي آورده باشد، در اين حال نبايد سرد و سردي بخش ها را در درمان بكار ببري.

بيمار را به دستور زير درمان كن:

۱- در حال غش كردن آب سرد بر او بپاش،

۲- وسيله بادبزن بيمار را خنك گرد آن !

۳- جرعه جرعه آب سرد بنوشد، اگر گلاب سرد به جاي آب سرد بخورد بهتر است.

۴- لباسهاي بيمار را به وسيله صندل خوشبو كن،

۵- خوشبوهاي سرد را بو كند، كه اكثراً از بو كردن خوشبوها به هوش مي آيد.

اگر حالت غش كردن از اين شديدتر بود، دقت كن، اگر اين غش زدگي شديد به دنبال حالتي تحليلبرنده بسيار گرم رخ داده است، بايدمشك را در بيني بيمار پف كني، بايد غاليه را بو كند، عود بخوري را بخور كند،

و اگر ممكن بود "داروي مشك" را تناول نمايد.


تفرجگاه بازدید : 20 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (2)

   احتمال دارد ماده خلط سبب غش بشود و اين سبب غش كردن از ماده است چند احتمال دارد :

    ماده در اندازه زياد است و گدارآمد و شدروان را به سوي اندامان تن بسته است و روان به طور كلّي در قلب محصور شده است و قلب به حالتي نزديك به خفه شدن رسيده است.     ماده خلطي زياد ، يا خلط خوني، يا خون زياد بر دهانه معده ريزش كرده است، يا در سينه و امثال آن جمع آمده است.     يا ماده ورم يكي از بيماري هاي خفگي (خناق، ذات الجنب، ذات الرّيه ) يكباره به سوي قلب منتقل شده است و سبب غش كردن شده است.    ماده منتقل شده از ورم بيماري ها ي نامبرده به زير سوراخ هاي زيربدن خزيده و گدارها را به بن بست كشيده است. بويژه كه راه بر اندامان نفس كش بسته باشد، آمادگي براي غش كردن بي كم و كاستي است.     ممكن است راه بنداني را كه ماده به وجود مي آورد، در رگ هاي بدن باشد، ماده در رگ خزيده و راه را بر جريان ماده روان كه در رگ آمد و شددارد، ببندد..

راه بندان از ماده ناباب خلطي ممكن است چند جهت داشته باشد :

الف) از بسياري ماده خلط چكيده ورم هاي دروني.

ب) ماده بندآورنده گدار بسيار نيست، اما حالتي بسيار سردي بخش دارد و از آزاري كه با خود دارد سبب بندآمدن گدار روان مي شود.

ج) ماده بندآورنده بسيار گزنده و درد گزندگي سبب بند آوردن گدارروان مي شود.

د) ماده بندآورنده بسيار سوزناك است و از اثر احساس سوزش زياد اندام مورد درد از كار مي افتد وجريان روان در آن به بن بست مي رسد . حالت غش كه در نخس تين مرحله نوبت هاي تب رخ مي دهد، از اين قبيل بندآمدن ها است كه خلط غليظ و لزج يا خلط غليظ و گزنده يا خلط سوزناك سبب بندآمدن گدارروان مي شوند.

ه) ممكن است اين راه بندان در نزديكي قلب روي دهد.

و) ممكن است راه بندان در اندامان ديگر با شراكت مغز به وجود آيد، ز يرا هرگاه . گدار روان به سوي مغز به كلّي بسته شود، مرگ نابه هنگام و فوري (سكته) در كمين است، راه بنداني كه سبب سكته شود به طريق اولي سبب غش مي شود.

ز)ممكن است سبب راه بندان در گدارهاي روان در معده باشد، در حالي كه معده سابقه نوعي بيماري يا ورمكردگي داشته باشد، يا چنان روي آوري بر معده روي آورد كه معده را ناتوان سازد و ناتواني معده به حدي برسد كه ماده ناباب و بندآور از معده تراوش كند و به دهانه معده برسد و آن ماده تراوشي، سرد يا گرم باشد.

ح) مواد راه بندان برروان، ممكن است در رگ هاي بدن در هر جاي بدن باشد و از معده به رگ ها رسيده باشد و راه بندان را به وجود آورده باشد.

سبب جمع شدن چنين مواد كشنده در معده چيست ؟

اكثراً پيدايش و جمع شدن موادي كه سبب بندآمدن راه آمدشدروان مي شوند از :

  زياده روي در خوراك و نوشيدنيها است.   معده سو ء هضم دارد و ياراي هضم طعام ندارد وپر كردن معده از خوراك كه پياپي آيدوبرهم انباشته شود و از آن جا كه هضم نمي گردد، در ساير بدن منتشر مي شود و رگ ها را مي آكند و راه نفس را بند مي آورد . از سوي ديگر در حيني كه راه بندان ايجاد شده است غذاي كافي به بدن نمي رس د و بدن از دريافت غذاي مورد نياز بي نصيب مي ماند . خوداين موادكه در بدن منتشر شده است و رگ هاي دريافت كننده غذاي بدن رابسته است، چندان زياد است كه بر طبيعت چيره شده و طبيعت در برابر آن ها ياراي واكنش نشان دادن ندارد . علاوه بر اين مزاج بدن نيزتباه مي شود . همين موادكه از زيادي اندازه يا ازبدكاري و آزاررساني سبب رنگ باختن انسان مي شوند و به غش مي انجامند، اگر در معده باشند بدون اين كه زياد باشنديابد وبدكار باشند نتيجه يكي است، سبب رنگ پريدگي انسان و غش كردن مي شوند.
تفرجگاه بازدید : 32 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

زندگينامه و آثار سيد محمد حسين عقيلي خراساني (ره)

     زندگينامه و آثار سيد محمد حسين عقيلي خراساني (ره)

          خاندان عقيلي، جزو سادات علوي موسوي شمرده مي‌شوند. سيّد مظفرالدين خراساني يكي از بزرگان اين خاندان است و نيز ميرزا محمد تقي موسوي ـ كه پدربزرگ عقيلي است ـ از جمله افراد اين خانواده شمرده مي‌شوند. علاوه بر آن پسوند علوي كه همراه نام بسياري از افراد اين خاندان است، سيادت وي را ثابت مي‌كند. حكيم محمّد حسين عقيلي نيز با صراحت از سيادت خود ياد مي‌كند.

          آنچه در پي مي‌آيد، بررسي زندگاني افرادي از اين خاندان است كه فقط نامي از آن‌ها در تاريخ مانده و به دست ما رسيده و از جزئيات زندگي آن ها، اطلاع دقيقي نقل و گزارش نشده است.

1. سيّد مظفرالدين حسين خراساني2. ميرزا مسيح3. مير محمدهادي علوي4. محمدهاشم شيرازي5. مير محمدتقي موسوي6. محمدهادي عقيلي7. علي نقي خان8. سيد محمد حسين بن محمد هادي علوي عقيلي خراساني

سيد محمد حسين بن محمد هادي علوي عقيلي خراساني

مشهورترين و اثرگذارترين فرد در ميان اين خاندان، حكيم محمدحسين عقيلي است. بررسي زندگاني علمي حكيم محمدحسين علوي عقيلي نيازمند احاطه بر كتب او، اطلاع دقيق از اساتيد او، تأثيرپذيري او از گذشتگان، تأثيرگذاري او بر آيندگان و ماندگاري آثار اوست.

آگاهي از اساتيد او كار چندان دشواري نيست؛ او در خانواده‌اي زندگي مي‌نموده كه همه از بزرگان عرصه طب در روزگار خود بوده اند. از اين رو خوشه چيني از خرمن پرفيض آن‌ها و استفاده از تجربيات ارزنده آن‌ها ـ كه گاه به صورت اثر و يا نسخه‌اي براي او به يادگار مانده است ـ به سهولت براي او ممكن بوده است. عقيلي از تجربيات استاد خود، علوي خان، پدر و ديگر اقوام خود استفاده هاي فراواني برده و در جاي جاي كتب خود، چه در قرابادين و چه در معالجات، اين تجربيات را نقل كرده است.

در اين ميان، نقش معتمدالملوك، به عنوان يكي از بارزترين شخصيّت‌هاي اين خانواده و از جمله اساتيد او و پدرش جلوه گري بيشتري دارد. بسياري از اين تجربيات به صورت كتاب مدون نبوده تا امروزه بتوانيم با قاطعيت ادعا كنيم كه اين نوشته ها از آنجا گرفته شده، بلكه بيشتر به صورت نوشته هاي پراكنده و يا نسخه هايي بوده است به دست عقيلي رسيده است. به عنوان نمونه عقيلي در كتاب ارزشمند معالجات در مبحث بيماري‌هاي صدر مي‌نويسد: و نواب معتمد الملوك، قدس سره، نوشته اند: ديدم من مردي را كه مدّه كامله در صدر او بود و اخراج يافت از امعاي او به طريق براز و از وي به طريق قي، مدّه بسياري و هلاك گرديد در اندك روزي. او در كتاب قرابادين از پدر خود بسيار ياد مي‌كند و چنين عباراتي مي‌نويسد: قلمي فرموده اند والد ماجد....بخشي از اين نوشته ها، نسخه هاي شخصي است كه براي پادشاهان و اطرافيان آن‌ها نگاشته شده است. اين نسخه ها با توجه به عدم عنايت به بسياري از لوازمات، نمي تواند به عنوان نسخه هاي عمومي مورد استفاده قرار گيرد. امّا بخشي، حالت گزارش پزشكي دارد كه بسيار با ارزش است و سير درمان و برخورد پزشك با بيماري را نشان مي‌دهد. اين بخش، گاه به صورت حكاياتي در كتب پزشكي ـ نه تنها كتب عقيلي ـ به چشم مي‌خورد. حكايت زير كه در كتاب معالجات آمده، نمونه‌اي از اين گزارش هاست: و نواب معتمدالملوك، سيّد علوي خان خال والد ماجد ـ قدس سرهماـ فرموده اند كه مرد جواني نزد من آمد و شكايت نمود از وجع شديدي كه در پهلوي راست او به هم رسيده و كشيده تا به جانب شانه و چنبره گردن او و نبض او ممتلي عظيم بود و معتاد به فصد و مدّت مديد كه فصد نكرده بود. امر نمودم او را به فصد باسليق و مقدار دو ثلث رطل خون از او گرفتم، وجع او قدري تسكين يافت به حدي كه توانست نشست و با ياران خود از آخر روز تا ربع شب صحبت داشت... بنابر نقل عقيلي در مقدمه كتاب ارزشمند قرابادين ـ كه شايد از بزرگ‌ترين قرابادين‌هاي موجود و در دسترس باشد ـ وي سلسله و طريقي را براي اساتيد خود ذكر مي‌نمايد. در صدر اين سلسله پيامبر بزرگ الهي حضرت سليمان ـ علي نبيّنا و آله و عليه السلام ـ قرار دارند. اين سخن، ادعاي ما را در مقدمه، مبني بر الهي بودن اين علم تأييد مي‌كند. بعد از حضرت سليمان عليه السلام، اسقلينوس و پس از او بقراط قرار دارند. پس از بقراط، احياي حرّان و پس از آن‌ها اطباي خوز و طبرستان قرار دارند. اين نشان مي‌دهد كه اين دو ناحيه، داراي مكتبي اثرگذار و علمي در طب بوده اند. البته در اين ميان، نام شخص خاصي مطرح نيست و شايد شهرت و تأثير اين دو مكتب، بسته به شخص خاصي نبوده است، بلكه در پايه ريزي اين دانشگاه هاي علمي، فرهيختگان بسياري نقش داشته اند كه متأسفانه درگذر تاريخ به دست فراموشي سپرده شده اند. در مرتبه بعدي از اين سلسله، با ميرزا مسيح ـ كه در صفحاتي پيش زندگاني او را بررسي نموديم ـ برمي‌خوريم.

ميرزا مسيح، هرچند فرزند سيّد مظفرالدين مي‌باشد كه خود از اطباي خراسان است، ولي نگاهي به اين سلسله نشان مي‌دهد كه ميرزا مسيح دانش آموخته مكتب پدر نيست، بلكه وي اندوخته هاي علمي‌اش را مرهون اطباي خوز و طبرستان است. پس از ميرزا مسيح، مير محمد هادي قلندر قرار دارد. در اين سلسله پس از مير محمدهادي علوي، سيّد محمدتقي موسوي، مير محمدهاشم و محمدهادي عقيلي قرار دارند. در اين سلسله، حكيم محمدحسين عقيلي خراساني، از پدرش، محمدهادي و از دايي پدرش، علوي خان، كسب فيض نموده است. با اين وجود نمي توان گفت كه عقيلي از محضر استادي ديگر خوشه چيني ننموده است، در صفحات بعد اشاره خواهيم نمود كه وي از كساني ديگر نيز دانش آموخته است. ممكن است ذكر اين سلسله، بيشتر جنبه تشريفات داشته باشد و تأكيد و تصريحي باشد بر علمي و الهي بودن دانش طب و اين كه عقيلي در اين زمينه، مراتب دانش آموزي را رعايت كرده است. نمونه اين سلسله را در اجازات روايي مشاهده مي‌كنيم.

از استاداني كه عقيلي به ارادت آنان تصريح نموده، شخصي به نام مير محمدعلي حسيني است. سخن عقيلي درباره اين شخص به گونه‌اي است كه گويا مير محمدعلي از ديگر اساتيد او برتر بوده است. مثلاً در ابتداي كتاب مخزن الأدويه مي‌نويسد كه از عنفوان جواني در خدمت والد ماجد اين علم را آموخته، ولي در چند سطر بعد استاد خود را مير محمدعلي الحسيني معرفي مي‌كند. عقيلي در ابتداي تمام كتب خود به اين استاد اظهار ارادت مي‌نمايد و تأليفات خود را امتثال امر او مي‌داند. به عنوان نمونه در ابتداي كتاب قرابادين چنين مي‌نويسد: خال والد ماجد مغفور مبرور، محمدهاشم المخاطب به حكيم سيّد علوي خان بن حكيم محمدهادي علوي دست به تأليفات قراباديني زد و ناتمام ماند و مير محمدعلي الحسيني، پير و مرشد من، از من خواسته [تا] كار او را تمام كنم.

عقيلي با تمام ارادتي كه به اين شخص داشته، او را به درستي معرفي نكرده است. البته با توجه به عباراتي كه او براي مير محمدعلي حسيني آورده، به نظر مي‌رسد كه عقيلي، علاوه بر علوم نقلي و طب، در علوم معرفتي و باطني نيز از خرمن او خوشه چيني نموده است. گويا اين استاد اثري مكتوب نداشته و آموخته هاي عقيلي تنها از آموخته هاي شفاهي او بوده است، نه تأليفات و نگاشته هاي او.

دليل اين سخن آن است كه عقيلي علي‌رغم ذكر نام بيش از صد طبيب و حتي اطباي معاصر خود، مير محمدعلي حسيني را هم رديف اين طبيبان ذكر ننموده، در حالي كه اگر از اين استاد نسخه‌اي در دسترس بود، شايسته بود نامي از او نيز به ميان آيد. گويا رساله‌اي در اوزان شرعيه و اهل ايران و هندوستان و تطبيق آن‌ها با هم در دسترس بوده كه به دست ما نرسيده است. گزارش اين رساله را عقيلي در فصل هجدهم قرابادين نقل كرده است.

گزارشي از زندگاني اين شخص در تاريخ نيز نقل نشده است؛ تنها در لغت نامه دهخدا به نقل از قاموس الأعلام تركي، از شخصي با نام مير محمدعلي ـ كه از شعراي هندوستان بوده ـ ياد شده است. البته با توجه به تاريخ درگذشت اين شخص 1150 هـ .ق ذكر شده است، نمي توانيم او را مير محمدعلي منظور بدانيم، زيرا وي تا بعد از سال 1180 هـ .ق، كه سال وفات علوي خان است، و سال 1185 هـ .ق، كه سال تأليف كتاب قرابادين است ـ در قيد حيات بوده است.

از ديگر استادان عقيلي اطلاع دقيقي در دسترس نيست. هرچند وي از اطباي فراواني در كتب خويش ياد مي‌كند و اين امر نشانگر آن است كه وي به طور مستقيم يا مع الواسطه از خرمن استادان فراواني كسب فيض نموده است. قسمتي از اين دانسته به صورت اوراقي بوده است كه متأسفانه امروز در دست ما نيست، ولي گويا عقيلي به راحتي به آن‌ها دسترسي داشته است. از جمله اين افراد مي‌توان به حكيم محمدباقر فرزند حكيم عمادالدين محمود شيرازي، حكيم صالح خان و حكيم داودخان و حكيم لطف الله خان ـ كه هر سه دايي علوي خان اند ـ حكيم محمدرضا و حكيم احمد موسوي ـ كه هر دو فرزندان حكيم سليمان اند ـ حكيم محسن خان، فرزند حكيم صالح خان اشاره نمود.

عقيلي علاوه بر مهارتي كه در طب داشت، از علوم ديگر نيز بي بهره نبوده و در كتابهايش گاهي از علوم ديگر نيز استفاده مي‌كرده است. مثلاً گاه از اصطلاحات منطقي و اصولي استفاده مي‌كند؛ يرجع كل شي الي اصله و اذا تعارضا تساقطا از جمله اين اصطلاحات اند. استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السلام ـ نيز حاكي از اطلاع و اعتقاد او به كلام الهي و سخنان خاندان پيامبر است. مثلاً در مقدمه كتاب خلاصه الحكمه در بيان فضيلت علم طب مي‌نگارد:

بدان كه فضيلت و شرف آن را اين بس كه وارد است: و العلم علمان علم الابدان و علم الاديان.

و در ادامه همان، در بيان نيازمندي انسان به طب براي شناخت و معرفت الهي به اين آيات و روايات استشهاد مي‌كند: و في انفسكم افلا تبصرون ، افلا ينظر الانسان الي نفسه ، من عرف نفسه فقد عرف ربه و اعرفكم بنفسه اعرفكم بربه.

عقيلي مطالعاتي در عرفان، تفسير، شعر و ... نيز داشته؛ او گاه‌گاهي نيز بدين علوم اشاراتي كرده است. اگر به مقاله عشق در كتاب معالجات نگاهي بيفكنيم علاوه بر جنبه هاي فوق نشاني از ذوق لطيف و ولايت مداري او را مشاهده مي‌كنيم؛ البته درباره اعتقادات او در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت. عقيلي درباره عشق چنين مي‌نگارد:

گفته اند كه آن مشتق از عشقه است. كه نوعي از لبلاب است كه به هر درختي كه پيچد، آن را خشك مي‌گرداند و چون اين مرض نيز صاحب خود را خشك مي‌گرداند، لهذا به اين نام خوانده اند. و شيخ محي الدين بن العربي در باب پانصد و پنجاه و هشت از فتوحات مكي مي‌گويد: كه عشق مأخوذ از عشقه است كه لبلاب است كه چون بر درخت انگور و غيره آن پيچد، آن را خشك مي‌گرداند و چون عشق مي‌پيچد بر دل عاشق و او را ضعيف، زرد، لاغر و خشك مي‌گرداند و چشم او را از ديدن غيرمعشوق و محبوب خود مي‌پوشد؛ لهذا مسمّي بدان نمودند. و بعض حكما گفته اند: العشق مرض اللهي و هيچ سري در اين عالم بي عشق نمي باشد، حتي دوران افلاك را دوران شوقي اشتياقي جهت وصول به مبدأ خود گفته اند. و بعضي آيه كريمه نار الله الموقده التي تطلع علي الافئده. را تأويل به آتش عشق و محبت نموده اند. و از حدت و تابش خود محبت اغيار [را] سوخته و نابود مي‌گرداند و به زبان صاحبان شريعت، عشق را اكثر تعبير و بيان بود و محبت و شدت حب مي‌نمايند و نادراً لفظ عشق نيز آمده در بعض مناجات.

و بالجمله عشق بر دو نوع است: يكي متعلق به معشوقات و محبوبات دنيويه زائله فانيه از زر، مال، منال، جاه، حشمت، ملك و صيت و غيرها و يا صور جميله مرغوبه مشتهيه نزد او و صاحبان اين نيز به مراتب اند: بعضي ضيق الصدر، كم حوصله و محرور المزاج و ضعيف القلب كه به زودي به سبب عدم حصو معشوق و محبوب مرغوب خود و عدم وصول بدان، اخلاط ابدان ايشان محترق گشته، منجر به سودا و ماليخوليا و جنون مي‌گردد، و اين لامحاله در اين صورت مرض است. و بعضي قوي المزاج وسيع الصدراند و تنگ حوصله نيستند. ايشان را جنون منجر نمي گردد. و صاحبان اين مرتبه نيز بعضي پست همت و دني اند كه معشوق ايشان امور پست دني رذل است و بعضي عالي همت اند كه سر بدان امور مذكوره فرود نمي آورند و عاشق و طالب امور عاليه اند. و بعضي را حد يقف است و بعضي بسيار حريص و دائم در هَل مِن ميزداند.  و ديگري متعلق به امور اخرويه باقيه دائمه حقه است و صاحبان اين نيز بر دو نوع اند مجملاً؛ بعض كم حوصله و تنگ ظرف كه اگر اندك چيزي از امور اخرويه به سبب تصفيه قلب و ظهور نور طاعات و عبادات و توجّهات به ارواح مقدسه بر ايشان مكشوف و ظاهر گردد، طاقت حفظ و ضبط و ستر آن ندارند و از سر به در روند و سخنان نالايق گويند و مستدرج گردند، چنان چه در كتب سير احوال ايشان مسطور و مزبور است كه بعضي دعوي نبوت و دعوي امامت و ولايت و بعضي دعوي وصول و اتحاد نمودند و خود را تام كامل دانستند و از مقوله بعض ايشان است:

مست از مي‌عشق آن‌چنانم كه اگر       يك جرعه ازين بيش خورم بست شوم

و بعضي صاحبه حوصله و وسيع الصدراند كه اگر هزاران هزار از آنچه بر ديگران ظاهر و مكشوف گشت، ظاهر و مكشوف گردد، هيچ به خاطر نمي آورند و در ستر و كتمان آن مي‌كوشند و مقوله بعض ايشان است:

شربت الحب كأساًَ بعد كاس       فما نفذ الشراب و لارويت

و لهذا در حديث وارد است: من عشق و عف و كتم و مات مات شهيدا.

و چون اين بالاجمال مبين گشت، پس هر مذمتي كه در باب عشق وارد است، راجع به نوع اوّل است. و هر مدحي و ترغيبي كه وارد است راجع به نوع دوّم است و در بعضي احاديث و اكثر ادعيه و مناجات ذكر آن آمده و احوال صاحبان آن ـ صلوات الله عليهم ـ دال بر آن است.

آثار عقيلي

كتب عقيلي بيان كننده ارزش و جايگاه علمي او هستند و صحبت در اين باره شايد به درازا بكشد. تعداد و اسامي كتب، موضوعات آن‌ها، وجود آن‌ها وميزان تأثيرگذاري آن‌ها، مباحثي است كه در اين راستا پي مي‌گيريم.

كتاب‌هاي برجاي مانده از عقيلي، شايد از مفصل ترين كتب طبي برجاي مانده باشد كه بعداً اشاره‌اي نيز در اين باره خواهيم داشت. در زير به كتب و يا رسالات بر جاي مانده او و يا كتبي كه دست كم نامي از آن‌ها در تاريخ برده شده، اشاره خواهيم نمود. .

۱- دستور شفايي

آقابزرگ تهراني در موسوعه گرانقدر الذريعه، اين كتاب را به وي نسبت داده، ولي به همين مقدار بسنده كرده و چيزي افزون بر اين ننگاشته است.

۲- قرابادين صغير

عقيلي، خود به تأليف اين كتاب تصريح مي‌نمايد. سخن ما درباره اين مدّعا نقلي است كه در كتاب خلاصه الحكمه وجود دارد. عقيلي در اين كتاب چنين مي‌نگارد: وصف شراب حلال از آن جناب ـ صلوات الله عليه ـ در قرابادين كبير در حرف الزاء در زبيب، و در قرابادين صغير، مفردات در حرف الشين در اشربه مذكور شده.

متأسفانه اين كتاب امروزه در دسترس نيست و گزارشي از آن نيز در فهرست‌هاي خطي كتابخانه ها به دست نيامده است. البته به نظر مي‌رسد جامعيت كتاب ارزشمند قرابادين كبير، سبب اين امر باشد و تأليف اين كتاب، از اقبال انديشمندان به كتاب قرابادين صغير مي‌كاسته است.

۳- خلاصه الطب

آقابزرگ تهراني در كتاب الذريعه نوشته است كه اين كتاب، در كتابخانه داخل سراي همايون استانبول موجود مي‌باشد. آن مرحوم احتمال آن را داده كه اين كتاب همان كتاب خلاصه الحكمه باشد. البته گزارش آقابزرگ بر اساس فهرست تنظيم يافته آن كتابخانه است، نه دريافت‌هاي مشاهداتي!

ظاهراً عقيلي به غير از كتاب ارزشمند خلاصه الحكمه، كتابي به نام خلاصه الطب داشته است و علي رغم آن كه اسم اين كتاب در كتب مختلف آمده است، اثري از آن نيست. شايد خلاصه الطب، خلاصه‌اي از كتاب ارزشمند خلاصه الحكمه باشد كه بعدها با توجه به تفصيل و اهميت خلاصه الحكمه، اين كتاب به دست فراموشي سپرده شد.

۴-زبده النكات في شرح الكليات

اين كتاب شرح قانونچه چغميني است و با خصوصيات زير در فهرست كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به چشم مي‌خورد:

مؤلف: ابوالحسين بن محمدهادي علوي شيرازي.

تاريخ كتابت: 1124.

موضوع: كليات.

زبان: عربي.

به نظر مي‌رسد مؤلف بايد محمدحسين يا حسين بن محمدهادي علوي باشد. هرچند با توجه به تاريخ كتابت شايد اين كتاب تأليف عقيلي مورد نظر ما نباشد؛ زيرا عقيلي كتاب معالجات را بعد از 1195 هـ . ق ـ كه سال تأليف كتاب ارزنده خلاصه الحكمه است ـ تأليف كرده است؛ يعني 71 سال بعد از نگارش كتاب زبده النكات في شرح الكليات. احتمال دارد اين كتاب تأليف پدر عقيلي يعني محمد هادي باشد، بنابر اين نام مؤلف بايد اين گونه ضبط گردد: ابوالحسين محمدهادي علوي شيرازي.

۵- رساله‌اي در باب طحال اطفال

گزارش اين كتاب بنا بر نقل عقيلي در كتاب خلاصه الحكمه است. وي در اين كتاب چنين مي‌نگارد:

مؤلف رساله‌اي علي حده در اين مرض نوشته و همچنين در معالجه طحال ايشان امروزه اين كتاب در دسترس نيست.

۶- رساله حجامت

عقيلي در كتاب خلاصه الحكمه به رساله‌اي در اين باب كه از تأليفات خود اوست، اشاره مي‌كند. متأسفانه اين رساله به دست ما نرسيده است.

۷- رساله در باب حصبه و جدري و حميقا

نام اين رساله بنا بر تصريح عقيلي در كتاب قرابادين كبير و كتاب خلاصه الحكمه آمده است.

۸- رساله عرق مدني

گزارش اين رساله در كتاب قرابادين به چشم مي‌خورد.

۹-رساله‌اي در باب جنين

نام اين رساله در كتاب خلاصه الحكمه به چشم مي‌خورد.

۱۰- كتابي درباره معالجه ذات الريه اطفال

عقيلي در كتاب خلاصه الحكمه بدين كتاب اشاره نموده است.

به غير از كتاب خلاصه الطب كه بنابر نقل آقابزرگ تهراني، وجود آن تأييد شده و نيز كتاب زبده النكات في شرح الكليات، كه علي‌رغم ترديد در انتساب آن به عقيلي، در كتابخانه مجلس وجود دارد، از كتب و رسالات ديگر، كه پيش از اين ذكر آن رفت، امروزه خبري نيست و علي‌رغم شهرت كتاب‌هاي عقيلي، در كتابهاي ديگر اسمي از آن‌ها به ميان نيامده است. به نظر مي‌رسد تأليف كتاب خلاصه الحكمه، قرابادين كبير، معالجات و مخزن الأدويه، باعث به فراموشي سپرده شدن ديگر آثار وي گرديد؛ هر چند پايه فضل مؤلف با اين تأليفات در آفاق پيچيده است.

۱۱- معالجات

اين كتاب بخش از موسوعه مفصل مجمع الجوامع است كه عقيلي در اين باره مي‌نويسد:

اما بعد مي‌گويد بنده خاطي محتاج به رحمت ربه الغني محمدحسين ابن المرحوم المبرور محمدهادي العلوي العقيلي كه چون از تأليف فن كليات مسمّي به خلاصه الحكمه و مفردات مسمّي به مخزن الأدويه و مركبات مسمّي به ذخائر التركيب از كتاب مجمع الجوامع ـ بعون الله تعالي و لطفه ـ فارغ گرديد، حال شروع نمود به تأليف معالجات امراض مختصه از سر تا قدم در ضمن دوازده مقاله.

با توجه به اين سخن و اين كه عقيلي، خود نگاشته كه در سال 1951 هـ .ق به تأليف كتاب خلاصه الحكمه پرداخته است، بايد گفت كه تأليف كتاب معالجات بعد از سال 1195 هجري است؛ هر چند مؤلف، خود در اين باره تصريحي نكرده است. اين كتاب بنا بر تصريح مؤلف، مشتمل بر دوازده مقاله است. هر مقاله از اين كتاب مشتمل بر چند فصل است. فصول كتاب نيز خود به چندين باب تقسيم مي‌شوند.

۱۲- معالجات (عربي)

عقيلي قبل از تأليف چهار كتاب مشهور خود، يعني مخزن الأدويه، قرابادين، خلاصه الحكمه و معالجات، دست به تأليف كتابي در باب معالجات به ز بان عربي زده بود كه اين كار بنا به عللي ـ كه ما نيز به درستي از آن اطلاع نداريم ـ ناتمام مانده است. عقيلي سال تأليف اين كتاب را 1183 هـ .ق ذكر كرده است. متأسفانه از اين كتاب نيز امروزه گزارشي به دست ما نرسيده است.

۱۳- ذخائر التراكيب يا قرابادين كبير

اين كتاب، اوّلين كتابي است كه عقيلي از مجموعه بزرگ جوامع الجامع نگاشته است. عقيلي در مقدمه همين كتاب، سبب تأليف آن را چنين مي‌نگارد:

اما بعد به عرض برادران ايماني و روحاني مي‌رساند [كه] بنده عاصيِ هيچِ كم از هيچ، ابن السيّد السند الاستاذ المرحوم محمدهادي العقيلي العلوي الخراساني ثم الشيرازي الشهير بحكيم محمدهادي خان محمدحسين ـ غفرالله ذنوبهما و ستر عيوبهما ـ كه مدتي مديد اشتياق اين [را] داشت تا كتابي در طب جمع و تأليف نمايد كه حاوي و شامل باشد اكثر اغراض و مطالب هر پنج فن آن را. وليكن به سبب بي بضاعتي و فرومايگي و فقدان علم و عمل و عدم تحصيل تجربه و غيرها از موانع و عوائق از قوه به فعل نمي آمد و به عرصه شهود ظهور نمي يافت و چند جزئي در فن موسوم در امراض رأس نوشته بود كه اتفاقاً اجزاء چند متفرّق از مسوّدات خال والد ماجد مغفور مبرور محمد هاشم المخاطب بحكيم معتمد الملوك سيّد علوي خان بن حكيم محمدهادي العلوي ـ قدس الله سرهما ـ به ترتيب حروف تهجي به دست آمد و از آن معلوم گرديد كه شروع به جمع و تأليف قراباديني نموده بودند، بدين نسق كه اولاً بعضي از ادويه مفرده مشهوره را ذكر نمايد و در ذيل هر يك از آن‌ها مركباتي كه آن دوا اصل و عمود اند، در آن‌ها نيز به ترتيب حروف مندرج سازند و استطراداً بعضي مركبات را بدون ذكر مفردات نيز ايراد نمايند و به اتمام نرسيده بود.

جناب مستغني الألقاب حضرت ارشاد مآبي پير و مرشد حقيقي سمي حبيب الله و وليه مد الله ظلال افاضاته و افاداته كه حسب و نسب صوري و معنوي آن جناب به حضرت سرور انبيا و سند اصفيا و حضرت سيّد اوليا و پيشواي اتقيا بالولايه الحسينيه ـ صلوات الله عليهم ـ مي‌رسد، امر نمودند كه به همين نسق اين را جمع كن و به اتمام رسان، حيف است كه منتشر و ضايع گردد. شايد به كار بنده‌اي از بندگان خداي تعالي آيد و ذخيره‌اي باشد براي عُقبي امتثالاً لأمره الاشرف الأعلي، در اين اوان كه مدت يك هزار و يكصد و هشتاد و پنج از هجرت حضرت ختمي پناهي ـ صلي الله عليه و آله ـ گذشته است با وجود كمال ناداني كالقلم في يدالكاتب متوجه جمع و تأليف آن گرديد.

عقيلي در مقدمه كتاب خلاصه الحكمه، ساختار قرابادين را اين چنين ترسيم مي‌كند:

و آن كتاب را بدين نسق و آن كتاب را كه اولاً بعض ادويه مفرده كه  اصل  و  عمود اند در بعض مركبات و آن مركبات به نام آن‌ها مشهور اند، با بيان  طبيعت  و  خواص  و  منافع  و  مقدار شربت  و  مضارّ  و  إصلاح  ذكر نمايد و در ذيل هر يك  تراكيب  موسومه بدان را.

و ثانياً در ضمن جابه جا نيز مركباتي كه هر يك موسوم به اسمي خاص اند ـ نه به اسم دوايي خاص ـ معين، براي آن كه تامّ و جامع باشد و احتياج به كتابي ديگر نيفتد، از قرابادينات. و همگي به ترتيب حروف تهجي براي سهولت اخذ و تلقي قرار داده ام و در ضمن كتب و ابواب و فصول و خاتمه مي‌باشد.

هرچند در ظاهر از عبارت عقيلي چنين به نظر مي‌رسد كه عقيلي كار ناتمام علوي خان را تكميل نموده ولي در حقيقت، قرابادين عقيلي دنباله نوشتار مرحوم علوي خان نيست بلكه اين قرابادين، كتاب مستقلي است؛ هرچند عقيلي در اين كتاب از نوشتار علوي‌خان استفاده هاي فراوان كرده است. قرابادين كبير، بزرگترين قرابادين نوشته شده موجود تا به امروز است. اين كتاب از ويژگي‌هاي منحصر به فردي برخوردار است كه توجه اين خصوصيات، اهميت اين كتاب را براي ما مشخص مي‌سازد.

هركس به كتاب قرابادين مراجعه نمايد، با اشخاص زيادي روبه‌رو مي‌شود كه عقيلي در اين كتاب از آن‌ها مطالب فراواني نقل مي‌كند. اين نقل قول‌ها، گاه از روي نوشتار آن‌ها بوده كه به دست عقيلي رسيده و گاه به منبع آن اشاره نكرده است. اين مطلب نشان‌گر آن است كه عقيلي در تأليف اين كتاب از تجربيات افراد فراوان استفاده نموده است و همچنين در نگارش قرابادين، كتابخانه بزرگي از تأليفات حكماي سابق در اختيار داشته است. اهميت قرابادين در اين است كه اين كتاب، با توجه به عدم دسترسي به منابع آن، مي‌تواند ما را به نظريات حكماي گذشته رهنمون سازد و همچنين با توجه به اطباي فراواني كه در اين كتاب نام آن‌ها به ميان آمده، اين كتاب مي‌تواند منبعي جامع در تاريخ طب بوده، مورد استفاده دانش پژوهان طب و حكمت قرار گيرد، البته اطلاعات درباره اين اشخاص اندك است، ولي اين اطلاعات مختصر مي‌تواند سر رشته‌اي براي تحقيقات بعدي به شمار رود.

از خصوصيات ديگر قرابادين كبير اين است كه عقيلي در اين كتاب، اسامي نا آشنايي براي بعضي از داروها ذكر مي‌نمايد كه در كتب پيشين كمتر به اين گونه واژه ها برمي خوريم. از جمله اين كلمات مي‌توان به اين اسامي اشاره كرد: ارگچه، اطريه، آثاناسيا، رامهرنات، غفطارقان، دياقوذا، كلكلانجات، بتيسه، برودات، بوزه ها، تنزوها، باسليقونات، افروديجان، ملاگير.

بعضي از اين واژه ها در كتب پيشين نيز مورد استعمال بوده؛ ولي كاربرد آن‌ها، آن گونه كه در قرابادين به چشم مي‌خورد، بي سابقه است. اين استعمال‌ها گاه از كتاب‌هاي عقيلي به كتب ديگر نيز راه يافته است كه در مباحث بعد بدان نيز اشاره خواهيم نمود. البته واژه آفريني و استعمال لغات ناآشنا و يا محلي، مختص به اين كتاب نيست و عقيلي در كتاب‌هاي ديگر نيز اين گونه رفتار نموده است. مثلاً در مورد بيماري‌ها نيز گاه، اسامي‌اي براي بيماري‌ها نقل كرده كه در كتب ديگر يافت نمي شود؛ مانند ريحك يا كزك. اين خصوصيت كتاب‌هاي عقيلي مي‌تواند ما را در تدوين منبعي جامع در زمينه لغات طبي رهنمون باشد.

  ۱۴- مخزن الأدويه و تذكره اولي النهي

عقيلي پس از تأليف قرابادين، دست به تأليف اين كتاب زده است. وي در مقدمه مخزن الأدويه در اين باره چنين مي‌گويد:

 و بعد اتمام آن [قرابادين كبير] ـ بحمدالله و حسن توفيقه ـ باز حسب الأمر آن جناب سامي ـ مدظله العالي ـ متوجه جمع و تأليف كتابي در ادويه مفرده گرديد أيضاً به ترتيب حروف تهجي از الف تا ياء در ضمن ابواب و فصول، ملتقط از كتب معتبره متداوله، مانند: قانون شيخ الرئيس و ادويه قلبيه او و جامع الماليقي، مشهور به اين بيطار و تذكره شيخ يوسف بغدادي، موسوم به ما لايسع للطبيب جهله معروف به جامع بغدادي و تذكره شيخ داود انطاكي، موسوم به تذكره اولي الألباب و ارشاد شيخ اسمعيل بن هيبه الله و ترجمه تذكره ابوريحان بيروني، مشهور به هويدي و اختيارات بديعي حاجي زين الدين عطار و تحفه المؤمنين حكيم ميرمحمد مؤمن تنكابني و قدري از مفردات نواب حكيم معتمدالملوك سيّد علوي خان ـ قدس سره ـ و غيرها از كتب يونانيه و عربيه و فارسيه و از دستور الأطباء موسوم به اختيارات قاسمي حكيم محمد قاسم، ملقب به هندوشاه، مشهور به فرشته و مجربات افضلي حكيم ميرمحمد افضل و چند كتاب ديگر از ادويه هنديه و حواشي كه حكيم مير عبدالحميد بر تحفه نوشته در ادويه هنديه و آنچه از زبان معجز بيان جناب ارشاد مأبي ـ مدظله السامي ـ و از ثقه معتمد شنيده و مؤلف خود ديده و ماهيت و خواص آن را دريافته و به تجربه رسانيده.

در ادامه، عقيلي به چگونگي نگارش محتوايي آن اشاره مي‌كند و مي‌گويد:

 اولاً اسم دوا را به قيد اعراب و بعضي لغات وارده در آن ذكر نمايد، پس ماهيت و طبيعت و افعال و منافع و خواص آن بالعموم و الاجمال پس بالخصوص و التفصيل. و در اكثر مراعات به ترتيب امراض مختصه از فرق تا قدم نموده، پس غيرمختصه و خواص متعلقه بدان، پس بيان مضار و اصلاح و دفع آن، پس مقدار شربت و بدل آن را. و نيز اشاره به مركباتي كه آن دوا اصل و عمود است در آن و در قرابادين مجمع الجوامع ذكر يافته. و نيز ايمائي به ادويه مجهوله الماهيه كرده شود و اصل معتمد بر هر دو اقوال صاحبان كتابي را شناسد كه آن دوا مخصوص به بلاد اوشان بوده، يعني در بلاد اوشان به هم رسيده و يا به نواحي آن و اكثري را خود ديده و شناخته، ماهيّت و كيفيت و افعال و خواص آن را به تجربه رسانيده، نوشته اند نه آنچه در بلدان ديگر و خود نديده و به محض تقليد و استماع به تحقيق نوشته اند

و براي آن كتاب مقدمه و خاتمه قرار داد و اسامي مختلفه ادويه را چنان چه صاحبان كتب مذكوره در بين جا به جا ذكر نموده اند، مذكور نكرد بلكه در آخر كتاب در ضمن ابواب و فصول آورد. و نيز جهت اتمام آن و آن كه در احتياج به ادويه مركبه رجوع به كتاب ديگر ننمايند براي آن قراباديني به ترتيب حروف تهجي ذكر نمود.

مخزن الأدويه در ابتدا از يك مقدمه تشكيل شده است. اين مقدمه كه به ذكر كلياتي درباره استفاده از ادويه و خصوصيات كلي آن‌ها اشاره دارد، مشتمل بر چهارده فصل است. پس از مقدمه، عقيلي مفصل ترين بخش كتاب را در 28 باب، يعني به تعداد حروف الفباي عربي، به نگارش درآورده است. هرباب به مقتضاي تعداد ادويه و نيز حروف دوم آنها به چندين فصل تقسيم شده است. عقيلي در خاتمه اين كتاب ـ كه 28 باب است ـ به ذكر اسامي ادويه مي‌پردازد كه در كتاب به صورت پراكنده نقل شده است. ابواب خاتمه نيز به مقتضاي حرف دوم اين ادويه، به چند فصل تقسيم شده است. امروزه كتاب مخزن الأدويه يكي از مفصل ترين و مشهورترين كتاب‌هايي است كه در اين باره در دسترس دانشجويان اين رشته قرار دارد.

  ۱۵- خلاصه الحكمه

عقيلي پس از اتمام مخزن الأدويه، دست به تأليف كتابي درباره كليات علم پزشكي زد. اين كتاب سومين كتاب از موسوعه ارزشمند مجمع الجوامع است؛ او در اين باره چنين مي‌گويد:

 و بعد اتمام آن، به توفيق ملك علام و عون و امداد آن جناب ـ أدام الله فيضه و بركاته ـ ؛ حال كه سنه يك هزار و يكصد و نود و پنج است امر به جمع و تأليف  كليات  آن فرمودند و حسب الأمر شريف آن جناب ـ مدّالله ظلال عاطفته و فيضه ـ متوجه [انجام اين عمل] گرديد. اميد از فضل و توفيق او ـ سبحانه ـ و امداد و اعانت آن جناب است كه صورت اتمام و سمت اختتام پذيرد. اين را مسّمي به  خلاصه الحكمه  در كليّات  مجمع الجوامع  گردانيد و مرتب نمود بر مقدمه و دو مقاله و خاتمه.

مقدمه، كه دربردارنده چهار فصل است، در بيان تعريف علم طب، هدف، موضوع و شرف آن و بيان سخناني به عنوان وصيت و نصيحت در آداب طبيب و بيمار است. مقاله اول اين كتاب مشتمل بر چهار ركن است و در اين مقاله، مؤلف به بيان امور نظري و تئوري مي‌پردازد. ركن نخست اين مقاله مشتمل بر يك مفتاح و هفت فصل، ركن دوم مشتمل بر يازده فصل، ركن سوم متضمن چهار فصل و ركن پنجم دربرگيرنده پنج باب است.

در مقاله دوم به بيان امور عملي پرداخته شده و مشتمل بر دو فن است. در فن اول در ضمن شانزده فصل، اموري درباره حفظ صحت بيان شده و در فن دوم، معالجات و دستورالعمل هايي كلي ذكر شده است؛ اين فن شامل سه فصل است.

بخش آخر كه به عنوان خاتمه در اين كتاب آمده، دربرگيرنده عناويني است كه از آن‌ها به  تدبير  تعبير مي‌شود. البته در تمامي كتب كليات، اين بخش از زمان بوعلي به بعد به چشم مي‌خورد، اما هيچ يك از نويسندگان به تفصيل و دقت عقيلي در تدابير نيست؛ مخصوصاً در فصل تدبير حبلي و مرضعه، چنان توضيحات مفصلي درباره زنان حامله و شيرده بيان كرده كه خود مي‌تواند كتابي جداگانه باشد. همچنين فصل تدبير مسافران، فصل تدبير اطفال و فصل تدبير مشايخ هر كدام كتابي كامل در موضوع خود است؛ مثلاً آنچه از بيماري اطفال در خلاصه الحكمه آمده، مفصل ترين بحث بيماري اطفال است كه تا به حال به دست ما رسيده و هيچ كتابي تا اين حد مبسوط، در بيماري اطفال بحث نكرده است. حتي در قانون چهار صفحه بحث به صورت كلي ذكر شده است.

به غير از اين قسمت، اين كتاب مفصل ترين نوشته در زمينه كليات طب مي‌باشد و از نظر حجم مطالب در باب كليّات طب، فقط كتاب  تحفه سعديه ، شرح قانون بوعلي تأليف قطب الدين شيرازي است كه با آن برابري مي‌كند. وگرنه در بين كتب فارسي تا به حال كتابي به اين حجم در باب كليّات نگاشته نشده است.

شاخصه هاي علمي و اخلاقي عقيلي

عقيلي شخصي بوده كه در خانواده علم و طبابت پرورش يافته و نزد بهترين اساتيد طب كسب فيض نموده است. علاوه بر آن از تجربيات مير محمدهاشم معتمدالملوك بهره جسته و از فنون طب هندي نيز آگاهي داشته كه در گوشه و كنار كتاب‌هايش مكرراً به آن‌ها اشاره مي‌كند.

علاوه بر اين، نام بردن بيش از صد طبيب نامي و نقل قول از آن‌ها، از حكماي يونان گرفته تا عرب و فارس، از قديمي ترين آن‌ها اسقلينوس تا اطباي معاصر خود مانند حكيم اكبر ارزاني و ذكر بيش از چهل كتاب طبي مشهور، حاكي از كوشش و پژوهش مؤلف در علم طب و اهميّت تأليف كتاب دارد. مؤلف تنها از اطباي گذشته مطالب را نقل قول نكرده، بلكه در بعضي موارد، به آن‌ها اشكال گرفته و نظريه آن‌ها را رد كرده است؛ مانند رد نظرات داود انطاكي در باب حقنه.

با توجه به اين خصوصيات، كتاب خلاصه الحكمه را مي‌توان يك فرهنگ لغات و اصطلاحات در باب كليات طب دانست؛ زيرا در اين كتاب كليه مطالب مورد نياز يك دانش پژوه به صورت عالي شرح داده شده است. و در واقع كتاب خلاصه الحكمه پلّه اوّل فراگيري طب است كه با وجود اين كتاب و فراگيري اصطلاحات آن، كار در مراحل بعدي يعني ادويه مفرده، ادويه مركبه و معالجات، بسيار آسان خواهد بود.

كتب عقيلي از دو خصوصيّت تتبع و تحقيق برخوردار است. اين سخن نيازمند هيچ توضيحي نيست، بلكه هر كه به كتاب‌هاي او نظري هر چند اجمالي بيندازد، از اين دو خصيصه آگاه مي‌شود؛ در ميان كتب او كه به دست ما رسيده،  قرابادين كبير  بيشتر خصوصيت تتبع و كتاب خلاصه الحكمه بيشتر بيانگر خصوصيت تحقيق اوست. مثلاً با مراجعه به مباحث بخش دوم اين كتاب، دانسته مي‌شود كه مطالب اين قسمت كتاب دست اوّل است.

عقيلي خود نيز تصريح كرده است كه تنها به تقليد گذشتگان نپرداخته و هدف او جمع آوري مجموعه‌اي مفصل نبوده، كه اين امر نيز عملي ارزشمند است، بلكه او سخناني را گفته كه حقيقت آن با تجربه و تحقيق براي وي به اثبات رسيده است. با توجه به اين خصوصيات، گاه سخنان حكيمان گذشته را در بوته نقد قرار داده، مثلاً در مبحث قاروره در نقد سخنان قرشي، پس از نقل كلام شيخ الرئيس، برداشت قرشي را رد كرده و آن را نقد كرده و چنين نگاشته:

 و اعتراضي كه شارح نموده بر او كه گفته سواد بول محمود نيست جميع اشخاص و أسنان را و مخصوص به مشايخ و نسوان نيست، مگر بحراني آن كه محمود است همه را، غيرواقع است مراد او رحمه الله را خوب نيافته . و يا بر گفته ملا نفيس كرماني در مبحث حقنه  اشكال مي‌كند و مي‌نويسد:

 مولانا نفيس كرماني در شرح أسباب و علامات مسهلات به عصر را مانند: هليلجات در حقنه ها داخل نموده و لكن التفاتي بدان نيز نبايد نمود؛ زيرا آن چه به خاطر ناقص مؤلف رسيده، آن است كه بايد عمل حقنه ها به تليين و ازلاق باشد نه به عنوان قبض و جمع و عصر و فعل. اين‌ها مخالف مقصود است و نيز منظور اماله ماده و جذب از اعالي به اسافل است و فعل عواصر به عكس آن است.

بنابراين درمي يابيم كه هدف او تحقيق بوده و در اين باره به نقد مي‌پرداخته و از تقليد كوركورانه پرهيز نموده است. وگرنه اشكالات او براي كم ارزش جلوه دادن سخنان پيشينيان نبوده است؛ از اين رو گاه خود به اين اشكالات، پاسخ مي‌دهد و به توجيه آن‌ها مي‌پردازد. مثلاً در كتاب خلاصه الحكمه در مبحث حقنه بر يكي از نظريات داود انطاكي اشكالي وارد مي‌سازد ولي در انتها آن را به وجهي توصيه مي‌كند و مي‌نگارد:

 بدان كه مي‌توان كلام شيخ داود را توجيهي نمود به آن كه مراد او از آن اقوال كليّه نباشد، بلكه اكثري باشد و يا در بعضي مواد و جاها و شرط اعتدال هوا جهت آن نموده كه چون به سبب اعتدال هوا اخلاط محتقنه اندك تحريكي مي‌يابند، پس فعل حقنه در آن‌ها كه جذب آن‌هاست، بيشتر و بهتر مي‌باشد؛ به خلاف سردي بسيار و گرمي بسيار. والله اعلم

او در عين نقد سخنان بزرگان، جانب ادب را نيز رعايت مي كند و گاه آن‌ها از با القابي شايسته تعبير مي كند؛ مثلاً از بوعلي سينا با عبارت شيخ الرئيس عليه الرحمه ياد مي كند. عقيلي از علوم زمانه خود نيز آگاهي داشته است و همچنين از طب و روند آن در ممالك ديگر بي خبر نبوده است؛ در مبحث كتاب خلاصه الحكمه به اطباي مسيحي كه از عرقيات و املاح و جوهر و روغن مستخرج از ادويه استفاده مي كردند، اشاره اي دارد.

او در كتاب قرابادين كبير، اين ملل را به طايفه نصاري ياد كرده است و تحت عنوان ادويه جديده و طرق استعمال آن‌ها راجع به آنان احوال عجيبي بيان مي كند:

بدان كه طايفه نصاري كه همتشان دايم مصروف به محسوسات و به دست آوردن بلاد، خصوص سواحل دريا مي باشد و هميشه رواكب و جهازات ايشان بر روي دريا مي گردد و جاي تازه و چيزي جديد و امر عجيب و غريب غير مكرر به دست آوردند و يافتند و در تجسّس و تفحّص و خواص و منافع آن در مي آيند.

همين مؤلّف جاي ديگر مي گويد كه اين ملت نصاري ادويه تازه‌اي كشف كرده اند كه بعضي از آن ها مانند: شجره النبي (كاسكار سگاردا)، عشبه مغربي، چوب چيني، زردچوبه، چلاپا، عصاره ريوند، چاي ختايي و دارچيني، باديان ختايي، ساگودانه، نارگيل دريايي و گنه گنه در دنياي پزشكي شهرت بسيار دارد.

نكته قابل توجه ديگر اين است كه محمد حسين شيرازي نه صرف ادويه جديده ملت نصاري را ذكر كرده، بلكه بعضي از طرق معالجه اطباي فرنگ را نيز زير بحث آورده است. از جمله آن طريقه، انتقال خون است كه در مخزن الادويه فارسي و ذكر باب  دم  درج شده است.

محمدحسين شيرازي درباره افعال و خواص اين ادويه جديد، مقاله‌اي جامع و سودمند نوشته است. و لطف‌الله مولوي افندي چلبي آن را از تركي به عربي برگردانده است.

در ميان انبوه كتاب‌هاي برجاي مانده از او نظريات جديد و گاه ابتكاري به چشم مي خورد. مثلاً در كتاب خلاصه الحكمه به حركت لب‌هاي جنين اشاره كرده است، در حالي كه اگر كسي از طب جديد و كشفيات آن آگاهي داشته باشد، مي داند كه اين مطلب از كشفيات طب جديد شمرده مي شود. همچنين وي در همين كتاب، سخن از سنگ كليه، در اطفال مي گويد، در حالي كه امروزه نيز اين سخن شگفتي آفرين است. در مبحثي ديگر نيز، تنها انبساط و انقباض را از قلب ندانسته، بلكه عروق را نيز در اين امر دخيل دانسته است. و نيز اگر به مبحث تدبير هوا ـ كه در كتاب خلاصه الحكمه آمده است ـ نظري بيندازيد، با شگفتي متوجه مي شويد كه عقيلي تمام مواردي را كه در رويارويي با مواد شيميايي بايد رعايت نمود، ذكر نموده است.

ارزش اين كار هنگامي مورد توجه قرار مي گيرد كه خواننده بداند كه كتب اعظم خان ـ و خصوصاً كتاب ارزشمند اكسير اعظم ـ در پايه ريزي طب شبه قاره هند نقش بسيار بسزايي داشته است. شايد به جرأت بتوان گفت كه كتب عقيلي ـ مخصوصاً ـ و كتب خاندان او عموماً ـ در طب هندوستان نقش ارزنده‌اي دارد و كتاب هايي كه بعد از كتب عقيلي به نگارش در آمده و در جامعه علمي هندوستان مطرح شده، بيشتر برگرفته از كتاب هاي عقيلي و خويشان او بوده و گاه به صورت تفسير، تبيين، ترجمه و يا تلخيص آن‌هاست؛ با اين حال نقش پيگير و مجدّانه علما و فرهيختگان هند را در اين‌باره نمي توان ناديده گرفت.

عقيلي بسيار متواضع است؛ مراجعه به مقدمه كتب او ما را از سخن ديگر بي نياز مي سازد؛ در متن كتاب نيز گاه از خود با تعابيري ياد مي كند كه نشانگر روح تواضع و مردانگي در اوست؛ مثلاً در مباحثي از خلاصه الحكمه از خود چنين تعبير مي كند: راقم هيچ مدان، احقر العباد.

علاوه بر اين عقيلي شخصي پايبند به شرع و متخلّق به اخلاق اسلامي است. در خلاصه الحكمه داستاني از يكي از حكام هند در مورد نظاره‌گري بر مجامعت زناكاران آورده و مي گويد: خاك بر سر اين چنين لذتي و بي حميتي و بي غيرتي. ولايت مداري نيز در كلام و نوشتار عقيلي به صورتي ظاهر جلوه گر است. او ولايت ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ و تبعيت و ولاي ايشان را در فراگيري دانش طب ضروري مي داند. نقل سخن او در اين باره خالي از لطافت نيست؛ او در اين باره چنين مي گويد:

و از جمله علوم ضروريه مر او را ده علم است؛ اول: علم فقه و حديث است و تبعي

تفرجگاه بازدید : 18 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

شب ادراری در کودکان

شب ادراری يكی از مسائل مهم و شايع كودكان می باشد. گرچه عارضه وخیمی نيست اما می تواند نظم خانواده را بر هم زده و باعث نگرانی والدين گردد. شب ادراری معمولاً در بچه های زير چهار سال امری طبيعی است ولی بخصوص اگر تا سن مدرسه قطع نشود به عنوان بيماری تلقی می شود.

99 درصد بچه ها در سن 15 سالگی شب ها خشك می خوابند و فقط یک درصد بچه های طبیعی در این سن (15 سالگی) هنوز شب ادراری دارند. شب ادراری در پسربچه ها به میزان دو برابر دختربچه ها دیده می شود.

دو نوع شب ادراری وجود دارد. يك نوع اوليه است كه از زمان تولد وجود داشته و قطع نشده است، و نوع ثانويه که در آن پس از اينكه تا مدتی بيمار كنترل كامل ادرار را بدست آورد مجدداً دچار شب ادراری می شود (علل این دو نوع شب ادراری با هم متفاوتند).

ظرفيت مثانه در نوزادی حدود 40 ميلی ليتر است كه با افزایش سن به تدریج بر آن افزوده می شود. اسفنكتر ارادی مجرا نيز بتدريج به كنترل و اراده كودك درمی آيد و در سه سالگی به حد كامل كنترل ارادی می رسد. هر دو این عوامل باعث می شوند که تا این سن در اکثر بچه ها کنترل ادرار به دست آید.

باید دانست که شب ادراری يك بيماری نبوده بلكه يك علامت است و عوامل متعددی به تنهايی يا با هم می توانند علت شب ادراری باشند.

عده ای مسئله ی تاخیر در بلوغ و تکامل دستگاه عصبی را به عنوان علت شب ادراری مطرح کرده و عده ای دیگر كاهش ظرفيت مثانه را و عده ای اختلال در ترشح هورمون ADH  ( که موجب بازجذب آب در کلیه ها می شود ) را به عنوان عامل، پيشنهاد می كنند.
برخی نیز ژنتیک و توارث را به عنوان علت شب ادراری ذکر می کنند چون معمولاً يك رابطه فاميلی در مبتلايان به شب ادراری وجود دارد؛ بدین صورت که اگرهر دوی والدین سابقه شب ادراری داشته باشند 77 درصد بچه ها و اگر یکی سابقه شب ادراری داشته باشند 43 درصد بچه ها به شب ادراری مبتلا خواهند بود.

عده ای نیز در مطالعات خود نشان داده اند که بچه های مبتلا به شب ادراری اختلال در بیدار شدن دارند و به دلیل خواب سنگین، در خواب ایمپالس های ارسالی از مثانه به مراکز مغزی که پر شدن مثانه و نیاز به تخلیه را گزارش می کنند، موجب بیدار شدن بچه نشده و در نتیجه در رختخواب ادرار می کند و علت شیوع بیشتر شب ادراری در بچه های شلوغ و پر تحرک و بچه های بیش فعال که طی روز خیلی فعالیت کرده و در شب به خواب های عمیق می روند همین اختلال در بیدار شدن است.

اضطراب و استرس روحی بچه نیز در ایجاد شب ادرای دخیل است و به همین دلیل است که گاه با به دنیا امدن بچه دوم خانواده، بچه اول که نیازمند توجه والدین است دچار شب ادراری می شود و باز به همین دلیل است که تحت فشار گذاشتن بچه ودعوا کردن او نه تنها باعث بهبود شب ادراری نمی شود بلکه ممکن است آن را بدتر نیز بکند.
اثبات شده که مجموعه ای از همۀ این عوامل در ایجاد شب ادرای موثرند.

در اغلب موارد ،تشخيص علت شب ادراری بسيار مشكل است و در اكثر موارد هيچ علت واضحی برای آن پيدا نمی شود. معمولاً يك معاينه كامل و يك آزمايش ساده ادرار از نظر تشخيصی كافی است و گاهی سونوگرافی سیستم ادراری هم لازم است مگر اينكه اين معاينات، ما را به وجود مسائلی راهنمائی كند كه برای تشخيص آنها آزمايش های بيشتری لازم باشد. اين كودكان نبايد تحت آزمايشهای تشخیصی یا اقدامات درمانی غیر ضروری قرار بگيرند، مگر شرح حال و معاينات و آزمايش ادرار دليلی واضح برای انجام اين اعمال را نشان دهد.


درمان شب ادراری کودکان

شب‌ادراری‌ یك‌ علامت‌ خوش‌خیم‌ بوده‌ و در اكثر موارد با گذشت‌ زمان‌ خودبخود خوب‌ می‌ شود (هر سال‌ 15 درصد بیماران‌ به طور خود به خود بهبود دائم‌ پیدا می‌كنند)؛ بنابراین اولین‌ اقدام‌ درمانی‌ پس‌ از رد كردن‌ بیماری‌ جسمی‌ و عفونت ادراری با بررسی های ساده ای كه‌ قبلاً اشاره‌ شد ، دادن‌ اطمینان‌ به‌ والدین‌ است‌ كه‌ با صبر و حوصله‌ با كودك‌ برخورد كرده‌ و بدانند كه‌ عارضه‌ وخیم‌ و خطری‌ در بین‌ نبوده‌ و كودك‌ بهبود خواهد یافت‌. در حقیقت‌ قبل‌ از 6 سالگی‌ در اكثر بچه‌ها شروع‌ درمان‌ لازم نیست‌ (مگر در آن هایی كه‌ روزها هم‌ خیس‌ می‌كنند) و سن‌ مناسب‌ درمان‌، هنگام‌ شروع‌ مدرسه‌است. البته در مواردی که مادر وخانواده ی کودک خسته و بی صبر شوند می توان درمان را زودتر شروع کرد. درمان شامل موارد زیر است:


الف ـ اقدامات اولیه و کلی

ابتدا باید اصلاحاتی در مصرف مایعات توسط کودک انجام شود؛ بدین ترتیب که‌ كودك‌ صبح ها مجاز باشد مایعات‌ زیاد بخورد و سعی‌ در نگهداشتن‌ ادرار نماید و برعكس‌ عصرها و بخصوص‌ شب‌، از خوردن‌ مایعات‌ پرهیز نماید. این کار باعث کاهش حجم ادرار شبانه و افزایش حجم عملکردی مثانه می شود. اگر فشار روحی‌ بر كودك‌ وجود دارد (مثل‌ توجه‌ بیشتر به‌ كودك‌ تازه‌ متولد در خانواده‌ ، فشار درس‌ و غیره‌ ) حتی‌الامكان‌ برطرف‌ یا كم‌ شود .کودک را نباید به خاطر شب ادراری تنبیه یا مواخذه کرد چون این کار با افزایش استرس کودک باعث تشدید شب ادراری خواهد شد. باید بر عکس ، کودک را برای شبهایی که ادرار نمی کند و خشک از خواب برمی خیزد تشویق نمود. برای این منظور می توان جدولی درست کرد که روزهای هفته در آن آمده و به ازای هر شبی که کودک خشک است به او یک ستاره یا برچسب بدهیم و در این جدول بچسبانیم و به کودک قول دهیم که به ازای تعداد مشخصی ستاره ( مثلا ده ستاره ) یک جایزه برای وی خواهیم خرید. لازم نیست این جایزه خیلی بزرگ و گران باشد. این کار باعث بهبود تدریجی شب ادراری در برخی موارد خواهد شد. ضمنا اگر یبوست‌ وجود دارد باید درمان‌ شود.

اگر با روشهای‌ ساده‌ فوق‌ ، شب‌ ادراری‌ درمان‌ نشد و نزدیك‌ سن‌ مدرسه‌ هنوز ادامه‌ دارد می‌توان‌ اقدام‌ به‌ درمان‌ دارویی نمود.


ب ـ درمان دارویی

1 ـ ایمی‌ پرامین‌

حدود نیمی‌ از بچه‌هایی‌ كه‌ با این‌ دارو درمان‌ می‌شوند به‌ درمان‌ جواب‌ می‌دهند و حدود یك‌ پنجم‌ نیز بهبودی‌ نسبی‌ نشان‌ می‌دهد. ایمی‌ پرامین‌ باعث‌ افزایش‌ ظرفیت‌ عملی‌ مثانه‌ می‌شود؛ اگرچه دوز توصیه شده برای شروع درمان 25 میلی گرم ‌ قبل‌ از خواب‌ است اما به تجربه مشاهده شده که اکثر کودکان ایرانی با دوز 10 میلی گرم نیز به خوبی درمان می شوند. ضمن آن که دوز 25 میلی گرم در بچه ای که به مدرسه می رود ممکن است باعث خواب آلودگی صبحگاهی شود. درمان به‌ صورت‌ خوراكی‌ شروع‌ می‌شود و اگر طی دو هفته بهبود قابل توجهی مشاهده نشد مقدار دارو را تا دو برابر افزایش‌ می‌دهیم‌. این افزایش را تا مقدار حداکثر 50 میلی گرم قبل از خواب می توان ادامه داد.

با قطع مصرف دارو در بسیاری از موارد شب اداراری دوباره شروع می شود لذا باید درمان دارویی را با نوعی از رفتار درمانی و تشویق ( مثل جدول ستاره ) همراه کرد تا اثرات ان پایدار تر شود. بدین ترتیب که با دارو کودک شب های خشک بیشتری خواهد داشت و ستاره های بیشتری خواهد گرفت و تقویت مثبت رفتاری باعث پایداری نتایج درمان خواهد شد.

باید توجه‌ كنیم‌ كه‌ با افزایش مقدار دارو خطر عوارض‌ دارویی به‌ طور جدی‌ وجود دارد. خواب آلودگی، اختلال‌ خواب‌ و بی‌اشتهایی‌ ‌ از عوارض‌ داروست‌. در بچه‌های‌ كوچك تر عوارض‌ دارو زودتر ظاهر می‌شود، لذا دارو نباید در دسترس‌ بچه‌ بوده‌ و باید به‌ والدین‌ در مورد افزایش‌ سرخود دارو هشدار داده‌ شود.

2 ـ دسموپرسین‌ یا DDAVP

این‌ دارو به‌ صورت‌ اسپری‌ بینی‌ و خوراکی (زیرزبانی) بكار می‌رود و اثر آن‌ 7 تا 10 ساعت‌ باقی‌ می‌ماند. با دوز 40 میكروگرم‌ در شب‌ 40 درصد بیماران‌‌ نتیجه‌ می‌گیرند. فرم زیرزبانی با دوز مناسب تاثیر مشابه با فرم اسپری آن دارد. بررسی ها نشان داده است که دسموپرسین فقط در یک سوم بیماران و خصوصاً آنها که میزان AVP سرم شبانه پایین دارند تاثیر کامل دارد و در بقیه و عمده بیماران به جای درمان کامل تعداد دفعات خیس کردن بچه را کم می کند.

متاسفانه‌ مانند ایمی‌ پرامین‌ با قطع‌ دارو اثر آن‌ از بین‌ رفته‌ معمولاً شب‌ ادراری‌ عود می‌كند. عوارض این دارو شامل خارش و تحریک بینی (در فرم اسپری بینی) و عارضه شدید مسمومیت با آب می باشد. برای پرهیز از این عارضه باید میزان دریافت مایعات توسط بیمار خصوصاً در بعدازظهر و شب محدود شود.

3 ـ داروهای‌ آنتی‌ كلینرژیك‌

در اكثر موارد این‌ داروها در درمان‌ شب‌ ادراری‌ به‌ تنهایی‌ مفید نیستند. فقط‌ در مواردی‌كه‌ بیمار تكرر ادرار با خیس‌ شدن‌ روزانه‌ نیز دارد (پس‌ از رد كردن‌ علل جسمی‌) تجویز این‌ داروها می‌تواند‌ در درمان‌ موثر باشد. زیرا با كاهش‌ انقباضات‌ ناخواسته‌ مثانه‌ ظرفیت‌ مثانه‌ را افزایش‌ می‌دهند.

پ ـ رفتار درمانی‌

انجام‌ این‌ روش ها گرچه‌ تا حدودی‌ مشكل‌ است و نیاز به‌ همكاری‌ والدین‌ و كودك‌ دارد اما اگر استفاده‌ شود و موفق‌ باشد اثر آن‌ پایدارتر (اغلب دائمی) و عود آن‌ از تمام‌ روش های‌ دیگر كمتر است‌.

1 ـ تربیت‌ مثانه‌ ( bladder training )

برای‌ این‌ منظور به‌ كودك‌ می‌آموزیم‌ وقتی‌ بیدار است‌ سعی‌ كند فاصله‌ بین‌ ادرار كردن‌های‌ خود را افزایش‌ دهد تا به‌ مرور ظرفیت‌ مثانه‌ افزایش‌ یابد. این‌ كار در صورتی که‌ از روی‌ برنامه‌ و به‌ طور مداوم‌ انجام‌ شود كاملاً موثر است‌. با این‌همه‌ این‌ روش‌ به‌ تنهایی‌ معمولاً شب‌ ادراری‌ را بر طرف‌ نمی‌كند اما بعنوان‌ روش‌ كمكی‌ همراه با دارو یا روش‌ رفلكس‌ شرطی‌ (با بكارگیری‌ زنگ‌ اخطار) در قطع‌ شب‌ ادراری‌ به‌طور دائم‌ بسیار مفید‌ است‌.

2 ـ تقویت‌ مسئولیت‌پذیری‌

این روش همان جدول ستاره است (که در قسمت اقدامات کلی گفته شد).انجام‌ آن‌ نیاز به‌ كودك‌ فعال‌ و علاقمند به‌ درمان‌ و والدین‌ همكار دارد. این‌ روش‌ در بعضی‌ بچه‌ها موثر است‌ ولی‌ اگر اثر كرد عود شب‌ ادراری‌ خیلی‌ كم‌ است‌.

3 ـ درمان‌ با رفلكس‌ شرطی‌

قاطع‌ترین‌ روش‌ درمان‌ شب‌ ادراری‌ می‌باشد كه‌ در مطالعات متعدد‌ اثر آن‌ به‌ اثبات‌ رسیده‌ است‌. در این‌ روش‌ معمولاً وقتی‌ كودك‌ خیس‌ می‌كند بلافاصله‌ زنگی‌ كه‌ بوسیله‌ یك‌ باطری‌ فعال‌ است‌، به صدا درآمده‌ او را بیدار می‌كند. معمولاً یك‌ سنسور رطوبت‌ که بصورت‌ سیم‌ نازكی‌ است‌ در لباس‌ زیر قرار گرفته‌ و به‌ یك‌ باطری‌ ترانزیستوری‌ كه‌ به‌ بازو و یا كمر بسته‌ شده‌، وصل‌ می‌باشد.

این‌ هشدار دهنده‌ ی ادراری‌ مطمئن‌ بوده‌ و چندان‌ گران‌ نیست‌. البته در ایران هنوز وجود ندارد. مكانیسم‌ اثر آن‌ كاملاً شناخته‌ شده‌ نیست‌ اما حدس‌ می‌زنند كه‌ وقتی‌ مكرراً بیمار هنگام‌ پرشدن‌ مثانه‌ و ادرار كردن‌ به‌ علت‌ زنگ‌ زدن‌ بیدار می‌شود، تدریجاً پرشدن‌ مثانه‌ جای‌ زنگ‌ را در حلقه‌ رفلكس‌ گرفته‌ و پس‌ از چند ماه‌ وقتی‌ مثانه‌ به‌ ظرفیت پر‌ می‌رسد به جای‌ زنگ‌ عمل کرده و باعث‌ وقفه‌ چرخه ی ادرار شده‌ و كودك‌ را بیدار می‌كند (رفلكس‌ شرطی‌). مشكل‌ این‌ درمان‌ یكی‌ این‌ است‌ كه‌ نیاز به‌ همكاری‌ كامل‌ والدین‌ و كودك‌ دارد. والدین‌ باید مكرراً بیدار شده‌ و كودك‌ را برای‌ ادرار ببرند. اما خود كودك‌ به‌ مرور (اگر همكاری‌ داشته‌ باشد) مسئله‌ را یاد می‌گیرد و مسئولیت‌ را خودش‌ قبول‌ می‌كند. دوم‌ اینكه‌ چند ماه‌ طول‌ می‌كشد تا درمان‌ اثر كند اما چون‌ اثر آن‌ دائمی‌ است‌ و عود خیلی‌ كم‌ است‌ ارزش‌ ادامه‌ درمان‌ را دارد. مطالعات‌ مختلف‌ ارجح‌ بودن‌ این‌ روش‌ را بر ایمی‌ پرامین‌ و دسموپرسین‌ نشان‌ داده‌ است‌. شدت‌ بی‌اختیاری‌، سن‌ و درجه‌ هوش‌ كودك‌ اثری‌ در نتیجه‌ این‌ روش‌ درمانی‌ ندارد.

و نهایتا این که در برخورد با هر کودک مبتلا به شب ادراری باید نکات زیر مد نظر باشد:

1- والدین و کودک باید بدانند که شب ادراری بی خطر است و امکان بهبودی آن تا میزان 15 درصد در هر سال وجود دارد و اغلب با بلوغ از بین می رود.

2 ـ باید دانست که همۀ والدین و همۀ کودکان برای برنامه های درمانی به یک میزان آمادگی لازم را ندارند؛ بنابراین باید مشخص شود که آیا کودک به اندازه کافی بزرگ شده است ( معمولاً تا حدود 7 سال ) و والدین آمادگی لازم را برای حمایت از کودک جهت شروع درمان پیدا کرده اند؟

3 ـ بهتر است اولین درمان بر پایه استفاده از ساعت ها و تشک هایی باشد که با خیس شدن کودک را از خواب بیدار می نماید.

4 ـ از شروع درمان دارویی تنها بعنوان اولین قدم درمانی باید پرهیز نمود و به شرطی از دارو در قدم اول استفاده می کنیم که با یکی از روشهای رفتار درمانی همراه شود.

5 ـ باید به خانواده اطلاع داد که پس از شروع درمان و بهبود بیمار نیز ممکن است که عود شب ادراری دیده شود که این عود گذرا و کوتاه مدت است.


تفرجگاه بازدید : 103 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

کتاب فوايد الطفيه- حکیم لطیف قزوینی

کتاب فوايد الطفيه (۹)

از انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word  برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.

فی تدبیر الکبد

سوء مزاج کبد به چندین جهت واقع می‌شود. سزاوار است اشخاص صحیح‌المزاج را که اگر احساس کنند مرضی در کبد از علامات و یا آنکه طبیب -که حافظ صحّت مزاج است- تشخیص فرماید که سوء مزاجی بالفعل کاین در کبد است، به تدابیر ادویه و اغذیه رفع علّت نماید.

طبیب باید اوّلاً و بالذّات تشخیص دهد که کدام یک از اخلاط سبب شده که حالت اصلیّة کبد را مختلف ساخته.

از آنجایی که امراض کبد لازم دارد فساد لون را، پس:

هرگاه لون مایل به صُفرَت بود سوء مزاج از حرارت و یبوست باشد؛ و هرگاه حرارت غالب بر یبوست بود با صُفرَت، سواد بود. هرگاه یبوست بر حرارت غالب بود، صفرت مایل به خُضرَت است.

و هرگاه سوء مزاج از حرارت و رطوبت است رنگ با حمرت و تهبّج است.

و اگر از برودت و یبوست باشد به سیاهی گراید.

و اگر از برودت و رطوبت باشد رنگ به سفیدی زند؛ پس اگر رطوبت غالب است مایل به صفرت است، و اگر برودت، مایل به خُضرَت است.

و دیگر از علامات که توان تشخیص سوء مزاج نمود، آن است که صاحب سوء مزاج بارد کبد را، بَراز شبیه به غُسالۀ لحم است و صاحب سوء مزاج حارّ را بَرازِ اوّل شبیه به دمِ مائی، پس غلیظ و سیاه بود.

امّا سوء مزاج بارد را در ابتدا شهوتِ [طعام] هست و بعد از چندی ساقط می‌شود، و سوء مزاجِ حارّ را عدم شهوتِ [طعام]، و شدّت عطش، و قی لازمه است.

علامت دیگر: هرگاه سوء مزاج کبد از حرارت است بَراز محترق دفع شود، و اگر از برودت است، غیر نضیِج، و اگر از یبوست است، غلیظ و خشک [دفع شود]، و اگر از رطوبت است مائی و با عدم هضم و نُضج است.

 

و فرق میان سُدّه و ورم کبد بدان است که در سدّه وَجَعی نیست و در ورم وجع است، ولی در سُدّی ثقل بیشتر است.

امّا حُمرَت، و سواد زبان، و قلّت شهوت، و کثرت عطش، و تب لازم، و قی صفراوی از لوازم ورم حارِّ کبد است.

 

نکته: هرگاه ورم در مقعّر کبد بود، استادان اسهال را ممدوح دانسته­اند، و اگر در محدّب است، ادرار را؛ زیرا که هر مادّه خلطی بالطبع از اَعلی میل به اَسفَل دارد و خلأ نیز محال است، پس از آنکه دفع اخلاط یا به اسهال و یا به ادرار شود، لا بُدّ‌اً تا مادّۀ سانحه، بالنّسبه روی به نقصان گذارد.

و امتیاز میانِ ورم مقعّر و محدّب [کبد] بدان توان داد که در ورم مقعّر، ثقلِ شراسیف و سرفۀ ملایم، و حُمرَت زبان، و بطلان شهوت، و قی، و غشی، و کثرت عطش باشد؛ و در [ورم] محدّب اگر این علامات یافت شود شدید نبود.

امتیاز میان ذات‌الکبد و ذات‌الجنب بدان است که علیل را امر فرمایند به تنفّس عظیم به‌قدرِ امکان، پس اگر ثقلی معلّق در تحت اضلاع و شراسیف خود یافت، بی‌شکّ علّت در کبد است، والاّ ذات‌الجنب است.

تبصره: قیام کبدی یا غسالی است یعنی مخلوط به دم مائی، این از ضعف جگر است و سببِ ضعف جگر نیز به‌علّت سوء مزاج می‌شود و سدّه و ورم، و این معنی از کثرت برودت و رطوبت است؛ و یا خون صرف است، او را ذوسنطاریای کبدی نامند.

و ذوسنطاریا از دو جهت واقع می‌شود: یا به‌ سبب تفرّق اتصال، و یا به ‌سبب امتلای خون بواسیر و طمث و یا قیح است.

و قیح نیز از انفجار دبیله است؛ و انفجار لازم دارد ورم را؛ و ورم را ملزوم است قشعریره و نفض.

 

نکته: خونی که دفع شود از طبیعت هرگاه از امتلاء و قوّۀ بدن است، بی‌وجع دفع شود.

و فرق در میانۀ خون کبد و سایر آن است که از کبد در اوّل مرتبه مثل ماءاللّحم دفع شود و بعد اگر علّت زیاد بود دفع شود خلط غلیظ شبیه به دُردیِ شراب بی‌خراطه؛ و خون کبدی به‌‌ادوار دفع شود، به این معنی که یک‌دفعه تا چند یوم و چند ساعت که به‌‌اتّصال دفع شود، فتور پذیرد به‌حدّی که قطعِ صِرف شود و بعد از آن ثانیاً به چند یوم پدید آید متعفّن و اردء از اوّل.

فرق میانۀ خون کبد و امعاء بدان توان نمود که خونِ امعاء به یک‌دفعه اخراج نشود، کم‌کم دفع شود و فتور پذیرد؛ ولی خون کبدی دفعتاً و بسیار دفع شود.

 

در علل و اعراض وارد است که جمیع انواع استفراغِ دم به چهار نوع مختلف بود:

یکی آنکه استفراغ شود به ‌‌ادوار معلومه و آن در کسی است که قطع شده باشد عضوی از اعضاء و یا ترک شده باشد ریاضت معتادی؛

دویّم آنکه استفراغ شود خونی شبیه به غُساله؛

و سیّوم خونی شبیه به دُردیِ دم که عکرالدّم گویند یعنی سوداوی و سیاه. و این سه صنف از خون دفعتاًً استفراغ می‌شود؛

و صنف چهارم از قروح امعاء بود كه اندك‌اندك دفع می‌شود، گاهی خون محض و گاهی با قشور و اجسام غشائیه.

 

سفوف نافع است اسهالِ دم را: گل ارمنی، طباشیر، صمغ عربی بوداده، حبّ‌الآس هر یك       پنج مثقال، دم‌الاخوین، كندر هر كدام یك مثقال؛ شربتی دو مثقال با شربت حبّ‌الآس بنوشند.

و حقیر خود استعمال آب برگ خنک[1] را با صمغ عربی سردارو كرده در كلّ اسهال دموی اعمّ از آنكه كبدی یا معدی یا مِعَوی بوده مفید یافته‌ام، ولی دستور اطبّاء در دوای ممدوح در عللِ كبد، ادویه‌ای است كه اخذ شود از طیوف[2] و افاویه كه مفتّح سدد و منقّی مَسام و مدرّ بول باشد و ملیّن ورم چون مُقل، و با این اوصاف مقوّیِ جوهر كبد و غاذی نیز بُوَد مثل مویز. پس اگر در ادویة بدین اوصاف، افیون نیز باشد صلاحیّت دارد جمیع علل كبد، حارّه و بارده را، مثلِ فلونیا.

 

نكته: ضمادات اورام كبد سزاوار است كه قابض باشد و در محلّله اسراف نكنند، بلكه مخلوط كنند به آن ملیّنه، تا به‌سرعت تحلیل ندهد و باقی صلب نشود.

 

ضماد نافع ورم صلب: اشق ده درم، مُقل دو درم، زعفران و مُرّ هر یك سه درم، قیروطی كه از موم و روغن حنا ترتیب داده باشند. ادویه را كوفته با روغن مذكور مرتب كرده استعمال نمایند.

امّا ضمادات كه نافع ضعف باشد، اطراف اشجار قابضه است مثل ضماد صندلین و غیره.

مصلحِ ورمِ محدّبِ كبد، ماءالشّعیر است و ادویه‌ای كه به‌اعتدال ادرار كند مثل طبیخ كرفس و آب كاسنی و تاجریزی و كاكنج. و بعد از چندی كه در ورم نضج ظاهر شود، ادویه‌ای كه قوی‌الادرار باشد مثل اسارون و سنبل و فُوّه و مُرّ و فُقاح اِذخِر و غافث و امثالها.

و هرگاه ورم در جانب مقعّر باشد تحریك باید كرد به ادویۀ مسهله مثل صبر و تربد و غاریقون و ‏هلیلۀ زرد، و بعد از نضج و در وقت انحطاط به ادویۀ مسهلۀ مذكوره به‌اضافۀ شحم حنظل و قنطوریون، خصوص اگر بلغمی باشد.

 

نكته: در استعمال اضمدۀ سدّۀ كبد باید ملاحظۀ سه چیز شود:

یكی آنكه ملیّن باشد مثل مُقل و شحوم؛

دویّم آنكه ملطّف و محلّل باشد مثل فُقاح اِذخِر و فاوانیا و فُوّه و حبّ‌البان؛

سیّوم آنكه مقوّی باشد مثل افسنتین و مصطكی.

پس هر ضمادی كه تركیب كرده شود باید در آن سه صنف ادویه موجود باشد، امّا باید در ادویۀ محلّله اسراف نكنند تا باقی نماند از صلابت بقیۀ متحجّرۀ ممتنع‌التّحلیل، لیك باید با محلّل، دوایی مثل حبّ‌البان و مُقل -كه ملیّن است- همراه باشد و با آن سنبل و افسنتین نیز باشد جهت قوّت، و این تركیب ضماد نافع است صلابت كبد را و آنچه تفتیح سدد كبد می‌كند.

 

و آشامیدن قنطوریون دقیق و لسان‌الحَمَل و لوف و جعده و امثالها در ورمِ صلبِ كبد عجیب‌النّفع است.

ریوند چینی و غاریقون مفتّح سدد و منقّی‌اند.

و ضماد از بابونه در تحلیل قوی‌تر است از سایر ادویه.

و منضج قبل از مسهلات مفتّحه، از ماءالاصول و روغن بادام شیرین [دهند].

و چون سدّه به‌طول انجامد و ورم حادث شود و تب هیجان پذیرد، چاره به‌جز فصد باسلیق نیست و بعد از آن ادویۀ مقطّعه مثل سكنجبینِ عنصل و طبیخ ماءالاصول -كه اخذ شود از ریشة كبر و ریشۀ اِذخِر و رازیانه و كرفس- به‌اضافۀ انیسون و فُوّه و روغن بادام و شیرخشت بدهد و آنچه در باب اورام صلبه مذكور است از مركّبات در علاج قریب‌‌اند.

دواء سنبل نافع است ورم را: سنبل رومی سه جزو، افسنتین جزوی به عسل بسرشند و نیز حلِّ بطن نمایند به ایارج فیقرا و بسفایج و غاریقون و افسنتین و طبیخ بزور مدرّه.

سفوف مدرّ و مصلح اورام كبد: تخم خربزه و خیارین هر كدام پنج درم، تخم كاسنی و كشوث سه، تخم كرفس و ربّ‌السّوس و رازیانه و انسیون دو، سنبل، زعفران، افسنتین هر كدام یك، نبات ده، كوفته و بیخته؛ قدر شربت سه مثقال.

قرص وَرد، نافع جگر و معده: گل‌سرخ هفت، سنبل، لاك مغسول، اصل‌السّوس هر کدام چهار، افسنتین، مصطكی، عصارۀ غافث، ریوند چینی هر كدام سه، با آب سرد اقراص سازند؛ و قدرِ شربت سه مثقال است.

 

البسایط:

قاقله دو درم بكوبند و با سكنجبین بنوشند نافع است درد بارد جگر را.

تخم ترب سفوف كردن نیز مفید است.

شرب طبیخ بابونه بهترین دوایی است در وجع كبد ورمی و همچنین ضمادش.

شیرۀ تخم خربزه با سنبل و مصطكی نوشیدن در ورم گرم و علل كبد مفید است.

افسنتین را نرم بسایند و با موم مذاب در روغن با حنا بیامیزند و ضماد سازند بر جگر.

سُقی یك مثقال ریوند هر دو روز یك مرتبه با آب گرم اگر تب باشد، و با شراب اگر تب نباشد حسن‌الاثر است صلابت و سدّه و ورم كبد را.

سُقی ربّ‌السّوس نافع صلابت كبد است به ادرار و اطلاق.

عنب‌الثعلب محلّل اورام باطنی است؛ شربتی چهار مثقال با شكر. و اگر با آب كاسنی و كشوث و كرفس ممزوج كنند، در این باب عجیب‌النّفع است.

درونج مقوّی كبد است و اصلاح آن از جهت محرور با آب و سركه خوب است.

شاهتره شافی است جگر را.

شقاقل مقوّی كبد است.

قرص كهربا خون شكم باز دارد: كهربا، بُسَّد، مروارید، تخم خرفه هر یك سه مثقال؛ شاخ بز کوهی سوخته، پوست تخم‌مرغ سوخته، صمغ عربی هر یك سه درم، گشنیز خشك بریان‌كرده، خشخاش سفید و سیاه هر یك شش درم، وَدَع سوخته، بذرالبنج هر یك دو، با لعاب بنکو اقراص سازد؛ قدر شربت تا یك مثقال با ربّ به.

و شربت سیب و شیرۀ خرفه با طباشیر و گل ارمنی نافع است در منع خون.

 

نكته: آنچه تلخ بود چون كاسنی و آنچه خوشبو بود، مادّه از عفونت باز دارد چون فُقاح اِذخِر و دارچینی؛ و آنچه جالی بود چون كشكاب، و آنچه در وی قوۀ قبض بود چون زعفران، و آنچه اشیائی كه لذیذ و شیرین بود چون مویز و مغز بادام و سایر، تمامی جگر را سودمند بود، از آن قبیل یرقان.

 

چون اطبّاء ملاحظه فرموده‌اند كه اكثر اوقات یرقان به‌اعتبار سدّه‌ای است كه در مجاری عروقِ میانۀ كبد و مراره، و یا میانۀ كبد و سپرز، و یا از سوء مزاج حارّ واقع می‌شود لهذا بیان مراتبِ حدوث و وقوع آن را، علّت و معالجه در تحت امراض كبد ذكر فرموده و حقیر نیز به‌‌متابعتِ استادان مختصر شرحی نمود.

 

نكته: وقوع یرقان یا به‌اعتبار بحران است [که] حادث نمی‌شود الاّ در تب؛ و یا به‌علّت سوء مزاجِ حارّ كبد است؛ و یا به‌جهت گزیدن هوام است؛ و یا از امتلای مراره است؛ و یا از بابت سدّه‌ای است كه در مجاری سپرز و یا امتلای او واقع می‌شود؛ و یا از آفات سانحۀ دیگر در كبد است مثلِ ورم صلب و سوء مزاج حارّ.[3]

چنانچه باشد یرقان با تب و ثقل در تحت شراسیف، پس در كبد ورم حارّ است؛

و اگر بی‌ثقل و با تشنگی و خشكی زبان و بَراز باشد از سوء مزاج حارّ است؛

و اگر با تمدّد و ثقل باشد بی‌حرارت و تب، از سدّه است؛ و اگر با این حالت، بَراز سفید بود از انسداد مجاری مراره است و در این صورت یرقان با صفرت است و در عین [و] بدن و تمامتِ اعضاء است.

 

امّا یرقان اسود از قبل طحال است به‌اعتبارِ عدم جذب سودا. در آن مقام، خونِ جگر سوداوی شود و به تمام بدن نفوذ كند.

 

ابن‌سرافیون[4] می‌گوید گاه می‌شود كه عارض شود یرقان اسود از سوء مزاج كبد به‌اعتبار عوارضِ لازمۀ او، و فرق بدان توان نمود كه آنچه از جانب طحال است لون و بَراز در منتهای سواد است و آنچه از جانب كبد است قلیل است سواد او، و گاه می‌شود كه یرقان از الم كبد و طحال هر دو عارض می‌شود. در آن مقام معالجه به ادراك و تشخیص طبیب است و حكم به خلط غالب.

چنانچه در لون و بَراز سواد غالب است، حكم نمایند به فصد باسلیق و منضجی از ماءالاصول به‌اضافۀ ادویۀ مفتّحه و مدرّه مثل اصل‌السّوس و ریشۀ كاسنی و ریشۀ كبر و بیخ رازیانه و ریشۀ كشوث و تخم ترب و تخم خیارین مع سكنجبین. و اسهال آورند از هلیله‌جات به طبیخ بسفایج و بیخ كبر و شاهتره و اصول اربعه و افتیمون و مویز بی‌دانه و انجیر زرد. و اگر قوّت در اسهال لازم بود قوی‌تر فرمایند از ایارج فیقرا و غاریقون و نمك هندی. و هرگاه تب نباشد سقایتِ ماءالجبن مجوَّز است كه از شیر شتر باشد.

و هرگاه صفرت غالب بود دلیل است كه یرقان به‌علّت خلط صفرا است و از انسداد مجاریِ مراره و یا امتلای اوست. در این حالت باید مبادرت نمود به مبرّدات مثل ماءالشّعیر به‌اضافۀ ادویۀ مفتّحه از قبیل تخم خیارین و تخم كاسنی.

اگر تب نبود علاج کنند به حموضات چون آب‌غوره و آب زرشك و جامه مصندل و كتان، و غذا از ماهی رضراضی، و مسهل از هلیله‌جات به‌اضافۀ طبیخ از بسفایج و ریشۀ كاسنی و آب كاسنی و تمر گجرات، و به راحت امر باید فرمود مریض را.

زكریا می‌فرماید استدلال یرقان بحرانی بعد از نضج و سكون تب‌های صفراوی چون مُحرِقه و یا از ورم حارّ كبدی، است به تب و ثقل طرف راست[5]؛ و اگر سدّه است به ثقلِ بلاحُمّی است؛ و اگر از فساد مزاج حارّ كبد است -كه متولّد شود دم صفراوی- به حرقت و لهیب و عطش مشخّص می‌شود.

و هرگاه باشد بَراز و بول در یرقان اصفر به حال اصلیّۀ خود، علّتی نیست در كبد؛ و اگر بول و بَراز ابیض باشد علّت در مراره است؛ و اگر رنگین باشد علّت در كبد است.

 

 


89. کتابت این واژه آن را خسک یا حسک می‌نمایاند. با توجّه به اینکه از افعال و خواص خسک (همان حسک یا خارخسک) چنان کاربردی برنمی‌آمد، با جست‌وجو در کتب مفردات، سرانجام در تحفۀ حکیم مؤمن و مخزن‌الادویه آشکار شد که این واژه باید خنک باشد، نه حسک یا خسک. بر پایة کتاب‌های یادشده خنک اسم فارسیِ لسان‌الحمل (بارتنگ) است. فاش است که افعال و خواص بارتنگ با آنچه در این نسخه برای درمان اسهال دموی بیان شده، هماهنگ و سازگار است.

90. طیوف نمی‌تواند درست باشد و بایست آن را از خطاهای کاتب دانست. تردیدی نیست که طُیوب صحیح است. در اینجا افاویه و طیوب هر دو به معنی عطریّات و داروهای معطّر خوشبو هستند.

 

91. در این تقسیم‌بندی سوء مزاج حار کبد دو بار نام برده شده است. بیان مکرّر آن زائد است.

92. یوحنا‌ابن‌سرافیون (بر اساس ضبط در کتاب تاریخ‌الحکماء قفطی) یا ابن‌سرابیون، پزشک اوایل دوران عبّاسی و صاحب دو کتاب کنّاش طبّی به زبان عربی است، یکی در دوازده مقاله و دیگری (کنّاش صغیر) در هفت مقاله.

93. گمان می‌رود اگر فعلِ است را در انتهای جمله بیاوریم، معنای جمله بهتر آشکار می‌شود:

استدلال یرقان بحرانی بعد از نضج و سكون تب‌های صفراوی (چون مُحرِقه) و یا از ورم حارّ كبدی، به تب و ثقل طرف راست است.

 منبع: کتاب فوايد الطفيه- حکیم لطیف قزوینی


تفرجگاه بازدید : 108 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایران

کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایران (۳)

اسباب حفظ سلامتی   انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.

 فصل دوم

اسباب حفظ سلامتی

 شش اصل ضروری برای زندگانی سالم (سِتِّة ضروریه)

همانطور که در تعریف مفهوم پزشکی ذکر گردید در مکتب طب سنتی ایران، حفظ سلامت و تندرستی، در درجة اول اهمیت قرار دارد، و درمان بیماری وظیفة دوم پزشک می‌باشد. سالم بودن نیز همانند بیمار شدن نیاز به علل و عواملی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرند. این دسته از علل تحت عنوان ستّه ضروريه يا شش اصل ضروري  در آموزه‌های طب سنتی ایران مورد بحث قرار گرفته‌اند. اگر این اصول به درستی مورد توجه قرار گیرند موجب حفظ سلامتی (حفظ‌الصحه) مي‌شوند وگر نه زمینه بروز بيماري‌های گوناگون فراهم مي‌شود.

          سته ضروریه عبارت‌اند از:

1.       هوا

2.      حركت و سكون

3.     خواب و بيداري

4.     طعام و شراب

5.     استفراغ و احتقان

6.      اعراض نفساني.

1. هوا

حكما براي هوا ارزش خاصي قائل بودند و به نقش هواي سالم در حفظ سلامت توجه داشتند، چون هوا تأثیر مهمی بر قلب و روح حيواني دارد و اين روح، خود بر روح نفساني و طبيعي اثر می‌گذارد. به عبارت دیگر، هوا تمامی افعال و حرکات بدنی و نفسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

          هوای مورد نیاز انسان از طریق ریه‌ها و مقدار اندکی نیز از طریق پوست وارد بدن می‌گردد. هر تغییر فیزیکی و یا شیمیایی در هوا هر چند اندک، می‌تواند اثر زیادی بر سلامتی انسان بگذارد. هوا تابع شرايط فصول، جغرافیا و محل زندگی می‌باشد. تغییر درجه هوا در اوقات مختلف روز و در فصول مختلف و همچنین آلودگی هوا می‌تواند تعادل بدن را بهم بزند.

          چنانکه می‌دانیم اکسیژنِ وارد شده به بدن بعد از فعل‌وانفعالات مخصوصی، دی‌اکسید کربن و بخار آب تولید می‌کند، و این دو از طریق ریه و پوست دفع می‌گردند. هرگونه اختلالی در ورود اکسیژن کافی به بدن و یا دفع دی‌اکسیدکربن و بخار آب از بدن صورت گیرد سلامت بدن را به‌طور جدی تهدید خواهد کرد. تراکم جمعیت در یک محیط بسته، و کیفیت نامناسب هوا دو عامل مهم نرسیدن اکسیژن کافی به بدن و دفع دی‌اکسیدکربن از آن هستند و در بدن آشفتگی‌هایی پدید می‌آورند. این اختلالات گاه حاد هستند و بیمار به‌سرعت متوجه آن می‌شود و گاهی مزمن‌اند و ممکن است مشکلات گوناگونی برای بیمار ایجاد کرده، حتی پزشکان را نیز در تشخیص دچار سردرگمی کنند. سردستة این اختلالات خستگی مزمن می‌باشد که امروزه به علت آلودگی هوا و عدم تنفس هوای مناسب و علل دیگر، به‌طور گسترده مشاهده می‌شود.

          هوای آلوده به سرب، موجب کاهش حرارت غریزی و افزایش تظاهرات بالینی غلبة سردی و خشکی مانند افسردگی، خواب‌های آشفته، بی‌خوابی، خستگی و گرفتگی عضلات ساق پا می‌شود.

در طب سنتی ایران در تدابیر تندرستی، به تامین هوای سالم و مناسب تاکید فراوانی شده است. مباحث مختلفی در مورد اقالیم، هوای آلوده و وبایی، تهویه و روش‌های اصلاح هوا، هوای مناسب هر مزاج و... به‌طور مفصل بیان شده است که در بخش چهارم از این کتاب با عنوان تدابیر هوا، به برخی از آنها به‌‌اختصار اشاره خواهد شد.

2. حرکت و سکون

حركت براي تندرستی انسان ضروري می‌باشد و استراحت و سكون پس از آن نيز براي تمدّد قوا، بسیار لازم است. تمامی حرکات، حرارت را افزایش می‌دهند و موجب کاهش رطوبت بدن می‌گردند. استراحت، رطوبت بدن را باز می‌گرداند و قوای لازم را برای حرکات بعدی فراهم می‌آورد.

          مقدار حرکت، و مقدار سکونِ مناسب و مفید برای هر فرد، بر پایة مزاج وی تعیین می‌شود و عدم تعادل در این الگوی فردی، زمینه‌ساز بروز بیماری‌های گوناگون می‌گردد. حركت بيش از حدّ با ايجاد حرارت زاید، رطوبات بدن را کاهش می‌دهد، فعالیت کم نیز موجب افزایش تری و سردی بدن و بروز بیماری‌های بلغمی (به‌ویژه در مفاصل) می‌گردد.

          حرکت به دو نوع جسمانی و نفسانی تقسیم می‌شود، حکما حرکت جسمانی را به شش نوع تقسیم کرده‌اند که شامل حرکت شدید، خفیف، طولانی، کوتاه، سریع و کُند می‌باشد. هر یک از این نوع حرکات اثر خاصی بر مزاج انسان می‌گذارند. به عنوان مثال، در حرکتِ سریعِ شدید، ایجاد حرارت بیشتر از تحلیل است و بر عکس، در حرکتِ کندِ خفیفِ طولانی، تحلیل بیشتر از حرارت است. پس در تدابیر عملی با توجه به شرایط خاص بیمار، باید حرکات خاصی را به او توصیه کرد.

          جِماع نیز از حرکات محسوب می‌شود که افراط در آن سبب خشکی بدن و کاهش حرارت غریزی و در نتیجه سردی بدن می‌گردد.

 

        نكته: اگر فردي كه در سن جوانی (گرمي و خشكي) است بيش از حدّ فعاليت كند، دچار حرارت بالا، سردرد، كاهش وزن و كاهش اشتها می‌شود؛ چنين فردي نیاز بيشتری به استراحت در جاي خنك دارد.

      نكته: براي كساني كه مزاج سرد دارند، حركت و ورزش مناسب است و ايشان را به اعتدال نزديك می‌كند.

 

3. خواب و بیداری

تعادل خواب و بيداري در حفظ سلامتي و درمان بيماري‌ها اهميت دارد ولي امروزه كمتر به اين مسأله توجه می‌شود. عدم تعادل در خواب و بيداري می‌تواند زمينه‌ساز بيماري‌هاي مختلف گردد. خواب تمامی اعمال طبیعی شامل هضم، متابولیسم و دفع سموم را بهبود می‌بخشد و قوای مغزی را تقویت می‌کند و موجب تجدید قوای اندام‌های مختلف و ترمیم بافت‌های صدمه دیده و به‌طور کلی بازگرداندن سلامتی به بدن می‌گردد. بهترین زمان خواب از ساعت 10 شب تا سحر می‌باشد. لازم است صرف شام حداقل 3 ساعت قبل از خواب صورت پذیرد و فرد، نیم ساعت پس از شام، به مدت 15 تا 20 دقیقه آرام راه برود.

علت خواب

          علت خواب وجود رطوبت معتدل در مغز است که اعصاب را سست و راه‌های عصبی و روح نفسانی را غلیظ می‌کند. بدین سبب روح نفسانی در مسالک اعصاب نفوذ نمی‌کند و در حس‌های ظاهری سکون پدید می‌آید و موجب بی‌حرکتی (به جز حرکت تنفسی و قلبی و اعمال هضمی) می‌شود. طبیبان، بیداری را به حرکت و خواب را به سکون تشبیه کرده‌اند.

          معمولاً خواب افراد دارای مزاج سرد و تر، و گرم‌ و تر بیشتر است، ولي افراد دارای مزاج سرد و خشک، و گرم و خشک با خواب کمتر انرژی لازم را به دست می‌آورند. در بدن یک شخص گرم و خشک یک دوره خواب طولانی با ایجاد سردی و رطوبت به کاهش حرارت زاید کمک می‌نماید. برعکس پرخوابی در شخص سرد و تر باعث افزایش سردی و رطوبت بدن می‌شود.

          كودكان معمولاً طولانی‌ترين خواب را دارند زيرا رطوبت بيشتري در بدن دارند ولی به تدريج، با افزايش سن و کاهش رطوبت مزاجي، خواب آنها كمتر می‌شود.

          بيداري، ظاهر بدن را گرم و باطن بدن را سرد می‌كند در حاليكه خواب، ظاهر تن را سرد ولي باطن تن را گرم می‌كند، در نتيجه خون متوجه قسمت احشاء می‌شود و اعمال دستگاه گوارش مثل هضم و جذب به بهترين وجه انجام می‌شود.

          از طرف دیگر، خواب کوتاه، باطن بدن را تر می‌کند و اگر طولانی باشد سبب خشکی بدن می‌گردد. زیرا در اثر طولانی شدن خواب، حرارت غریزی پس از فارغ شدن از هضم غذا به تحلیل روح و رطوبات درونی می‌پردازد و موجب خشکی بدن می‌شود. پس هم کم‌خوابی و هم خواب بیش از اندازه مضر است و بهترین حالت خواب معتدل است.

          اگر كسي بيش از اندازه بخوابد، كم‌كم برخي از اعمالش مختل و دچار ضعف می‌شود، حافظه وي افت می‌كند، مزاجش سرد و بيماري‌هاي مفصلي و بلغمي در او زياد می‌شود.

     

      نكته: خواب روز براي بيماران مفصلي با سوءمزاج سرد و تر پسنديده نيست و موجب شدت بيماري، افزايش وزن، احساس کسالت و... می‌شود.

      نکته: بيداري شبانه براي افراد عصبي با مزاج گرم مناسب نمی‌باشد.

 

4. خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها

غذاها اهميت خاصي در حفظ سلامتي انسان دارند. از طرفی نیاز به غذا یک نیاز دایمی است تا آنچه را که به‌وسیلة اسباب درونی و بیرونی بدن به تحلیل می‌رود جایگزین نماید و از سویی دیگر هر نوع خوردنی با مزاج مخصوص خود می‌تواند بر مزاج بدن انسان اثر بگذارد.

          از نظر طب سنتي ايران، انسان‌ها با يكديگر تفاوت مزاجي و ساختاري دارند. بنابراین لازم است پزشک بر اساس تشخیص مزاج و توجه کامل به ویژگی‌های ساختاری هر فرد براي وی تدبير غذايي مناسب و تدابير ديگر را تجويز نمايد. غذاها علاوه بر اينكه ماده مصرفی سوخت و ساز بدن هستند، با توجه به كيفيت مزاجي خود بر اعضاي مختلف بدن اثرات مثبت يا منفي  به‌جاي مي‌گذارند و جسم و روان شخص را تحت تأثير قرار می‌دهند. محمد بن زکریای رازی و بسیاری از حکما اولین و مهم‌ترین تدبیر درمانی در بیماران را اصلاح یا تجویز رژیم غذایی می‌دانسته‌اند.

          بسیاری از اصول ضروری برای تندرستی مانند تغییرات فصلیِ درجه حرارت و آلودگی هوا، خارج از اراده و خواست فرد می‌باشد ولی مصرف غذا تا حد بسیار زیادی قابل برنامه‌ریزی است. آموزش تغذیه صحیح یک ابزار مهم سلامتی است که پزشک می‌تواند بیماران خود را با آن تجهیز نماید. این روش به راحتي قابل آموزش است و برای همه مردم نیز قابل درک می‌باشد و از نظر اجرایی نیز چندان دشوار نیست.


 

نظریه‌‌های مختلف در رابطه با گرمی و سردی غذاها و داروها

تئوری‌های مختلفی در مورد اینکه چرا با مصرف بعضی از مواد مانند خرما و عسل و فلفل در بدن گرمی ایجاد ‌می‌شود و با مصرف بعضی دیگر سردی پدید می‌آید، مطرح شده است که در ذیل بعضی از آنها ارائه می‌گردد:

1.               با ورود مواد غذایی به بدن، سیستم خودکار عصبی تحت تأثیر قرار می‌گیرد. مواد گرم، فعالیت سیستم سمپاتیک را زیاد می‌کنند و مواد سرد، فعالیت سیستم پاراسمپاتیک را افزایش می‌دهند.

2.      مواد غذایی با ورود به بدن، سیستم غدد درون‌ریز را متأثر می‌کنند. خوراک‌های گرم فعالیت غده تیروئید و ترشح تیروکسین را افزایش داده، در نتیجه متابولیسم پایه و تولید انرژی بالا می‌رود. خوراک‌های سرد فعالیت تیروئید و ترشح تیروکسین را کاهش می‌دهند و در نتیجه متابولیسم پایه و تولید انرژی کم می‌شود.

3.     استاد فقید دکتر سید جلال مصطفوی[1] معتقد بودند با ورود غذا به بدن، سیستم عصبی ارادی و خودکارِ شناخته شده و شناخته نشده و همچنین سیستم غدد درون‌ریز شناخته شده و شناخته نشده تحت تأثیر قرار می‌گیرند. موادی که سطح فعالیت کل این سیستم‌ها را بالا می‌برند گرم هستند و موادی که فعالیت این سیستم‌ها را کاهش می‌دهند، سرد نامیده می‌شوند.

4.     بعضی از غذاها با ورود به بدن تولید آنزیم‌های گوارشی را افزایش می‌دهند، این مواد گرم هستند. این نظریه جزئی از نظریه سوم می‌باشد، زیرا تولید آنزیم‌های گوارشی و ترشح آن تحت تأثیر سیستم اعصاب و غدد درون‌ریز می‌باشد.

 

اصطلاحات تغذیه در طب سنتی ایران:

طي قرن‌هاي متمادي و بر اساس تجربه، غذاها را به هجده خانواده تقسیم‌‌بندي كرده‌اند که قبل از بیان آنها لازم است برخی از اصطلاحات تخصصی تغذیه را به اختصار توضیح دهیم:

            لطيف: غذايي است كه وقتي بدن روي آن اثر می‌كند، به سرعت هضم می‌شود و مورد استفاده اندام‌ها قرار می‌گيرد و قواي تدبیر کننده بدن می‌توانند به سرعت آن را آمادة مصرف ‌كنند. به عبارت دیگر، از اين دسته از غذاها خون رقیقی تولید می‌شود که به سهولت جزء بدن می‌شود.

          این غذاها براي افرادي كه به تازگي از بيماري بهبود يافته‌اند يا افرادي كه اهل کارهای فکری هستند و فعالیت سنگین بدنی ندارند مناسب است، مثل زردة تخم‌مرغ عسلی[2].

            كثيف (متكاثف): غذاي كثيف یا درهم فشرده غذایی است كه از سویی قواي طبيعت براي هضم و استفاده از آن بايد تلاش بیشتری بکند تا آن را برای مصرف اندام‌ها آماده کند، و از سوی ديگر مواد زايد آن هم زياد است. به عبارت دیگر، از اين دسته از غذاها خون غلیظی تولید می‌شود که به سهولت تحت تأثیر قوا قرار نمی‌گیرد و جزء بدن نمی‌گردد.

          اين دسته از غذاها براي افرادي كه فعالیت زياد و يا كارهاي سنگين بدني دارند مانند كشاورزان و ورزشكاران مناسب است، مثل گوشت گوساله.

            معتدل: غذاي معتدل براي افراد با مزاج معتدل و فعالیت متوسط مناسب است.

            صالح‌الكيموس (با کیموس خوب): غذاهایی هستند که از هضم آنها، خلط خون طبیعی و صالح ايجاد مي‌شود و همراه آن مقدار اندک و متناسبی از سایر اخلاط، یعنی بلغم و صفرا و سودا نیز تولید می‌گردد.

            رَديءُ‌الكيموس (با کیموس بد): غذاهایی هستند که از هضم آنها، اخلاط غيرمعتدل و ناصالح تولید می‌شود. مصرف مقادير زياد و مكرر از این غذاها بيماري‌زا است، مثل سوسيس، کالباس، قارچ، پنير کهنه و نان تخمیر نشده.

            كثيرالغذاء: غذايي است كه مقادير عمده‌اي خلط خون ايجاد می‌كند، مانند زردة تخم مرغ نیم‌برشت و گوشت بره.

            قليل‌الغذاء: غذايي كه خلط خون كمتري می‌دهد و بیشتر شكم پُركُن است مثل کاهو.

            متوسط‌الغذاء: حدّ میانیِ مواد پر غذا و کم غذا می‌باشد.


 

 


 

نوع غذا

مثال

1

لطيف صالح‌الكيموس كثير‌الغذاء

زرده تخم‌مرغ عسلي، گوشت كبك، ماء‌اللحم از گوشت گوسفند یکساله

2

لطيف صالح‌الكيموس قليل‌الغذاء

كاهو، انار و سيب شیرین

3

لطيف صالح‌الكيموس متوسط‌‌الغذاء

نان گندم خوب، انگور

4

كثيف صالح‌الكيموس كثيرالغذاء

تخم مرغ نيمرو یا زیاد جوشیده، گوشت بز و گوسفند چاق و جوان

5

كثيف صالح‌الكيموس قليل‌الغذاء

پنيری تازة غیر کهنه

6

كثيف صالح‌الكيموس متوسط‌الغذاء

گوشت گوساله و کبوتر بچه

7

معتدل صالح‌الكيموس كثيرالغذاء

گوشت بره يكساله

8

معتدل صالح‌الكيموس قليل‌الغذاء

شلغم

9

معتدل صالح‌الكيموس متوسط‌الغذاء

گوشت بچه شتر و گوسفند ماده

10

لطيف رَديءُ‌الكيموس كثيرالغذاء

ریه حیوانات (جگر سفید) و بچه کبوتر

11

لطيف رَديءُ‌الكيموس قليل‌الغذاء

ترب، پياز و هر چيز تند و تيز مثل خردل

12

لطيف رَديءُ‌الكيموس متوسط‌الغذاء

نان فطير تخمير نشده

13

كثيف رَديءُ‌الكيموس كثيرالغذاء

گوشت گاو، مرغابی و اسب

14

كثيف رَديءُ‌الكيموس قليل‌الغذاء

گوشت خشک شده (قديد)، بادنجان

15

كثيف رَديءُ‌الكيموس متوسط‌الغذاء

كلم، گوشت صید مثل آهو، فیلة گاو

16

معتدل رَديءُ‌الكيموس كثيرالغذاء

كلم رومی (کلم گرد)، چغندر

17

معتدل رَديءُ‌الكيموس قليل‌الغذاء

زردك

18

معتدل رَديءُ‌الكيموس متوسط‌الغذاء

ماهي خشك كرده و دودي

اقسام هجده‌گانه غذا از دیدگاه طب سنتی ایران و مثال‌های مربوط*[3]

مزه‌های مهم:

یکی از نکات مهم در تغذیه طب سنتی ایران، توجه به مزه غذاها است. معمولاً هر مزه از کیفیت‌های خاص برخوردار است:

 

مزه[4]

کیفیت

ترش

سرد و تر ـ سرد و خشک

تلخ

گرم و خشک

شیرین

معتدل مایل به گرمی

شور

گرم و خشک

تند

گرم و خشک

بی‌مزه

ارتباط مزه غذا با کیفیت آن

سرد و تر

 

مزة ترش:

مواد ترش مانند آبغوره، آبلیمو، سماق و سرکه، پس از ورود به بدن سردی و خشکی را افزایش می‌دهند و هر چه ترشی آنها بیشتر باشد سردی و خشکی بیشتری ایجاد می‌کنند. افراط در استفاده از این مواد تأثیر منفی بر دستگاه تنفسی و عصبی دارد و باعث تشدید سرفه می‌شوند و افراد سوداوی از مصرف آنها صدمه می‌بینند[5].

مزة تلخ:

این مواد گرمی ‌و خشکی بدن را افزوده و با رقیق کردن خون، استعداد خونریزی را افزایش می‌دهند. پاک کننده دستگاه گوارش از مواد زاید، لزج و بلغمی می‌باشند، مثل مُرّ مکی و صبر زرد.

مزة شیرین:

مواد شیرین معتدل و مایل به گرمی هستند. پس از گوشت و نان مناسب، جزء غذاهای اصلی به شمار می‌روند، مانند عسل و میوه‌های شیرین.

مزة شور:

مواد شور گرم و خشک هستند. نمک طعام در رأس این مواد قرار دارد. مصرف به اندازه این مواد، بلغم را از بین می‌برد و اشتها را افزایش می‌دهد.

مزة تند:

مواد تند، گرم و خشک هستند، مثل فلفل. مصرف این دسته از مواد برای افراد بلغمی گهگاهی مناسب است اما آثار تحریک کننده‌ای بر افراد صفراوی مزاج دارد.

بی‌مزه:

مواد بی‌مزه سرد و تر هستند، مانند خیار و کدو. مصرف بیش از اندازه آنها انرژی بدن و توان اعضاء را کاهش می‌دهد.

 

5. استفراغ و احتباس

استفراغ از ریشه فراغت می‌باشد و در طب به معنی پالایش و تخلیه بدن از مواد زاید و غیرطبیعی است. به‌عبارت دیگر، استفراغ یعنی زدودن سموم و مواد زاید که در هر یک از مراحل چهارگانة هضم و متابولیسم مواد غذایی ایجاد می‌شود. این مواد زايد به طور روزمره در بدن ايجاد و انباشته می‌شوند و لازم است از راه‌هاي خروجي طبيعی بدن دفع گردند. اگر فردی به اندازه کافی غذا بخورد ولی دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق کافی نداشته باشد دیر یا زود دچار مشکل خواهد شد. همچنین اگر فردی غذای کافی بخورد ولی بیش از اندازه دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق داشته باشد و به عبارت دیگر، استفراغ بیش از اندازه داشته باشد دچار ضعف و بیماری خواهد گردید.

            احتباس: به مفهوم نگه‌داشتنِ به اندازة مواد مورد نیاز و ضروري برای بدن است. ضرورت نیاز به احتباس مواد از آن جهت است که از سویی بدن انسان به طور دائمی در حال تحلیل مواد درونی است و از طرفی امکان استفاده و خوردن همیشگی برای انسان وجود ندارد، پس باید مواد غذایی ضروری در بدن نگهداشته شوند.

          پديده‌های احتباس و استفراغ دو پديدة متضاد هستند و تعادل عملكرد آنها ضامن سلامتي مي‌باشد. گاهي قوة تدبیرکنندة بدن به صورت طبيعي موجب اسهال مي‌شود و مواد زايد را از طريق دستگاه گوارش دفع مي‌كند و سپس خود آن را برطرف مي‌كند و يا گاهي حجم ادرار را کم یا زياد مي‌كند.

      نکته: مفهوم استفراغ در طب سنتی با اصطلاح امروزی استفراغ به معني خروج مواد موجود در معده از طريق دهان (vomiting) متفاوت مي‌باشد. حكما به اين عمل قِي مي‌گویند. البته قی گاهی «علامت» هم هست ولی مراد از آن در چنین مواردی «عمل قی کردن» است.

 

انواع استفراغ: استفراغ طبیعی و استفراغِ درمانی

1. استفراغ طبیعی مانند دفع گازهای سمی از ریه طی بازدم، دفع مدفوع و ادرار و عرق، عادت ماهیانه، عطسه، سکسکه، دفع باد، دفع ترشحات از گوشه چشم (که هنگام بیدار شدن از خواب صبحگاهی مشهود است)، ترشح شیر، ترشحات واژن و دفع منی. هر یک از این موارد باید به اندازه متعادل انجام شود و افزایش و کاهش هر کدام می‌تواند به بیماری منجر گردد.

          نوع دیگر استفراغ‌های طبیعی وقتی اتفاق می‌افتد که مواد زاید بیش از اندازه در بدن جمع شده باشد، در این حال بدن سعی می‌کند به طریقی این مواد زاید را دفع کند. مثلاً گاهی به صورت طبیعی اسهال، یا خونریزی از بینی، یا سرفه، یا آبریزش از بینی ایجاد می‌شود. در این نوع از استفراغ‌های طبیعی معمولاً علایم خفیف‌اند و مدتشان محدود و کوتاه است. در این موارد قوة مدبّره در حال تلاش برای حفظ تعادل بدن می‌باشد، و فرد و پزشک او نباید جلوی عمل پاکسازی طبیعی بدن را بگیرند و آن را سرکوب کنند، مگر آنکه این استفراغات طبیعی بیش از حد شدید شوند و موجب ضعف یا زیان فرد گردند.

            2. استفراغ ایجاد شده توسط پزشک: در این مورد پزشک متوجه می‌شود که مواد زاید و سموم در بدن ذخیره شده‌اند و قوای طبیعی بدن نتوانسته‌اند بطور کافی آنها را دفع نمایند و در اینجا طبیعت نیاز به کمک طبیب دارد. طبیب با استفاده از یکی از روش‌های استفراغ طبی مانند ایجاد اسهال، تعریق، افزایش ادرار، فصد، حجامت، سونا و ... به یاری طبیعت می‌شتابد و به سیر طبیعی دفع مواد زاید و سموم کمک می‌کند. در اینجا طبیب باید با آگاهی از مکانیسم‌های طبیعی دفع، بهترین و نزدیک‌ترین راه را بر حسب شرایط بیمار و بیماری انتخاب کند که در ادامه برخی از این روش‌ها نام برده می‌شود.

مثال‌هایی از انواع استفراغ:

 

بزاق آوردن:

Salivation

ادرار بول:

Diuresis

ایجاد اسهال گوارشی:

Diarrhea

ادرار عرق:

Diaphoresis

ایجاد قي:

Vomiting

حجامت:

Cupping

حقنه:

Enema

فصد:

Venisection

خلط آوردن:

Expectoration

 

 

         

          باید توجه داشت که استفراغ بیش از حد، مجفّف بدن (= خشک‌کننده) محسوب می‌شود زیرا اخلاط، جسم مرطوب هستند که با دفع آنها، رطوبت بدن کاهش می‌یابد.

            اسباب احتباس: در یک نگاه منطقی به تمامی اتفاقات طبیعی درون بدن می‌توان دلایلی را که ممکن است موجب احتباس گردند به شرح ذیل برشمرد:

·        افزایش غیرطبیعی قوت نگهدارنده (ماسکه) به‌طوری که مانع دفع مواد اضافی شود.

·        ضعف قوای هاضمه و دافعه که در صورت اول، مراحل نضج ماده طولانی می‌شود و به تبع آن، دفع ماده به تأخیر می‌افتد و در حالت دوم، مواد زاید دفع نمی‌گردند.

·        تنگی (ضیق) مجاری: در این حالت مواد رقیق دفع می‌شوند ولی مواد غلیظ محتبس می‌مانند.

·        سُدّه (انسداد) در مسیر عبور و دفع مواد.

·        غلظت بیش از اندازة مواد.

·        کثرت بیش از اندازة مواد چنانکه قوه دافعه قادر به دفع همه آنها نشود.

·        انصراف طبیعت به سوی دیگر، مانند آنچه که در بحران اتفاق می‌افتد.

·        یبوست به هر شکل، مانند عدم احساس نیاز به دفع به دلیل وقوع انسداد در مجاری صفراوی و عدم انصباب صفرا به روده‌ها.

·        لزوجت ماده و چسبندگی آن به اعضا.

 

هرگاه این اسباب به شکل متضادی اتفاق بیفتد، باعث استفراغ غیرطبیعی می‌گردند.

مشکلات ناشی از احتباس غیرطبیعی:

سبک زندگی جدید موجب گردیده است روز به ‌روز سموم بیشتری وارد بدن شوند. استفاده از هورمون‌ها برای رشد بیشتر و سریع‌تر حیوانات -که در گوشت و شیر آنان وارد می‌شود- استفاده از سموم و کودهای کشاورزی برای برداشت محصول بیشتر که با فرآورده‌های کشاورزی آمیخته می‌گردد، استفاده از رنگ‌ها و طعم‌های مختلف در صنایع غذایی، استفاده از مواد نگهدارنده شیمیایی در کنسروها و کمپوت‌ها برای ماندگاری دراز مدت آنها، استفاده از مایکروفر، فریزر و... مقدار زیادی سموم شناخته شده و ناشناخته را وارد بدن می‌کند.

          ایرانیان در فصل بهار که فصل خانه‌تکانی طبیعت است سنت‌های عقلانی و زیبایی داشتند. یکی از آن سنت‌ها -که معمولاً همزمان با خانه‌تکانی و پاکیزگی منزل و محیط زیست انجام می‌شد- خانه‌تکانی و سم‌زدایی بدن بود که با روش‌های ساده و کم‌هزینه صورت می‌گرفت. از جمله آن روش‌ها استفاده از مسهل‌های ساده مطابق مزاج افراد بود، مانند استفاده از هلیلة سیاه و ماست، و یا ساختن آش از گیاهان خودروی دشتی همراه با مقداری برگ سنا یا آلو، و همچنین خوردن کاسنی و شاه‌تره، و انجام حجامت در این فصل؛ که جزء سنت‌های شرعی و طبی نیز بوده است.

            اسهال: یکی از روش‌های پاکسازی بدن، ایجاد اسهال است. البته در اینجا منظور از اسهال، فقط اسهال گوارشی نیست بلکه شامل اسهال عروقی یعنی دفع مواد زاید موجود در عروق نیز می‌باشد[6]. اسهال گوارشی به پاکسازی کلی دستگاه گوارش از طریق روده‌ها گفته می‌شود. این روش با استفاده از داروهای خاص و با رعایت شرایط خاص بیماری و فرد به‌کار می‌رود.

          همانطور که دستگاه گوارش نقش عمده‌ای در ایجاد بیماری‌ها و درمان آنها دارد، اسهال نیز نقش مهمی در پاکسازی درونی بدن دارد. تحقیقات جدید نیز این مطلب را تایید می‌کنند. به عنوان مثال در یک مطالعه بالینی[7] افراد را به دو گروه تقسیم کردند و میزان سطح خونیِ سموم مربوط به حشره‌کش‌ها و آفت‌کش‌های گیاهی را پیش از مطالعه در همة آنان اندازه گرفتند. گروه اول را به مدت چند روز تحت درمان با داروهای مسهل مناسب قرار دادند و گروه دوم را فقط تحت نظر گرفتند و مجدداً سطح خونی سموم را در هر دو گروه اندازه‌گیری کردند. نتیجه این تحقیق نشان داد که با ایجاد اسهال مناسب می‌توان میزان سموم تجمع یافته در بدن را به صورت معنی‌دار کاهش داد.

 

6. حالات روانی (اَعراض نفسانی)

حالات رواني يا اعراض نفساني مهم‌ترين نقش را در حفظ سلامتي و درمان بيماري بر عهده دارند زيرا به سرعت، قوا و افعال را تحت تاثير قرار می‌دهند، در حالي‌كه موارد ديگر از سته ضروريه براي اثربخشي احتياج به زمان دارند.

          حكيم سيد اسماعيل جرجاني در كتاب اغراض‌الطبيه در اين ‌باره می‌فرمايد:

«اعراض نفساني شادي است و غم و خشم و لذت و ايمني و ترس و خجلي و انديشه‌ كارهاي مهم و عمل‌هاي باريك و امید و نومیدی. و هر يك را اندر تن مردم اثري ظاهر است فزون از اثر طعام و شراب و غيرآن؛ از بهر آنكه طعام و شراب و ديگر اسباب بدان زودي اثر نكند كه اعراض نفساني. نبيني كه اثر سخن يا چيزي خوش و ناخوش كه مردم بشنود و انديشه [كه] بر خاطر بگذرد چگونه بي‌هيچ مهلت زود به رنگ و روي پديد آيد و حركت و آواز مردم بگردد؟ و این حال نشان آن است که اثر اعراض نفسانی قوی‌تر از دیگر سبب‌هاست»[8].

 

          مزاج انسان به شدت از حالات روانی تأثیر می‌پذیرد؛ برخی از این حالات با سرعت بسیار زیاد و برخی با سرعت کمتر مزاج انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. به عنوان مثال خشم، حرارت را به‌طور ناگهاني به بيرون می‌راند در حالي‌که لذت، حرارت را کم‌کم به بيرون می‌راند. ترس، حرارت را به‌طور ناگهاني به داخل می‌راند (چهره سفيد می‌شود) ولي اندوه، حرارت را کم‌کم به داخل رانده، در دراز مدت موجب بيماري‌هاي سودايي می‌شود. در جدول بعدی، شش حالت روانی مهم و کیفیت هر یک بیان گردیده است.

حالت روانی

کیفیت

خشم

گرم و خشک

هیجان

گرم و خشک

نگرانی

گرم و تر

ترس

سرد و تر

افسردگی

سرد و خشک

غم

کیفیت حالات روانی مختلف

سرد و خشک

 

          كسي كه ضروريات شش‌گانه دیگر را به‌خوبی تدبیر کند ولي بسیار زودخشم یا بسیار بي‌خيال و خونسرد باشد نمی‌تواند به تندرستی کامل دست یابد. تسلط بر حالات نفساني و واکنش معقول در برابر پیشامدها خيلي مهم است. پزشک نیز باید سودها و زیان‌های حالات رواني گوناگون مانند غم و شادي، ترس و خشم و… را بشناسد تا بتواند با همة نیرو با بيماري‌ها مبارزه کند و سلامت را به فرد بازگرداند.

جرجانی در این مورد می‌گوید:

«ببايد دانست كه بر طبيب واجب است كه منفعت و مضرت اعراض نفساني به حقيقت بشناسد از بهر آنكه شناختن آن و تدبير حاصل كردن ودفع كردن هر يك اصلي بزرگ است اندر نگاه‌داشتن تندرستي و بازداشتن بيماري».

بقراط نیز می‌گوید:

«بعضی بیماران اگرچه شرایط آنها خطرناک است، به راحتی سلامتی خود را با تکیه بر مهربانی پزشک به دست می‌آورند».

اقسام اعراض نفسانی

در طب سنتی ایران انواع اعراض نفسانی را شش دسته می‌دانستند: غضب، فرح، فزع، غم، همّ، خجلت. همه این اعراض مستلزم حرکت روح هستند زیرا نفس از هر چیزی که در آن ملایمت یا منافرت باشد متأثر می‌شود.

            همّ: کیفیتی است که به سبب آن روح و حرارت غریزی هم به داخل و هم به سوی خارج از بدن حرکت می‌کنند. این کیفیت مرکب از دو حالت ترس و امید[9] است و هر کدام که بیشتر بر فکر شخص غلبه داشته باشد نفس نیز به آن تمایل پیدا می‌کند. پس اگر امید وقوع خیر غالب باشد، روح و حرارت غریزی به سمت خارج حرکت می‌کنند و اگر وقوع شرّ غالب باشد به سوی داخل متمایل می‌شوند. به همین دلایل، همّ می‌تواند به غضب یا حزن نیز منجر گردد.

            غم: هرگاه چیزی ضروری از دست برود یا دستیابی به آن ممکن نشود یا امر ناخوشایندی روی دهد که جبران آن ممکن نباشد، در نفس حالتی به وجود می‌آید که آن را غم می‌نامند.

      فرق همّ و غمّ: غم دربارة چیزی از‌دست‌رفته در گذشته است که دیگر دست‌یافتنی نیست، یا چیزی به دست نیامده در آینده است که قابل حصول نخواهد بود، اما همّ دربارة چیزی است که اگرچه به سختی، ولی دست‌یافتنی است.

            خجلت: کیفیتی نفسانی است که به تبع آن روح و حرارت غریزی به‌تدریج به درون بدن و سپس به سوی خارج حرکت می‌کند.

      نکته: همچنان که افراط در حرکات نفسانی زیان‌آور است، زیاده‌روی در سکون نفسانی و بی‌تفاوتی نیز مضر است زیرا موجب برودت بدنی و بلادت ذهنی می‌شود.

      نکته: حکما معتقد بودند که بدن می‌تواند علاوه بر حالات نفسانی ذکر شده، از برخی تصورات نفسانی نیز متأثر شود و از این راه نیز تبدیل مزاج ممکن است. همانطور که تصوّر مسائلِ بسیار شادی‌بخش یا ترسناک می‌تواند باعث ایجاد آثاری در بدن شود، تصوّر صحت یا مرض و مداومت بر آن هم می‌تواند منجر به سلامت یا بیماری واقعی گردد.

          پس با شناخت مزاج و کیفیت حالات روانی هر فرد می‌توان تأثیر این حالات را بر روی وی پیش بینی و ارزیابی کرد و زمینه بهبود و کنترل عواطف و حالات روانی او را فراهم نمود. مثلاً در شخصی که مزاجش سرد و خشک است، غم و اندوه و ماتم اثرات سوء دارد و حتی می‌تواند او را تا سرحد بیماری ببرد؛ و اگر سوءمزاج سوداوی داشته باشد علایم او را تشدید می‌کند. برعکس برای این شخص رفتارهایی که با کمی هیجان و نگرانی همراه باشد مناسب است و لازم است این فرد گهگاهی خود را در معرض این حالات قرار دهد. یا مثلاً شخصی که مزاج گرم و خشک دارد یا مبتلا به سوءمزاج صفراوی است باید سعی کند کمتر در شرایطی قرار گیرد که موجب هیجان و یا خشم او شود.

          امروزه توجه اندیشمندان دنیای پزشکی به نقش مهم حالات روانی و عواطف در جسم و اعضای مختلف بدن جلب شده و تحقیقات فراوانی در زمینه پسیکونوروایمونولوژی (Psychoneuroimnunology) و نقش حالات روانی بر سیستم عصبی و سیستم دفاعی بدن در حال انجام است.

          بهبود احوال روانی انسان می‌تواند دفاع تخصصی سلول‌های ایمنی را افزایش دهد و روند بسیاری از بیماری‌های مزمن را تحت تأثیر قرار دهد. روان انسان مانند کوه یخی است که تنها بخش بسیار کوچکی از آن قابل دیدن است و بخش عظیم آن در اعماق قرار دارد، و در واقع جنبش بخش پنهان و عمیق آن است که موجب حرکات بخش آشکارش می‌گردد.

آن یـار کـه از طـبیـب، دل بـرباید                                 او را دارو طبیب چون فرمایـد ؟

یک ذره ز حسن خویش اگر بنماید                                 والله  که طـبیب را، طـبیبی بـاید

مولانا جلال‌‌الدین

[1]. دکتر سید جلال مصطفوی کاشانی (1377-1287 ه.ش) از پیشگامان احیای طب سنتی ایران بودند و پس از اخذ دکترای پزشکی و سپس مهندسی شیمی، با تلاش شبانه‌روزی

تفرجگاه بازدید : 413 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

مراحل شروع رابطه جنسی

مراحل شروع رابطه جنسی


1. لخت شدن: شاید کمی خنده دار و یا ساده به نظر برسد ولی در شروع رابطه جنسی و تحریک طرف مقابل بسیار مهم است. نكات مهم آن را در زير به اختصار بيان مي كنم:
1-1: اگر زن هستید سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید از لحاظ نوع و رنگ لباسهای زیر.
1-2: هر دو طرف سعی نکنید یه یکباره و تمامی لباس های خود را در آورید و لخت  وارد بستر شوید.
1-3: سعی کنید لباس در آوردن را تدریجی و همراه با تحریک همدیگر انجام دهید .
1-4: لباس های زیر (شورت) آخرین لباسی باشد که از تن تان خارج می کنید، آن هم پس از یک معاشقه و مغازله خوب.
1-5: در آوردن لباس را در هر دو زوج به دیگری بسپارید و مخصوصا حتما لباس زیر همسرتان را شما در آورده و بر عکس.

2. غمزه رفتن و تحریک جنسی و شهوانی زوجین بدون تماس: این مرحله همزمان با لخت شدن و در طی مراحل جنسی هم می تواند انجام گردد و منظور از آن شوخ چشمی ها و شوخی های خاص و حرف های تحریک کننده یا اعمالی است که باعث شیرین تر شدن و از یکنواختی خارج شدن رابطه جنسی می شود. اینگونه شوخی های موسوم به شوخی های بستر در خاطره ها می ماند و رابطه جنسی سرد و بی روح مثل حیوانات را با عواطف و احساسات انسانی ادغام می کند. به یاد داشته باشید که طرف مقابل شما همسری علاقمند به شماست که خواستار رفتاری دلپسند و شهوانی در این زمان است. برای اینکار تماس یا تحریک لمسی خاصی لازم نیست و هرکسی بسته به سليقه خود و طرف مقابل می تواند انواع آن را انجام دهد.

3. صحبتهای عاشقانه و جنسی: که می تواند با تمجید از بدن یا قسمت های خاص جنسی بدن طرف مقابل انجام شود تا تحریک بیشتر صورت گيرد و طرف مقابل اعتماد به نفس لازم را بدست آورد.

4. مغازله و معاشقه: جمع موارد بالا همراه با کلامات شیرین و تماس های گاه گاهی مناطق جنسی در حقیقت شروع رابطه جنسی است و اغلب زنان این مرحله را بسیار دوست دارند و آن را نشانه عشق و دوست داشتن همسر خود می دانند و این رابطه را یک رابطه بی روح و بی احساس درک نمی کنند. قبل از دخول مغازله مناسب با تحریک مناطق تحریکی یاد شده باعث ترشحات موکوسی واژن برای دخول بهتر آلت مرد شده و زن را برای شروع یک عمل جنسی لذت بخش آماده می کند. این مرحله زمان خاصی ندارد و هرچه بهتر انجام گیرد احتمال به ارگاسم رسیدن زن هم بیشتر می شود. در این مرحله مقدار اندکی کلیتوریس و نوک پستان زن را حین بوس و لب گرفتن به آرامی بمالید. در مغازله سعی کنید لب های عاشقانه و بوسه های دلبرانه از همدیگر بگیرید و با نوازش موهای هم خود را آماده دخول و شروع یک لذت پایدار کنید.




مراحل اولیه بعد از شروع رابطه جنسی

در این مرحله تماس های بدنی و جنسی به اوج می رسد و مرد بهتر است اجازه دهد زن جاهای خاصی از بدن او را لمس کند مثل سر آلت و نوک پستان مرد و بیضه ها و ناحیه بین بیضه ها و معقد. این لمس زنانه نباید زیاد ادامه یابد و از این زمان کار مرد شروع می شود که با تحریک مناطق حساس زن با سر آلت و یا زبان و نوک انگشتان، زن را کاملا آماده کند. این مرحله هرچه بیشتر طول بکشد و متنوع تر باشد بهتر است. در این مرحله با رعایت بهداشت انگشتان و ناخن ها (که باعث زخمی شدن جداره واژن نشود) مرد می تواند ابتدا یکی از انگشتان خود را داخل وازن بنماید و با لمس بسیار آرام دیواره بخصوص قسمت بالایی، واژن را تحریک و آن را وادار به ترشح موکوس نماید و سپس بسته به قطر سوراخ می تواند انگشت نشانه را هم وارد نموده و با دو انگشت تحریک واژنی را انجام دهد. حین این اعمال باید از زن سوال شود که آیا اذیت می شود یا نه؟ حس خوبی دارد یا نه؟ و آیا لذت خاصی می برد؟

بهتر است ران های زن را بخوبی لمس و مالش دهید و همچنین باسن و اطراف معقد را هم فراموش نكنيد. اگر اطراف معقد را مالش دادید آن انگشت را دیگر وارد واژن ننمایید. بحالت چهار زانو بنشینید و زانوهای زن را در حالیکه راحت به پشت دراز کشیده روی پاهای خود قرار دهید تا تسلط بیشتری روی نواحی حساس زن داشته باشید و به تناوب آنها را تحریک و لمس کنید. بعد از چند دقیقه که مایل به اینکار هستید خانم روی شکم دراز بکشد و شما با سر آلت خود ناحیه معقد را نوازش دهید و با نوک انگشتان پشت رانها و باسن را مالش داده و گاهی هم کلیتوریس را تحریک نمایید و اگر دو طرف آماده اند دخول را شروع نمایید.


تفرجگاه بازدید : 176 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

کتاب قانون کوچک(در باب تب‌ها)-5

 کتاب قانون کوچک (۵)

  از انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word  برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.

مقاله دهم

تب‌ها

 در هفت باب است:

باب اول: تب يك روزه

اين نوع تب ناشي از خستگي شديد، در معرض آفتاب داغ واقع شدن، غضب شديد، اندوه شديد، سرماي شديد و خوراكي‌هاي با طبيعت گرم و اسباب مشابه آن است. اين تب بيست و چهار ساعت دوام دارد با اين نوع تب بايد نرم و آرام برخورد كرد و نباید به یکباره ریشه‌کن شود تا به تب دیگری تبدیل نگردد. بلکه براي رفع آن از نوشيدني‌ها و عصاره‌هاي مخلوط با آب سرد استفاده کند و چنانچه هنگام غذا خوردنش باشد و بداند که ترک خوراک باعث تشدید تب نمی‌شود صرفاً به نوشیدنی‌ها و عصاره‌های سرد اکتفا کند. اما اگر نگران تشديد تب باشد مقداري آرد سردی‌بخش [مثل جو] مخلوط با كمي شكر و نيز نان آغشته به آب انار میخوش ميل كند. پس از برطرف شدن تب به حمام رود و غذا خوردن عادي را به آرامي از سر گيرد.

 باب دوم: تب روزانه بلغمي

اين نوع تب ناشي از بلغم عفوني غالب بر معده و رگهاي بدن است. درمان اين تب چنانچه عامل ديگري در كار نباشد و بيمار هم پرخور نباشد اين است كه معده‌اش را با قي كردن پاك كنند و جوشانده ترب و سكنجبين عسلي و همچنين خوردن سركه و روغن زيتون و يا روغن کنجد تازه و عسلي و نيز شكر سفید مفيد است. بعلاوه اگر غذاهايي ميل كرد پس از آن آب گرم و نيز سكنجبين بنوشد و با قي كردن، معده را پاك نمايد.

چنانچه مزاج بيمار خشك باشد پس از خوردن گلنگبين، آب‌ِ زنجبيل بنوشد بعلاوه نخودآب و نيز روغن زیتون را با روغن کنجد حل شده با آب انار ترش و آبغوره ميل كند. همچنين شربت آلو و خوراک پرهیزانة تهيه شده از اسفناج و کدو و روغن بادام مفيد است.

 باب سوم: تب رِبع يا تب سودائي

اين نوع تب ناشي از سوداي متعفن است كه بر طحال و ديگر رگها غلبه مي كند. راه درمان اين تب چنانچه عامل ديگري در كار نباشد و بيمار هم پرخور نباشد در دورة بدون تب چنين است: جوشانده هلیله سياه، زبيب، فلوس و ترنجبين داده شود. به كودكان هم سكنجبين دهند تا ادرارشان زياد گردد. همچنين آب ريشه كرفس و رازيانه دستور دهد. علاوه بر آن جز در روز تب، جوجه تهیه شده بنحو دبکراک خورانده شود. بيمار نبايد در روز تب هيچ غذايي بخورد زيرا خوردن در روز تب، سنگيني مي‌آورد.

 باب چهارم: تب مطبقه[1]

اين نوع تب ناشي از عفونت خون است و يا از كثرت و امتلاء خون است و براي درمانش اين اقدامات كفايت مي‌كند: چنانچه بيمار پرخور نباشد آب انار با شكر طبرزد بنوشد و عدسي ترش با روغن بادام و نيز ماءالشعیر با انار ترش داده شود.

چنانچه مزاج بيمار خشك باشد آب عناب و آلو و نيز تمرهندي با شكر طبرزد دستور دهد همچنين خوراک کدو و اسفناج و روغن بادام ميل كند. چنانچه نمونه ادرار بیمار از رسوبات صاف شود و معده بيمار ضعيف نباشد آب خيلي خنك داده شود.

باب پنجم: تب‌هاي مركب

چنانچه تب بيمار نامنظم شود و روزي تب او شدت يابد و روزي ديگر تبش خفيف شود و بيمار روزي سبك‌تر و روز ديگر سنگين‌تر باشد تب او مركب خواهد بود. براي درمان اين نوع تب و تجویز غذا باید متناسب با بروز حالات، از درمانهاي تركيبي استفاده شود.

 باب ششم: تب دق

چنانچه گوشت بيمار تحليل رود و توان بيمار ضعيف گردد و صدايش نازك شود و صورتش به سرخی گراید و چشمانش در گودي افتد و اين همه، عاملي بيروني و آشكار مثل اسهال يا خون‌دماغ شدید نداشته باشد و يا در اثر قطع خوراك نباشد تب دق خواهد بود. درمان آن پيچيده است و پزشكان ماهر هم گاه از درمانش عاجزند تا چه رسد به كسي كه پزشك نيست. بنابراين بهتر است بيمار براي درمان اين نوع تب به پزشك مراجعه نمايد زيرا درمانش سخت و بهبودي‌اش سخت‌تر است.

مقاله دهم که آخرین مقاله کتاب است پایان پذیرفت.

و الحمد لله ربّ العالمین

و صلواته و سلامه علی سیّدنا محمّد و علی أصحابه تسلیماً کثیراً

 منابع مورد استفاده در ترجمه و تصحیح کتاب:

 

1.       الاغراض‌الطبیه و المباحث‌العلائیه، سید اسماعیل جرجانی، تصحیح دکتر حسن تاج‌بخش، انتشارات دانشگاه تهران، 1385 2.      خلاصة‌الحکمه، محمدحسین عقیلی شیرازی، به تصحیح استاد اسماعیل ناظم، جلد اول و دوم، انتشارات اسماعیلیان، 1385 3.     القانون فی الطب، شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا، مؤسسة‌ الاعلمی للمطبوعات، طبعة الاولی، 1425هجری، جلد سوم، ص409 4.     مفردات مخزن‌الادویه، محمدحسین‌عقیلی، تصحیح سیدعلی موحد‌ابطحی، انتشارات حبل‌المتین، 1385 5.     تحفةالمؤمنین، محمدمؤمن حسينی تنکابنی، تصحیح دکتر محمدرضا شمس‌ اردکانی و دکتر روجا رحیمی، نشر شهر، 1387 6.      لغت‌نامه دهخدا، علی‌اکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، نسخه رایانه‌ای، روایت دوم 7.     قانون در طب، شیخ‌الرئیس ابوعلی سینا، تحقیق و ترجمه استاد علیرضا مسعودی، انتشارات مرسل، 1386 8.  طب اکبری، محمد اکبر ارزانی، مؤسسه احیاء طب طبیعی و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، جلد اول و دوم، انتشارات جلال‌الدین، 1387 9.   اکسیر اعظم، محمداعظم‌خان‌چشتی، نسخه تکثیری مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، جلد اول تا چهارم، 1383 10.   قانونچه در طب، محمود چغمینی، ترجمه دکتر محمدتقی میر، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1375 11.   ذخیره خوارزمشاهی، سید اسماعیل جرجانی، تصحیح دکتر محمدرضا محرری، انتشارات فرهنگستان علوم پزشکی، 1380 12. المنصوری فی‌الطب، محمدبن‌زکریای رازی، دکتر حازم بکری صدیقی، معهد المخطوطات العربیة (المنظمة العربیة للتربیة و الثقافة و العلوم)، کویت، 1987 میلادی

[1]. در ادامه آمده است «و هی حمّی بقری: یا همان تب گاوی»؛ در سایر منابع طبی در دسترس، صفت بقری برای تب دموی یا مطبقه نیامده است. سایر اسامی و انواع مطبقه عبارتند از ربو و عفن هستند.

منبع: طرح احیای آثار مکتوب


تفرجگاه بازدید : 195 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

مراکز درمانی طب سنتی

۱-کلینیک طب سنتی ( همدرد ) در مرکز آموزشی و درمانی بقیه الله

تهران- خیابان ملا صدرا- بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی بقیه الله

۲-کلینیک سلامت: تهران خیابان ایتالیا جنب بیمارستان مصطفی خمینی پلاک۱۷

تلفن: 88954412- یکشنبه،چهار شنبه ،ساعت ۱۴-۱۸

۳-درمانگاه بیمارستان امام خمینی

انتهای بلوار کشاورز، بیمارستان امام خمینی (ره)، درمانگاه طب سنتی تلفن: 61192741

۴-کلینیک خارک

خ انقلاب-قبل از حافظ- خ خارک: 66754152


تفرجگاه بازدید : 33 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

کتاب قانون کوچک(در باب بیان قوای خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها)-2

کتاب قانون کوچک (۲)

  از انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word  برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.

 مقاله دوم

در باب بیان قوای خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها

 باب اول: در بیان قوای دانه‌ها

گندم: در درجه اول گرم و تر، بسیار مغذی (کثیرالغذاء)

جو: در درجه اول سرد و خشک، ارزش غذائی کم (قلیل‌الغذاء)، نفخ‌آور

نخود سفید: در درجه اول گرم و تر، گرمی‌بخش؛ نخود سیاه و قرمز، قوت بیشتری نسبت به نخود سفید دارند.

عدس: در درجه اول سرد و در درجه دوم خشک، تاریک کننده نور دیده.

جاورس و ارزن (دخن): هردو سرد و خشک‌اند و باعث حبس شکم می‌شوند.

باقلا: در درجه اول سرد و خشک، نفخ‌آور، گوهری ردئ دارد.

شنبلیله [تخم آن]: در درجه اولی گرم و در درجه دوم خشک، سردردآور

ماش: در درجه اول سرد و مرطوب است و گوهری نیکو دارد.

لوبیا: نوع قرمز، سیاه و سفید آن، گرم و تر، نفخ‌آور و برای معده نامطلوب و ردئ است.

کنجد: در درجه اول گرم و مرطوب، گوهری نیکو دارد اما مُفسِد معده است.

خشخاش: در درجه اول سرد و در درجه دوم خشک

بذر کتان: گرم و تر، ملین و تقویت کننده توان جنسی

شاهدانه: گرم و خشک در درجة دوم و سردردآور

برنج: در درجه اول گرم و یبوست‌آور (قابض)

باب دوم: در بیان [قوای] انواع گوشت‌ها

گوشت میش و برّه، گرم و تر است اما گوشت بره مرطوب‌تر است.

گوشت گاو سرد و خشک است.

گوشت گوساله معتدل است.

گوشت بز و بزغاله سرد و خشک است اما گوشت بزغاله مرطوب‌تر است.

گوشت شتر قابل ذبح ‌شدن، گرم و خشک است.

گوشت همه حیوانات صحرائی، سرد و خشک است و تولید سودا می‌کند.

گوشت خرگوش، سرد و خشک است.

گوشت کبوتر و جوجه‌ها گرم و مرطوب است.

گوشت مرغ و جوجة مرغ گرم و دارای رطوبتی معتدل است.

گوشت آهوی صحرائی نسبت به گوشت پرنده[1] اهلی گرم تر و خشک تر است.

گوشت خانواده گنجشک‌ها، چکاوک‌ها و [؟][2]، گرم و خشک است.

گوشت پرندگان آبی کلاً سردتر، مرطوب‌تر، سنگین‌تر و سفت‌تر از گوشت پرندگان اهلی است.

 

باب سوم: در بیان خواص ماهی

ماهی تازه کلاً سردوتر، سریع‌الهضم و مولّد بلغم و شُل‌کنندة معده است. ماهی نمک‌سود کلاً گرم‌وخشک، سنگین و دیرهضم و تباه‌کنندة معده است، و صفرا و بلغم تولید می‌کند.

تخم ماهی تازه، سردوتر بوده، بلغم تولید می‌کند و شل‌کننده معده است. تخم‌ماهیِ نمک‌سود، گرم و سنگین و مفسد خون است.

باب چهارم: در بیان قوای لبنیات، چربی‌ها، کره‌ و پنیر

فرآورده لبنی گاو، اعم از شیر و دوغش سردتر و خشک‌تر و غلیظ‌تر از فرآورده لبنی گوسفند است و فرآورده لبنی بز در میان این سه مورد، لطیف‌تر و سبک‌تر به حساب می‌آید.

همه فرآورده‌های لبنی در مجموع سرد، تر، نفخ‌آور، ملین شکم و سرد کننده معده‌اند و در زمره غذاهای بیماران کبدی و گرم‌مزاجان می‌باشند.

چربی، طبیعتی گرم، ملین و مفسد دارد. کره نسبت به چربی از گرمی‌ و روان‌کنندگی کمتری برخوردار است. پنیر تازه سرد و تر بوده و غذائی مناسب است. پنیر تند (حرّیف)، گرم و خشک بوده و از حیث غذائی، ردئ است.

 

باب پنجم: در بیان قوای سبزیها

کاهو: سرد و تر و غذایی مناسب است.

کاسنی: مایل به سردی و خشکی، مناسب برای معده و کبد است.

تره‌تیزک: خشک و سردردآور، تقویت کننده قوه جنسی است.

برگ حب‌الرشاد و خردل: گرم و خشک، کمی ‌نفخ‌آور، تقویت کننده هضم است.

خرفه: سرد و تر، غذایی مناسب، نرم کنندة زبری است.

بادرنجبویه: گرم و خشک، مفید برای قلب، معده، سردمزاجان و جرب [حزن و اندوه؟][3].

گشنیز: خاصیت غالب آن سردی و دیرهضم است.

کرفس: گرم و خشک، تقویت کننده هضم.

سداب: گرم و خشک، ریاح را تحلیل می‌برد و معده نفخ‌دار را گرمی می بخشد.

پودنه و نمّام: گرم و خشک و برای معده نیکوست.

طرخون: سرد، غلیظ و دیرهضم.

ترشک (حماض): سرد. اگر پخته و آب آن گرفته شود باعث حبس شکم است.

تره: گرم و خشک، مقوی هضم است و شکم را از بلغم پاک می‌کند.

حندقوقا (شبدر): گرم و خشک و سردردآور.

حشوث:[4] غالب بر آن گرمی ‌و خشکی است و آمیزه‌ای از چندین قوه (مرکب‌القوی).

چغندر (سلق): در درجه اول گرم و خشک است.

سرمق (قطف: اسفناج رومی)، الانتفایاخ[5]، بقله یمانیه: سرد، تر و ملین.

لبلاب: گرم و خشک و ملین شکم.

کدو: سرد، تر و ملین.

بادمجان: گرم، خشک و مفسد خون.

هلیون: گرم، تر و تقویت کننده قوه جنسی.

کِبَر: گرم و خشک و برای طحال خوب است.

شوید: گرم و خشک و برای معده نامطلوب است.

 

باب ششم: خواص ریشه سبزی‌ها

ترب: گرم و خشک، مقوی هضم، نفخ‌آور

سیر: گرم و خشک، گرمی‌بخش قلب و دماغ

کلم و کلم رومی (کرنب و قنبیط): هر دو گرم و خشک و مولد سودا.

هویجِ زردک: گرم و خشک، دیرهضم، نفخ‌آور

قارچ و سماروغ (فطر و کماه): سرد، تر، دیرهضم و مولد بلغم است.

 

باب هفتم: خواص میوه‌های تازه

انار شیرین: بویژه انار املسی، طبیعتی معتدل و ملین دارد.

به شیرین: گرمی ‌معتدلی دارد، به ترش طبیعتی سرد دارد. همه انواع به، قابض و باعث یبوست است و مقوی معده به حساب می‌آیند.

زردآلو: سرد، تر و مولد رطوبت‌هاست.

توت: سفید گرم و روان‌کننده است اما توت سیاه سردی معتدل دارد؛ هر دو طبیعت را روان می‌کنند اما توت سرخ، سرد بوده و یبوست می‌آورد.

انواع گلابی: سرد، قابض و یبوست‌آور است اما نوع شیرین، سردی‌ و یبوست کمتری دارد.

انگور سیاه: گرم، تر، دیرهضم، نفخ‌آور و روان کننده طبیعت است.

انگور سفید: گرمی ‌کمتری دارد.

انواع خرما: گرم و تر، سردردآور، شل کننده معده و بسیار خون‌ساز است.

انواع غوره خرما: سرد، باعث یبوست و دیرهضم است.

انجیر: گرم و تر و به میزان شیرینی‌اش ملین طبیعت است.

آلوی شیرین: سرد، تر و روان کننده شکم است.

آلوی ترش: سردتر [از آلوی شیرین] است و روان کنندگی کمتری دارد.

موز: معتدل، قوت آن به میزان زردی آن است.

نیشکر: گرم و تر معتدل است.

کیل: سرد و خشک است و از روانی شکم جلوگیری می‌کند. کُنار تازه هم چنین است.

خربزه: خربزه شیرین، گرم است و خیلی زود به صفرا بدل می‌شود و خربزه غیرشیرین سرد است و سریعاً به بلغم مستحیل می‌گردد.

خیار و خیارزه: هر دو سرد تر و مولد بلغم و ریاح‌اند.

 

باب هشتم: قوای میوه‌های خشک

عناب: گرمی ‌معتدل و طبیعتِ غلیظ دارد.

سپستان: گرمی و لینت معتدل دارد.

بادام تازه: سرد، تر، غلیظ و نفخ‌آور است.

پسته: گرم و خشک است.

فندق: گرمی‌ و سردی معتدلی دارد، خشک و نگه دارندة شکم است. 

گردو: خشک آن گرم‌و‌خشک است و تازة آن، گرمی‌‌وخشکی کمتری دارد و کمی‌ نفخ‌آور و سنگین است.

کُنار خشک: سرد و خشک و نگه دارنده شکم.

سنجد: خشک و گس است و در گرمی ‌و سردی طبیعت معتدلی دارد.

برگة هلو: گرمی‌و سردی معتدلی دارد. غلیظ و مولد بلغم است.

برگة زردآلو: قوه آن به میزان شیرینی و ترشی آن است. برگة زردآلوی شیرین متمایل به گرمی ‌و ترش آن متمایل به سردی است.

مغز بنه: گرمی و لینت معتدل دارد. نوع کوچکتر آن گرم بوده و خشکی آن معتدل است.

چلغوزه (دانه صنوبر): گرم و روان است.

نارگیل: تازه آن گرمی و لینت معتدل دارد و کهنه آن گرم و خشک است.

شکر: گرمی و لینت معتدل دارد.

عسل: بسیار گرم و خشک است اما گرمی‌ کمتری نسبت به مویز دارد.

مویز: شیرینِ آن گرمی و لینت دارد و مویز ترش سرد و خشک است.

بلوط: بسیار سرد و خشک است.

شاه بلوط: معتدل‌تر از بلوط است.

 

باب نهم: طبیعت روغن‌ها

روغن کنجد[6]: خام آن گرمِ ‌معتدل و خشک و شیرینش، گرم و خشک است.

روغن بادام شیرین: از حیث گرمی‌ و لینت‌، معتدل است.

روغن زیتون نارس (زیت‌الانفاق): سرد و خشک است.

روغن رکابی[7]: گرم و خشک است.

روغن بنفشه: سردی و رطوبت معتدلی دارد.

روغن گل خام: سرد و خشک است.

روغن بید: در گرمی‌وخشکی طبیعت معتدلی دارد.

روغن زیتون: بسیار گرم و خشک است.

روغن بان: گرم و خشک.

روغن خردل: گرم و خشک.

روغن نسرین: گرم و خشک.

روغن خشخاش: سرد و خشک.

روغن شاه‌دانه: گرم و خشک.

روغن نیلوفر: سرد و مرطوب

روغن ترب: گرم و خشک.

روغن پسته: گرم و چرب.

روغن خیری (شب‌بو)[8]: از حیث گرمی ‌و سردی طبیعت معتدلی دارد.

روغن حنا: سرد و قابض.

روغن بابونه: گرم و لیّن.

روغن مرزنگوش: گرم و خشک.

 


 

باب دهم: طبیعت گل‌ها

گل سرخ: ترکیبی از قوا و قابض

سوسن اللزورد [؟ احتمالاً سوسن زرد یا سوسن آزاد مورد نظر بوده است که با صفت فارسی در متن عربی آمده است]: خشک

نسرین: گرمی‌معتدل دارد

شاهسپرم[9]: جوانه‌اش گرمی معتدلی دارد اما رسیده‌اش گرم و خشک است.

پنج‌انگشت: گرم و خشک

شب‌بو: گرمی‌ معتدل دارد.

مرماحوز: گرم و خشک

درمنه: گرم و خشک

برنجاسف: گرم و خشک

لفّاح: ترکیبی از قوا و مخدر

شکوفه بیدمشک: گرمی‌ و سردی معتدلی دارد.

یاسمن سرخ: گرم و خشک

یاسمن سفید: معتدل

یاسمن زرد: قوه ضعیفی دارد.

مورد: مرکب‌القوی و قابض

بابونه: گرمی‌ و خشکی معتدلی دارد.

أسفرجد[10]: بسیار گرم

 

باب یازدهم: طبیعت عطرها

مشک: بسیار گرم و خشک

عنبر: بیش از مشک، گرم و خشک است.

عود هندی: گرمی‌ معتدلی دارد و بسیار قابض و خشک است.

صندل: سردی معتدلی دارد و قابض است.

زعفران: گرم و خشک

میخک: گرم و خشک

قسط: گرم و خشک

جوز بویا: لیّن و قابض

سنبل: گرم ‌معتدل

بسباسه: گرم و لیّن

 

باب دوازدهم: پوشیدنی‌ها

کتان: سرد و خشک و قابض

پنبه: گرمی‌ و نرمی‌ معتدلی دارد.

مو[ی حیوانات]: موهای پرپشت، سرد است.

پشم: گرم و نرم است.

کرک درندگان: گرم و خشک است.

 

باب سیزدهم: توابل (ادویه خشک و چاشنی‌ها)

گشنیز: خشک و در گرمی و سردی معتدل است.

زیره: گرم و خشک

زیره رومی (کرویا): گرم و خشک

آویشن: گرم و خشک

دارچین: بسیار خشک و گرمی ‌معتدلی دارد.

زنجبیل و خولنجان: هردو گرم و خشک است.

نانخواه: بسیار گرم و خشک

سیاه‌دانه: بسیار گرم و خشک

انجدان و حلتیت[11] و بیخ انجدان (محروث): گرم و خشک

کاسم[12]: معتدل

سماق: سرد و خشک

زرشک: مرکب‌القوی، معتدل و با لطافت

ابهل: گرم و خشک

مری کوهی[13]: سرد و خشک

نمک: گرم و خشک

قره‌قروت: سرد و خشک

رخبین1: لطیف‌تر از قره‌قروت (مصل) است.

 

باب چهاردهم: سرکه، آبکامه، زیتون، کامه و ترشی‌ها، رواحین

سرکه: سرد و لطیف.

آبکامه خوب نیشابوری: گرم و خشک.

آبکامه کوهی: سرد و خشک

کامه‌ها: قوه آن به میزان قوه آن چیزی است که کامه از آن ساخته می‌شود. کامه‌ها کلاً برای معده نامناسب، عطش‌آور و مفسد خون هستند.

شاخه کبر که با سرکه پرورده شده باشد: برای تلطیف طحال خوب است.

سیر پرورده با سرکه، معین هضم است و گرمی‌ را تحلیل می‌برد بویژه اگر کهنه باشد.

شیراز[14] برگرفته از سبزیجات گرم ... [جا افتادگی؟]

موشر [؟]: موجب سردی و نفخ کم است.

سبانخ [؟]: سرد و مرطوب.

کرفس کوهی پرورده با سرکه: گرم و مرطوب و معین بر هضم است. موشر از آن غلیظ‌تر است.

 

باب پانزدهم: آب و برف و یخ

بهترین آب چشمه‌ها، آبی است که زمین آن پاک‌وپاکیزه و مجرای چشمة آن به سمت شرق باشد و مسیل آن از بالا به پایین و در معرض آفتاب باشد.

بهترین آب آسمانی، آبی است که در قعر سنگ‌ها پنهان شده و در معرض جریان هوا باشد و آفتاب بر آن بتابد. هر آبی غیر از این، ردئ و نامطلوب است.

برف و یخ طبعِ ردئ و نامطلوب دارند اما برف بهتر از یخ است اگر در کوهستان یا زمین خوبی باریده باشد. بهترین یخ آن است که از آب گوارای صاف نشأت گرفته باشد و وقتی آنرا می‌نگریم شفاف باشد.

 

باب شانزدهم: شراب‌ها (نبیذها)

نبیذ انگور بهترین شراب برای صاحبان مزاج‌های سرد و دماغ و کبدِ سرد است چنانکه برای صاحبان مزاج‌های گرم و دماغ و کبدِ گرم، نامناسب و ردئ است. نبیذ انگور، گرم و مرطوب است و اگر کهنه شود گرم و خشک خواهد بود.

نبیذ مویز گرمی‌ کمتری نسبت به نبیذ انگور دارد و نفخ‌آور است.

نبیذ خرما ملایم‌ترین نبیذها و شرابی مفسد خون است.

 

باب هفدهم: نوشیدنی‌ها و معجون‌ها

سکنجبین ساده: سرد و لطیف است.

سکنجبین [بزوری] که از ریشه و بذر گیاهان گرفته شده باشد گرم و برای معده و کبدی که طبع گرمی‌ دارند، از نوع ساده آن، نافع‌تر است.

سکنجبین، بدلیل ترشی‌اش معده و اعصاب را تضعیف می‌کند.

جُلّاب: سردی معتدلی دارد و اگر با غلظت کمی‌ نوشیده شود برای معده نافع است.

شربت بنفشه: گرمی ‌و سردی معتدلی دارد و ملیّن شکم بوده، برای حرارت ‌معده نافع است. همراه با ادویه مناسب برای معده مفید است. قابض شکم و برای گرم‌مزاج‌ها مناسبتر است.

ربّ به و ربّ سیب: هر دو سرد و قابض شکم‌اند.

ربّ غوره: سردتر از رب به و سیب است و از تهوع جلوگیری می‌کند.

رب توت: سرد است، عطش را برطرف می‌کند، شکم را روان می‌کند و برای زخم‌های دهان مفید است[15].

ربّ انار: گرم[؟][16] بوده برای معده نافع و مسکّن حالت تهوع و دل آشوبی است.

 

باب هجدهم: داروهای پرورده

گل‌انگبین شکری: مقوی معده و گرمی‌بخش آن است اما گل‌انگبین عسلی گرمی ‌بیشتری دارد.

مربای بنفشه: گرمی‌ و سردی معتدلی دارد، نرم‌کنندة سینه و شکم است.

مربای زنجبیل: مسخن بدن است اما قابض شکم نیست.

مربای شقاقل: گرم و ملین است و اثر ضعیفی دارد.

هلیله پرورده با عسل: مقوی معده و بدن بوده، از خواب‌آلودگی جلوگیری می‌کند و رطوبت‌ها را از بدن خارج می‌کند.

آمله: خواصی مثل هلیله دارد اما ضعیف‌تر است.

به و سیب پرورده: هر دو تقویت کننده معده بوده و قابض شکم‌اند.

اترج پرورده: گرمی‌بخش معده و کمک‌کنندة هضم است.

 

باب نوزدهم: خواص پختنی‌ها و بریان‌ کردنی‌ها

پختنی‌ها انواعی دارند: اسفیدباجات که ملین و شل کننده‌ و روان‌کنندة شکم‌اند.

حلبات[17]: خشک کننده، مقوی و نگه دارنده شکم‌اند و اگر ترکیبی از رازیانه و سکنجبین‌ها باشند طبیعتی معتدل دارند.

لبنیاتی[؟] نظیر مضائر[؟] و خشخاشات[؟] طبیعتی خنک کننده و نفخ‌آور دارند.

جوشانده‌های برگرفته از آب غوره، آب انار، آب سماق و امثال آن، طبیعت و نیروزایی متناسب با آن عصاره‌ها دارند.

طبیعت بریان‌کردنی‌ها مرتبط با خواص گوشت مورد نظر می‌باشد... [18].

 

باب بیستم: خواص شیرینی‌ها

شیرینی دو نوع است: عسلی و خمیری.

شیرینی عسلی وقتی در دهان حل ‌شود و به معده برسد معین هضم است و باعث روانی طبیعت می‌شود. و اگر با بادام ترکیب شود سنگین شده باعث بدی گوارش است.

اما حلوای خمیری، غلیظ و دیرهضم است و باعث انسداد عروق و حرارت در مفاصل می‌شود.

شیرینی‌ها، مغذی بوده و باعث افزایش حجم خون شده، توان جنسی را تقویت می‌کنند.

 

 

 

 


[1]. به نظر می‌رسد آهوی اهلی صحیح‌تر باشد اما در نسخة عربی چنین قیاسی صورت گرفته است. این اشتباه می‌تواند ناشی از شباهت الظبی و الطیر در نسخة خطی بوده باشد. همچنین ممکن است مقام مقایسه مربوط به پرندگان صحرایی و اهلی بوده باشد و اتفاقاً آهو مورد نظر نبوده باشد که از نظر ویراستار این مورد به ثواب نزدیک‌تر است.

[2]. در اینجا از واژة البقر استفاده شده که قطعاً اشتباه است و احتمالاً قبج به معنی کبک مورد نظر بوده است.

[3]. در متن عربی و پاورقی آن، ضمن آنکه جملات از نظر ساختاری اشکال دارند، دو واژة الجرب و الحزق (تفاوت نسخ خطی) به کار رفته است. شاید با توجه به شهرت بادرنجبویه به «مفرح قلب المحزون» این کلمه الحزن بوده باشد.

[4]. احتمالاً کشوث مورد نظر بوده باشد.

[5]. با توجه به خانوادة گیاهی مورد اشاره در قبل و بعد از این واژه، کلمة صحیح الاسفاناخ (اسفناج) می‌باشد.

[6]. در متن عربی «خل» به معنی سرکه آمده است که غلط می‌باشد و واژة درست «حل» به معنی کنجد است.

[7]. در تحفة حکیم مؤمن آمده است: «زيت الاضحار و زيت فلسطيني و زيت ركابي: ‌زيت الأنفاق است»؛ در مخزن‌الأدویه نیز آمده است: «جهت آنکه رکاب نام اِبِل است و چون از شام آن را بر پشت شتران بار کرده، به آنجا می‌برند لهذا آنرا زیت رکابی نامند و آنرا زیت فلسطینی نیز نامند...»؛ علیرغم این توضیحات در صورت قبول صحت نظر نویسندة قانون‌الصغیر، به نظر می‌رسد به دلیل تفاوتی که در طبیعت این دو مفرده قایل شده است این دو روغن متفاوت باشند و یا به علت طول زمان در انتقال روغن، دچار تغییر طبیعت شده باشند.

[8]. اسم يوناني گل شب بوي فارسي است.

[9]. شاه اسپرم. شاهسپرغم. شاه اسپرغم. شاه اسفرهم. شاه اسپرهم. شاهپرم. شاهسپرم. شاهسپرهم.

[10]. در منابع یافت نشد.

[11]. در متن عربی حکنتیت و رخس آمده است که به حلتیت و رخبین اصلاح شد.

[12]. در منابع کاسم یافت نشد و اگر منظور کاشم باشد، گرم و خشک در درجة سوم است.

[13]. ممکن است مرو کوهی (مرماحوز) مورد نظر بوده باشد که البته گرم و خشک است!

[14]. نانخورشي که شبت را ريز کرده با ماست در مشکي بياميزند و قدري شير بر آن ريزند و چند روز بگذارند بماند تا ترش گردد سپس با نان خورند. دوغي که شبت در آن کنند و در مشکي يا کيسه‌اي آويزند، ماستينه گويند و آن چيزي است که از شير ساخته باشند ليکن در عربي نيز استعمال کرده‌اند و شواريز جمع بر آن‌ بسته‌اند (لغت‌نامة مرحوم علامه دهخدا).

[15]. در متن اصلی، جابجایی یا افتادگی مطالب و تکرار موضوع داشت که هنگام ترجمه ترمیم شد.

[16]. تحفة حکیم مؤمن: ربّ انار در دوم سرد و در اوّل خشك و قابض است و جهت التهاب و تشنگي مفرط و تبهاي تند و قي و خمار و رفع فساد خواهش حوامل و فساد رنگ رخسار و رفع غم نافع است.

[17]. مرحوم علامة دهخدا: نوعي از طعام لزجه که از دانه شنبليله و خرما يا ديگر دانه‌ها پزند (از منتهي الارب).

[18]. متن عربی دچار نوعی آشفتگی غیرقابل اصلاح بود هرچند بنظر می‌رسد مطلبی بیش از ترجمة حاضر مستفاد نگردد.

منبع:طرح احیای میراث مکتوب


تفرجگاه بازدید : 29 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

مشکلات ازدواج های بدون رابطه جنسی

روان شناسان معتقدند يك پنجم زوج ها، ازدواج هايی بدون رابطه جنسی دارند و به دفعات اندكی در طول سال رابطه جنسی برقرار می كنند و متعاقب آن يك سوم زوج ها هميشه سر اين مسئله مشكل دارند كه اميال و خواسته های جنسيشان همخوانی ندارند و اين يكی از اصلی ترين دلايل مراجعه زوج ها به مشاور است.

رابطه جنسی برخلاف ويتامين ها حداقل نياز روزانه ندارد. اگر هر دو طرف طوری كنار بيايند كه مشكلی با ازدواج بدون رابطه جنسيشان نداشته باشند عالی است! اما معمولاً اين مشكل وجود دارد كه يكی از دو طرف از كيفيت يا كميت رابطه جنسی رضايت ندارد و ديگر حاضر به كنار آمدن نيست.

فقط 40 درصد از زوج ها می گويند كه از رابطه جنسی در ازدواجشان رضايت دارند. بااينكه خيلی از مشكلات پزشكی يا برخی داروها در پايين آوردن ميل جنسی نقش دارد، مثل برخی قرص های ضدافسردگی يا برخی قرص های ضدحاملگی، اكثر مشكلات به خاطر تفاوت در انتظارات و توقعات دو طرف است.

 

10 مشكل زير چالش ‌های اصلی هر ازدواج بدون رابطه‌ جنسی است

1. خسته بودن ميل‌ جنسی. كاملاً مشخص است. بعضی از ما ميل‌ جنسی بسيار قوی داريم و بعضی از ما اينطور نيستيم. مهمترين مشكل ازدواج ‌های فاقد رابطه‌ جنسی اين است كه شما يا همسرتان يا هر دوی شما از نظر جنسی خسته هستيد. يعنی ميل‌ جنسی بسيار پايين بوده يا اصلاً وجود ندارد.

2. اين خستگی معمولاً به عصبانيت می ‌انجامد. وقتی چيزی كه می خواهيد را به دست نياوريد، خسته می شويد و اين معمولاً موجب بروز عصبانيت در شما می شود. در واقع، ممكن است به اين دليل ازدواجتان فاقد رابطه‌ جنسی است كه يكی از شما از ديگری عصبانی است. اگر آن چيزی كه می خواهم را به من نمی ‌دهی پس من هم آن چيزی كه تو می خواهی را به تو نمی ‌دهم. 3. داستان كنترل ‌كردن‌ها شروع می شود. از خستگی سعی می كنيد همسرتان را كنترل كنيد تا طور ديگری رفتار كند و هرچه بيشتر سعی می كنيد او را كنترل كنيد، بيشتر همسرتان را از خود دور می كنيد. عصبانيت و فاصله ‌ای كه بين تان می ‌افتد، در زندگی تان ريشه گرفته و رابطه‌ جنسی به يك ميدان نبرد براي تان تبديل می شود.

4. سردرگمی اتفاق می افتد. چه اتفاقی می افتد؟ چه چيز تغيير كرده است؟ چرا همسرم ديگر من را نمی خواهد؟ چرا من ديگر همسرم را نمی خواهم؟ برای تغيير اين وضعيت چه می توانم بكنم؟ چه مدت می توانم اين وضعيت را تحمل كنم؟ اگر مشكل جنسيمان برطرف نشود چه اتفاقی می افتد؟ چه می توانم بكنم؟ سوال پشت سوال و پاسخ به اين سوال ها به نظر دست‌ نيافتنی می رسد. 5. اعتماد به ‌نفستان پايين می آيد. احتمالاً  اوايل آشنايی به نظر هم جذاب می رسيديد و الان اين جذابيت به هيچ تبديل شده است. ظاهر، نوازش‌ها، مكالمات آرام و تحريك كننده قديم ديگر جايی بين شما ندارد. اعتماد‌به ‌نفس شما شديداً پايين آمده و متعجبيد كه چه مشكلی داريد؟ آيا ديگر به اندازه قبل جذاب نيستيد؟ آيا دليل نبود رابطه‌ جنسی در ازدواجتان شما هستيد؟ و اينجاست كه احساس شرم و گناه همه ذهنتان را پر می كند.

6. به دوراهی اخلاقی می رسيد. برای ازدواج ارزش قائل هستيد و می خواهيد كه قداست رابطه ‌تان را نگه داريد. بچه‌ها و كل خانواده را دوست داريد اما فكر ادامه اين رابطه بدون وجود صميميت و رابطه‌ جنسی برايتان غيرقابل تحمل است. آيا اين رابطه اينقدر خوب است كه نبايد تركش كنيد يا اينقدر هم بد است كه نمی توانيد تحملش كنيد؟ كدام كار درست است؟ آيا بايد در ازدواج بدون رابطه‌ جنسی بمانيد يا آن را ترك كنيد؟

7. باورتان نمی شود كه به خيانت فكر كنيد. اگر بخواهيد با يك نفر ديگر رابطه داشته باشيد چه می شود؟ آيا می توانيد اين كار را انجام دهيد؟ آيا اشكالی ندارد يك رابطه جنسی بدون تعهد با يك نفر ديگر داشته باشيد؟ چه فكر می كنيد؟ به خودتان گوش دهيد. ببينيد شما داريد به آن فكر می كنيد و اين شما را می ترساند.

8. براي كمك پيش چه کسی می رويد؟ درمورد مسائل و مشكلات اين ازدواج فاقد رابطه ‌جنسی با كه حرف می زنيد؟ دوستانتان؟ روانشناس؟ خواهر يا برادرتان؟ نه؛ خواهشاً هركسی كه هست بچه‌ هايتان نباشد. آيا بايد پيش روانشناس برويد و درمورد اين ازدواج بدون رابطه‌ جنسی با او مشورت كنيد؟ آيا همسرتان هم با شما می آيد؟ مطمئناً اگر با كسی دردودل نكنيد ديوانه می شويد.

9. بايد يك راه‌ حل پيدا كنيد. بايد علت و ريشه آن را پيدا كنيد. آيا يك مشكل جسمی است؟ آيا يك مسئله رابطه ‌ای است كه شما را در يك ازدواج بدون رابطه ‌جنسی اسير كرده است؟ شايد هم يك مشكل شخصی با خودتان يا همسرتان؟ شايد هم يك تاثير فرهنگی است؟ هرچه كه هست بايد علت اصلی را پيدا كنيد.

10. می ترسيد كه اين نبود رابطه‌ جنسی رابطه ‌تان را بر هم بزند. نمی توانيد حتی لحظه ‌ای به آن فكر نكنيد. می ترسيد اين مشكل آخر ديوانه‌ تان كند. ترس و اضطراب همه وجودتان را گرفته است. اما بايد همه اين ها را كنار بگذاريد.

به طور كل، مشكلات يك زوج بيشتر مربوط به تمايلات جنسی است تا انجام رابطه جنسی. ميل هيچ زوجی برای رابطه جنسی هيچوقت همزمان و كامل نيست. رمز كار اين است كه دو طرف بتوانند اين موضوع را بين خود حل كنند

بله اين ها 10 مشكل اصلی همه ازدواج‌ های بدون رابطه‌ جنسی است. اگر شما هم كمتر از 10 مرتبه در سال با همسرتان رابطه ‌جنسی  داريد، يعنی در چنين رابطه‌ای هستيد.

خيلی وقت ها طرفی كه ميل كمتری به رابطه جنسی دارد احساس می كند كه در هر بار رابطه جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و طرفی كه ميل بالاتری دارد هميشه از رابطه جنسی محروم است و همين مسئله، دعواها و جدال های بين آن ها درمورد رابطه جنسی را بيشتر و بيشتر می كند؛ و اينجاست كه رابطه جنسی بين آن ها كم كم از بين می رود و وقتی ديگر رابطه جنسی در كار نباشد، محبت و عاطفه معمولی بين آن ها هم از بين می رود؛ آن گرفتن دست ها، خنديدن به لطيفه های يكديگر، نشستن كنار هم روی يك نيمكت و … وقتی روابط تا اين حد خشك می شوند، بی وفايی و سرانجام طلاق پديد می آيد.

 اگر صبر كنيد و منتظر بمانيد كه رابطه جنسی خودش پيش بيايد و همه موقعيت ها برای آن مناسب باشد، يعنی بچه تان خوابيده باشد، تلفن زنگ نزند، و … رابطه جنسی هيچوقت پيش نخواهد آمد.

زوج ها بايد به همان اندازه كه برای كارشان يا تربيت بچه هايشان وقت و انرژی می گذارند برای زندگي جنسی خود هم وقت بگذارند. يكی از بهترين راه ها برای داشتن يك زندگی جنسی خوب با همسرتان اين است كه واكنش خوبی به پيشقدم شدن همسرتان بدهيد.

 


تفرجگاه بازدید : 53 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روش های درمان سرد مزاجی در خانم ها

درمان سردمزاجی در خانم‌ها اغلب شامل درمان‌های غیردارویی است؛ هرچند در برخی موارد می‌توان از درمان دارویی نیز تحت‌نظر متخصصان مربوطه بهره برد...

  فرآیند درمان سردمزاجی در خانم‌ها عموما شامل استفاده از روش‌های صحیح در شیوه زندگی و ارتباط با همسر است.

تعدیل و تغییر شیوه زندگی شامل ورزش مرتب، استراحت کافی، کنترل استرس و اجتناب از مصرف دخانیات است. می‌توان از روش های تقویت ماهیچه‌های  نیز بهره برد. در این روش، فرد ماهیچه‌های لگن خود را سفت می‌کند؛ به طوری که انگار می‌خواهد جلوی ادرار کردن خود را بگیرد و تا 5 می‌شمرد و سپس خودش را رهاکرده و مجددا تکرار می‌کند. روش‌های دیگر مورد استفاده عبار‌ت‌اند از:
توجه به مسایل پزشکی و روان‌شناختی زمینه‌ای که می‌توانند در ارتباط با ناتوانی جنسی باشند؛ مانند بیماری‌ افسردگی، اضطراب، سایر بیماری‌های عصبی، بیماری دیابت، بیماری‌های قلبی عروقی، جراحی‌های لگنی و سرطان‌ها و مشکلات تیروییدی و... همچنین توجه به عوامل دیگری مانند بالا رفتن سن، بارداری، یائسگی و داروهایی که می‌توانند بر زندگی جنسی فرد تاثیر بگذارند، می‌تواند در دفع مشکل موثر افتد. امروزه حدود 40 میلیون خانم‌ آمریکایی از ضعف تمایلات جنسی رنج می‌برند.
درمان‌های دارویی از جمله استفاده از استروژن و پروژسترون در افرادی که دچار مشکلاتی در ارتباط با این 2 هورمون مهم زنانگی‌اند، توصیه می‌شود. هر چند استفاده از تستوسترون که یک هورمون مردانه است توسط سازمان غذا و داروی آمریکا تایید نشده، به صورت موردی در برخی افراد تجویز می‌شود.  استفاده از سیلدنافیل و تادالافیل در خانم‌هایی که دچار عوارض جنسی ناشی از مصرف داروهای ضدافسردگی شده‌اند، غیرمرسوم نیست. در یک مطالعه نیز دیده‌اند که دارویی به نام تیبیولون که توسط سازمان غذا و داروی آمریکا تایید نشده و برای درمان پوکی استخوان استفاده می‌شود، در افزایش میل جنسی موثر بوده است اما نکته مهم دارودرمانی، تجویز توسط یک درمانگر مشکلات جنسی است.
تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

ده اشتباه بزرگ روزهای اول ازدواج

زوج‏های جوان شباهت زیادی به دانشجوهای سال اول دانشگاه دارند. آنها تازه مشغول یادگیری خم وچم زندگی مشترک هستند. آنها انسان هستند و دچار اشتباه می‏شوند. اما آگاهی از اشتباهات معمول می‏تواند به شما کمک کند که مانع بروز آنها شوید.
۱- به دوران پس از ازدواج فکر نمی‏کنید.
بعضی از همسران جوان آن چنان سرگرم جشن ازدواج می شوند که متوجه نمی شوند در گیر چه مسایلی شده اند. شما متاهل شده اید. جشن ازدواج شاید سرگرم کننده باشد اما فقط یک روز است. اکنون شما ناچار هستید با یکدیگر زندگی کنید، با هم کنار بیایید و خانواده خودتان را تشکیل دهید. از برنامه های جشن و بازتاب آن -از تماشای فیلم عروسی تا تجدید خاطرات با دوستان- لذت ببرید ، اما تمام مدت تصویر بزرگتری را در ذهن داشته باشید.

شما به این دلیل با همسر خود ازواج کرده اید که دوستش داشتید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید.
۲- سعی می‏کنید همسرتان را تغییر دهید.
به احتمال قوی، شما به این دلیل با همسر خود ازدواج کرده اید که عاشقش بوده اید. اگر این طور باشد، هیچ دلیلی وجود ندارد که او را تغییر دهید. بدون شک، افراد بالغ به طرزی چشمگیر تغییر نمی کنند پس بهترین اطمینان شما این است که همسر خود را قبول کرده و او را به خاطر منحصر به فرد بودنش و تفاوت هایی که با دیگران دارد و نه علی رغم آنها، دوست بدارید. تلاش برای عوض کردن همسرتان فقط احساسات او را جریحه دار کرده و زندگی مشترک شما را خراب می کند.
۳- با خانواه همسرتان رابطه بدی را آغاز می‏کنید.
اگر تا این لحظه به رابطه ی شما لطمه وارد شده، دست به هر کاری بزنید تا رابطه خود با خانواده همسرتان را بهبود بخشید. اولین نفری باشید که صلح را برقرار می کند ، زیرا هنگام دعوای شما با خانواده همسرتان، تنها کسی که آزرده خاطر می شود همسرتان است که احساس می کند بین شما گیر افتاده است.
۴- در مشاجرات اجازه می‏دهید احساسات شما پیروز شوند.
پرخاشگری و فریاد زدن و جیغ کشیدن در حل مشکل یا اختلاف نظرها به شما و همسرتان کمکی نمی کند. گفت و گوی آرام و منطقی شما را به پیش خواهد برد. اگر هنگام مجادله با همسرتان، نتوانید خودتان را کنترل کنید ، زندگی تان را به مخاطره می اندازید. پس هر کاری را که شامل این موارد است – از استراحت در میانه بحث تا طلب کمک به وسیله روش های درمانی – انجام دهید.
زندگی تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست .درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ تر را داشته باشید.
۵- از بحث های سنگین اجتناب می‏کنید.
هیچ کس دوست ندارد درباره مسایل سنگینی مثل کنترل مسایل مالی، راه های ممکن در صورت بچه دار نشدن، نحوه آمادگی برای اتفاقات پیش بینی نشده ای مثل مرگ، بحث کند. با این حال اکنون که متاهل شده اید، چاره ای جز صحبت درباه این موضوعات ندارید. ازدواج شما به این مسایل وابسته است. عاقل باشید و در مورد تمامی این مسایل با همسر خود صحبت کنید. در صورت لزوم با دیگران مشاوره داشته باشید اما این مسایل را نا دیده نگیرید. زندگی تنها تفریح و مهمانی و خوشی نیست .درخود توانایی پذیرش مشکلات بزرگ تر را داشته باشید.
ازدواج
۶- بر سر مسایلی بیهوده دعوا می‏کنید
.
هر انسان متاهلی با همسر خود بر سر مسایلی بحث می کند – از باز گذاشتن سر خمیر دندان تا آویزان کردن لباس روی دستگیره در- که در نظر دیگران بی معنی است. بحث های خود را برای مسایل مهم تری نگه دارید. این دلخوری ها را به حال خود بگذارید. به راستی اگر تنها اشتباه همسر شما انداختن جوراب های کثیف روی زمین است، باید خودتان را خوش شانس بدانید.
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می شود که تصور می کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.
۷- حسادت می‏ورزید.
همسرتان شما را برای زندگی انتخاب کرده است. حسادت باعث اتلاف وقت شده و موجب اهانت به همسرتان می شود که تصور می کند شما به او اعتماد ندارید. اگر او همیشه قابل اعتماد بوده است، نباید با حسادت خود حتی برای او ایجاد مزاحمت کنید. این برای رابطه سم است.
۸- مثل دوران تجرد خود رفتار می‏کنید.
اکنون زمان آن رسیده که بزرگ شوید. گردش شبانه رفتن با دوستان، زمانی اشکال نداشت که شما مجرد بوده اید و هیچ کس در منزل منتظر شما نبوده است. به عنوان یک فرد متاهل، انجام بعضی کارها شایسته نیست. شما می دانید درست و غلط چیست. پس کار درست را انجام دهید.
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمی‏دهد.
۹- غرور را به زندگی مشترک خود راه می‏دهید.
زن یا شوهری که بعد از هر مشاجره بر عذرخواهی اصرار دارد، همیشه برنده است و کسی که مهر و محبت همسر خود را انکار می کند، هیچ کار مفیدی برای زندگی مشترکشان انجام نمی‏دهد. او اجازه می دهد غرور و روش های حل مشکلات و عشق و علاقه او به همسرش راه پیدا کنید و رابطه شما به نتیجه برسد. باید ملایم تر باشید و راهی پیدا کنید که مسوولیت اعمال خود را به گردن بگیرید.
۱۰- اوقات بسیار کمی را در کنار یکدیگر سپری می‏کنید.
باید مانند یک گل از زندگی مشترک خود مراقبت کنید. گل، بدون آب، نور خورشید و مراقبت هرگز رشد نخواهد کرد. بنابراین، باید برنامه ریزی کنید تا مدت زمان بیشتری را در کنار همسر خود باشید.


تفرجگاه بازدید : 45 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

امكان بارداری در دوران قاعدگی

خیلی ها فکر میکنند که اگر فرد در زمان عادت ماهیانه اقدام به رابطه جنسی نماید ، احتمال بارداری وجود نخواهد داشت. اما باید گفت که این امکان وجود دارد که وی در دوران خونریزی نیز باردار گردد.

تعدادی دلیل برای این گفته وجود دارد که برجسته ترین آنها عبارت است از دلیل تمام خونریزی های مهبلی عادت ماهیانه نمی باشد. مواقعی وجود دارد که زنان خونریزی کمی را در زمان تخمک گذاری مشاهده می نمایند .

این زمان درست زمانی می باشد که فرد برای باردار شدن کاملاٌ آماده بوده و به اصطلاح کشش رحمی وی بالاست. در زمان تخمک گذاری یک تخم از لوله تخمدان رها شده و به سمت پایین و لوله فالوپ حرکت می کند.

این بسیار طبیعی است که دختری در زمان تخمک گذاری مقداری خون را مشاهده نماید و آن را حمل بر تغییر زمان عادت ماهیانه و یا به اشتباه خود عادت ماهیانه تلقی نماید.

بعضی وقت ها تخمک گذاری می تواند قبل از اینکه خونریزی پریود در فرد به پایان برسد اتفاق بیفتد و بعضی وقت ها نیز می تواند اتفاقش بلافاصله بعد از پایان یافتن عادت ماهیانه نیز می باشد. از طرفی اسپرم نیز می تواند تا 3 روز بعد از رها شدن تخمک رو باردار نماید .

بنابراین داشتن رابطه جنسی در هر دو صورت می تواند بارداری نا خواسته را به مراه داشته باشد. داشتن سکس بدون استفاده از وسایل جلوگیری از حاملگی، در زمان عادت ماهیانه و حتی در زمان خونریزی همچنان دارای ریسک می باشد.

خارج از این مسئله، روابط جنسی در زمانی که فرد دارای شرایطی این چنین می باشد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی توصیه نمی گردد. در این شرایط حتی ریسک مبتلا شدن به انواع بیماری های جنسی از قبیل ایدز و یا زگیل های واژن و انواع دیگر بیماری ها کاملاٌ بالا گزارش شده است.تنها راه قابل اطمینان و شایع برای جلوگیری از بارداری نا خواسته و بیماری های واگیردار، در شرایط فعلی استفاده از کاندوم می باشد.


تفرجگاه بازدید : 12 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

رابطه ی استرس و نازایی

با وجودی که داستان های زیادی پیرامون علل نازایی وجود دارد امّا این که استرس نیز می تواند یک عامل آن باشد صحت دارد. مطالعات جدید نشان داده است که بین استرس و نازایی رابطه هایی هم به عنوان علت آن و هم به عنوان معلول آن وجود دارد.
استرس به طرق مختلف بر روی بدن تأثیر می گذارد که یکی از آن ها تغییر در ساختمان شیمیایی اعصاب است. این تغییرات شیمیایی می تواند بر بلوغ و آزاد کردن تخمک ها تأثیر بگذارد. استرس همچنین می تواند باعث اسپاسم (انقباض عضلانی) در لوله رحم شود و بر ایجاد نطفه تأثیر بگذارد. در مردان، استرس می تواند بر روی تعداد نطفه (اسپرم) و قدرت باروری موثر باشد. استرس می تواند به اختلال عملکرد جنسی نیز بیانجامد. همه این ها البته می تواند عامل نازایی باشد.
نازایی نیز می تواند باعث تولید استرس گردد. ناتوانی در به دنیا آوردن کودک، فرایند ریشه یابی مشکل و روش های درمانی که غالباً دردناک و ناراحت کننده اند می تواند به افسردگی و اضطراب شخص نازا بیانجامد. یک مطالعه نشان میدهد که 40 درصد زنانی که درگیر مسأله نازایی بوده اند دچار افسردگی و اضطراب نیز شده اند. این نسبت در مورد زنانی که دچار بیماری های قلبی و سرطان هستند نیز یکسان است. استرس، بر اثر آزمایش های نازایی و درمان آن و نیز اضطراب ناشی از خود این مساله به وجود می آید.
تفرجگاه بازدید : 82 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

آرامش یا تنش در رابطه جنسی خانم ها

نوعی از هیجان که زنان را به اوج لذت جنسی میـ رسـانـد، تنش عضلانی است که نام علمی آن میوتونیا است. بسیاری از خانم هایی که طعم ارگاسم را نچشیده اند، به غلط تصور می کنند که فقط باید دراز بکشند و ریلکس باشند. آنها شنیده اند که حفظ آرامش در طول رابطه جنسی مهم است، اما به درستی نمی دانند که در کجا و چگونه باید از آن بهره بگیرند. بسیاری از خانم ها اولین تجربه ارگاسم خود را با کشش و فشار متعادلی که به پاها، شکم، و باسن وارد می آورند، تجربه می کنند. گاهی اوقات در این راه می توانند از ماهیچه های کف پای خود نیز استفاده سودمند ببرند. برخی از خانم ها به نیم تنه بالایی خود نیز فشار وارد می آورند.

تنها درصد کمی از خانم ها هستند که در زمان تخلیه جنسی، هیچ گونه فشاری را در بدن خود احساس نمی کنند. جالب است بدانید انقباضی که در عضلات لگن خاصره رخ می دهد، سبب ایجاد حالت ارگاسم یا همان اوج لذت جنسی می شود. فشردن همان عضلاتی که شما آنها را به منظور متوقف نمودن جریان ادرار بکار می گیرید، سبب ایجاد ارگاسم و رسیدن به اوج لذت جنسی می شود.

به طور کلی انقباض عضلات منطقه ای خاص، سبب می شود که خون بیشتری به آن منطقه برسد. تسریع گردش خون در لگن و ران موجب می شود که گردش خون در دستگاه تناسلی نیز افزایش پیدا کرده و سرعت بگیرد.

حال می پردازیم به زمانیکه بدن نیاز به آرامش دارد؛ چه قسمت هایی از بدن باید در حالت آرامش به سر برند؟ مغز. منظور از آرامش همان آرامش ذهنی است. خانم در حین سکس نباید نگران باشد و دائماً خود را زیر سؤال ببرد. باید تمام حواس خود را به محرک های خارجی داده و بر روی احساسات خود تمرکز کند.

برای ریلکس نمودن خانم ها می توان از تکنیک “امواج رادیویی صامت” استفاده کرد. از این روش بیشتر در پست خانه ها، و مکان هایی که مردم ملزم به ایستادن بلند مدت در صف های طول و دراز هستند، استفاده می شود. با مشاهده تصاویر خاصی، حس عصبانیت افراد کاهش پیدا کرده و به آرامش ذهنی دست پیدا می کنند. از انواع رایج این تصاویر، شکل حروف پشت سرهمی است که از گوشه سمت چپ وارد صفحه میشوند و به آرامی از طرف دیگر خارج می شوند. اخیراً به انواع جدید آن ها، طالع بینی، گزارش امتیازهای ورزشی، اخبار روز و چیزهایی از این قبیل هم اضافه کرده اند.

زمانی که از این شیوه استفاده می شود، برخی از خانم ها پیشنهاد می کنند سرودهایی با مضامین: “تا هر موقع که بخواهم می توانم ادامه دهم” یا ” واقعاً احساس خوبی دارم” نیز به آنها اضافه کنند تا رادیوی ذهنی آنها از هر لحاظ آماده شود. این کار، ذهن را به خود مشغول کرده، تحریک جنسی را تقویت کرده و به آن شدت می بخشد.

دو نمونه از مهمترین فاکتورهای دست یابی به رضایت و لذت جنسی، همین دو مقوله اخیر (آرامش و تنش) بودند که شاید به ظاهر در مقابل یکدیگر قرار گرفته باشند، اما اگر با هم در آمیزند، پیشرفت چشمگیری در نتیجه کار ایجاد می کنند.


تفرجگاه بازدید : 24 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

اشتباهات مردانه

 

آیا همیشه تلاش های تان برای تأثیرگذاری بر روی همسرتان بی نتیجه می ماند؟ آیا او عصبانی می شود و تمام تلاش های شما را زیر سوال می برد؟ آقایان هم مانند زنان دوست دارند نظر همسرشان را به خود جلب کنند، اما متاسفانه ممکن است راه غلط را انتخاب کنند. به همین دلیل نمی توانند پیروز شوند و به نتیجه دلخواه شان دست پیدا کنند.

در این مقاله تصور غلط آقایان از کارهایی که فکر می کنند خانم ها دوست دارند، ولی چنین نیست بیان شده است. با مطالعه ی سطور پایین متوجه می شوید که کجای کارتان ایراد دارد.

۱. سعی می کنید تمام وقت خود را با او بگذرانید

همسر شما میل دارد بعضی مواقع در کنار شما باشد، و بسیار هم برایش لذت بخش است اما اگر شما همیشه بر روی با هم بودن تان پافشاری کرده و سماجت به خرج دهید، خود را به صورت فردی وابسته جلوه داده اید که این نتیجه خوبی به دنبال نخواهد داشت. او احتمالاً انتظار دارد زمانی را در کنار هم به انجام کارهای مورد علاقه تان بپردازید و از وجود یکدیگر لذت ببرید اما نباید خود را به زور در کارهایی که علاقه مند است به تنهایی به آن ها بپردازد وارد کنید. برای مثال همسر شما ممکن است بخواهد به دیدن دوستی از دوستانش به تنهایی برود.

2. می خواهید در نظافت کمک کنید، اما همه چیز را به هم می ریزید

گاهی اوقات لطف همسر چنان موثر واقع نمی شود. به عنوان مثال اگر می خواهید در کارهای خانه و هر کار دیگری به او کمک کنید پیش از هر چیز باید اطمینان حاصل کنید که آن کار و آن کمک مفید خواهد بود؟

3. تمام احساسات خود را می گویید

خانم ها معمولاً مردان احساساتی را دوست دارند، اما اگر مردی عواطف درونی اش را بیش از اندازه بروز دهد به مزاج خانم ها سازگار نیست. پس بهتر است تعادل را رعایت کنید.
4. بیش از اندازه صادق هستید

شاید صداقت بیش از اندازه گاهی دردسر ساز باشد. به عنوان مثال اگر به همسرتان بگویید که آن قدر هاهم دستپختش خوب نیست شک نکنید که او را ناراحت کرده اید و در مورد شما احساس بدی پیدا می کند.  صداقت و راستی در مواردی نظیر خیانت، مسائل مادی و خانوادگی معنا پیدا می کند ما به شما توصیه نمی کنیم دروغ بگویید اصلاً؛ اما همه چیز را هم شاید لازم نباشد بیان کنید.

5. لازم نیست تمام هزینه ها را پرداخت کنید

دست و دلبازی خوب است اما به اندازه. اگر همسر شما منبع درآمدی هرچند ناچیز دارد همیشه اصرار نکنید که تمام هزینه های او را شما پرداخت کنید. شاید او لازم دارد کمی روی پای خودش بایستد و یا…

6. بیش از حد به وضع ظاهری خود رسیدگی می کنید

صرف مدت طولانی جلوی آینه کار زیاد مناسبی نیست. البته مطمئن شوید که مرتب و تمیز هستید، از ادکلن های خوش بو استفاده کنید اما بهتر است وقت گذاری برای آرایش را کنار بگذارید تا جاذبه شما در نظر خانم ها افزایش یابد.
7. با خانواده و دوستان همسرتان بیش از اندازه صمیمی می شوید

اگر با خانواده و یا دوستان او ملاقات می کنید لازم نیست در برخود خود زیاده روی کنید. او نیازمند کسب اطمینان خاطر از جانب شماست و انتظار دارد که تمام مسائل بین خودتان بدون دخالت هیچ کس از جمله خانواده و یا دوستان حل گردد.

صمیمی شدن شما با خانواده و دوستان همسرتان مستلزم گذر زمان است. با آن ها برخوردی دوستانه داشته باشید اما هیچ گاه تا این حد پیش نروید که در همان ماه اول بخواهید مراسم جشن تولد برادرش را برنامه ریزی کنید.

8. پرحرفی می کنید

خانم ها از صحبت و مشورت پیرامون مسائل مختلف لذت می برند اما همواره این مطلب را به خاطر بسپارید، به او هم فرصت صحبت کردن بدهید و در طول مکالمه سوالاتی مطرح کنید که او از جواب دادن به آن ها لذت ببرد.


تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 75
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 48
  • بازدید ماه : 43
  • بازدید سال : 398
  • بازدید کلی : 13,428