loading...
مشممد
تفرجگاه بازدید : 26 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

معده و بیماریهای آن از دیدگاه ابوعلی سینا(19)

 درد معده، ناتواني معده، اشتهاي خوراك

 درد معده علل درد معده

وقتي كه معده به درد مي آيد حتماً اين به درد آمدن معده سببي دارد، كه بايد يكي از موارد زير باشد :

1- شايدسوء مزاج معده، ساده بدون ماده به ويژه اگر گرم و گزنده هم باشد.

2- ممكن است سبب درد معده سو ء مزاج معده همراه ماده باشد، آن هم در حالتي براي آزاردادن معده سبب است و ويژگي دارد، كه سوء مزاج گرم و گزنده باشد.

3- گسستگي پيوندي كه سبب آن ممكن است كشيدگي معده از باد باشد، و ممكن است سببي سوزاننده و گزنده باشد و احتمال داردهم عامل سوزاننده و هم كشيدگي معده از باد، سبب گسستگي پيوندي شوند و معده از اثر آن به درد آيد، چنانكه وقتي ورم گرم در معده هست هر دو حالت روي آورند.

4- ممكن است قَرحه خوره سبب گسستگي پيوندي شود و سرانجام سبب درد و آزار معده گردد.

5- كساني هستند كه در وقت غذا خوردن به درد معده مبتلا مي شوند و همين كه خوراك در معده جاي گرفت درد برطرف مي شود داراي خلط سودايي چيره شده هستنديا بيماري ماليخولياي مراقي(لايه خارجي پرده صفاق)  دارند.

6- كساني هستند كه بعد ازفرودادن خوراك و جايگير شدن خوراك در معده و نزديك به ساعت ده ياكمي بعد ازساعت ده به درد معده گرفتار آيند و تا قَي نكنند و ماده ترشي چناني برنياورند كه بر زمين مي جوشد، درد معده آرام نمي گيرد . همين كه ماده كذائي را قَي كردند درد معده تسكين مي يابد . بايد بداني كه چنين اشخاصي ماده خلط سودايي در معده دارند و آن خلط سودايي ارمغاني است كه طحال فرستاده و در معده جاي داده است.

7- هستند كساني كه در اواخر مرحله فرود آمدن خوراك به معده دردي را حس نمي كنند . اماهمين كه خوراك در معده كاملاًجايگير شددرد معده شروع مي شود و ممكن است بدون برآوردن چيزي به وسيله قي، خود به خود درد بعد از مدتي برطرف شود كه نشانه وجود خلط صفرايي در معده است و آن خلط صفرايي از كبد به معده گسيل شده و در معده ريزش كرده است. احتمال دارد كه دردهر دو گروه به زودي از بين نرو دو مدتي درد به درازا بكشد.

حالاسوالي پيش مي آيد :

چرا در اولين مرحله ورودخوراك به معده خبري از درد معده نيست، ا مابعد از آن كه خوراك مدتي در معده ماندگارشد، درد معده سر بر مي آورد و معده و دارنده معده را مي آزارد؟

پاسخ اين است : خلط داخل معده اگر سودايي وتحفه طحال است و اگر صفرايي وفرستاده كبد است، هر دو در ته معده هستند كه در آن ژرفاي معده حساسيتي نيست، همين كه خورا ك در معده بياسود، مهمان ناخوانده بدشگون كه خلط صفرايي يا سودايي است تحريك مي شود و بالا مي آيد و به دهانه معده مي رسد و بر آن مي چسبد وگاز مي گيرد و دهانه معده  كه حساسترين اندام دروني  است به درد مي آيد.

8- به علاوه هستند كساني كه تا چيزي نخورده اند درد معده را احساس مي كنند، همين كه چيزي را خوردند. دردتراجع مي كند و آرام مي شود، سبب اين حالت آن است كه ماده خلط . گزنده هرگاه كه ديد خانه خالي است و معده گرسنه است، در معده مي خزد . آن ماده خلطگزنده يا خلط سودايي ترش است  كه كمتر اتّفاق مي افتد چنيني بودن معده از خوراك به باشد  يا ماده خلط صفرايي است كه اكثراً ماده خلط صفرايي در حالت گرسنگي و ته معده مي آيد.

9- و هستند كساني كه بدون اين كه گرسنه باشندمي خورند و مي خورند و معده را از خوراك مي آگنند و خوراك در معده تلمبار مي شود و از اثر اين بي رويه اي ولگام گسيختگي در خوراك خوردن ولنبانيدن، معده ازتاب و توان مي افتد و به درد مي آيد. اماچه دردي ؟، دردسوزناك وطاقت فرساوجانگداز) شكم انباري و معده آزاري.

10- ممكن است حمله درد و آزاربر معده از باد باشد . هر درد معده اي كه از باد باشد در اندازه زياد است . يادآور مي شوم كه درد از پيچش شكم نيز سببش باد است.

11- هستند كساني كه از احساساتي بودن بيش از اندازه معده شان در رنجند و گله دارند، سبب اين حالت را قبلاًهم ذكر كرده ايم، كه به قرار زير است : خلط مراري كه به معده درآيد، د هانه معده را گاز مي گيرد گاهي درد ناشي ازورود خلط مراري به معده به حدي مي رسد كه انسان تحمل نمي كند و ممكن است از شدت درد معده غش كند.

12- احتمال دارد كه از نوشيدن آب سرد معده به درد آيد و چنان آزاري ببيند كه دارنده معده راپريشان خاطرو بيمناك از سوء عاقبت گرداند.

13- ممكن است درد معده بر قلب تاثير گذارد و قلب از كاربيفتدو بيمار سكته كند و فوراًبميرد.

14- ممكن است درد معده سرازيرآيدو سبب قولنج شود.

15- اگر درد معده به درازا كشيد وفروكش نكرد، بيم آن مي رود كه معده را به ورم مبتلا نمايد.

16- درد معده زن باردار آژيرخفه شدن زِهدان است، در صورتي كه درد معده درزنان بارداراكثريت دارد.

17- در كتاب مرگ سريع آمده است هركسي درد معده داشت وبرپاي راستش چيزي شبيه سيب(بادكنك، نسخه ). ديدوآن چيز در لمس زبر بود، از روزبرآمدن آن چيز تابيست و شش روز زنده است و در روزبيست و هفتم مي ميرد . كسي كه اين سيب  يا بادكنك ماننده زبر  برپاي راست خود احساس مي كند، بسيار اشتهاي شيرين مزه ها را مي كند و هميشه مي خواهدشيريني بخورد. .

18- كسي كه مبتلا به درد شكم است و در اثناي بيماري شكم درد، اثرجاي زخم مانند و نيزجوش هايي برابر وانش پديدار شد كه جوش هاي سياه رنگ به رنگ باقلي باشند و جوش ها بعداًچركين شوند و تا روز دوم همچنان بمانند و ناپديدنشوند يابعد از روز دوم همچنان باقي باشند، ممكن است درد شكم تسكين يابداما بيمار كه از درد شكم رهايي يافته است به خواب بدون اراده و خوابيدن زياد مبتلا مي شود و در نتيجه مي ميرد.

منبع: قانون،کتاب سوم


تفرجگاه بازدید : 30 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

پوست و زیبایی از دیدگاه طب سنتی(شبدر)

 

 

 شبدر(حندقُوقي  ) Trigonella corniculata : Blue melilote

شبدر گياهي است كه سه نوع دارد: بياباني، كاشتني، مصري. تخم آن را نان كنند و مي خورند.

مزاج:

ابن جريج گويد : در آخر دوم گرم و خشك است . ابن ماسويه عقيده دارد كه در وسط دوم گرم است .

گمان مي رود كه قسم كاشتني آن گرميش در آخر اول باشد.

خاصيت:

شبدر كاشتني به اعتدال مي زدايد و مي خشكاند . شَبدر بياباني قبض و گرمي رسان است و رو غنش بادهاي پرمايه را پراكنده سازد.

آرايش:

شَبدر كاشتني و بياباني هر دو داروي لكه هاي سياه رخسارند.

زخم و قَرحه:

افشره شَبدر كاشتني كه با عسل باشد قَرحه را تنقيه كند.

مفاصل:

روغنش داروي درد مفاصل است و بيماري خوف الزمانه ؟ را از بين مي برد و گروهي را ا ز اين بيماري شفا

 داده است.

سر:

افشره اش را به بيني كشند عطسه آورد و براي بيماران صرع بسيار سودمند است.

چشم:

افشره شَبدر كاشتني و بويژه اگر با عسل باشد سفيدي چشم و تَم چشم را چاره كند.

سينه:

هر نوع از شبدر و بويژه شَبدر بياباني درد دنده ها را كه ا ز بلغم باشد دوا كند . خناق و درد گلو آرد و در اين حالت درمانش گَشنِيز و كاسني و كاهو است كه آسيبش را دفع كنند.

اندام هاي غذا:

 درمان درد سرد بادزاي معده است. روغنش در سرآغاز استسقا داروي خوبي است.

اندام هاي دفعي:

ادرار بول و حيض دهد . شَبدر بياباني با شربت تخم پنيرك بستاني)ملوخيه(داروي درد مثانه است . روغن شَبدر درمان درد خايه ها و زِهدان است . شَبدر بياباني قَي و اسهال را درمان كند و شكم را بند آورد . شبدر و تخمش شهوت انگيز است.

تب ها:

چنين شنيده ام كسي كه تب نوبه دارد اگر سه برگ يا سه دانه از تخم شَبدر بخورد يا اگر درتب سه اندر ميان چهار برگ يا چهاردانه از تخمش تناول نمايد. نوبت تب ها بهم ميخورد.

زهرها:

آب شَبدر برجاي نيش كژدم پاشند فوراً تسكين يابد . اما اگر بر اندامي درست پاشند سوزش و درد پيدا شود. تخمش از خود شبدر در درمان نيش كژدم قوي تر است.


تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

خواص و کاربرد زرشک از دیدگاه طب سنتی(مخزن الدویه)

طبيعت آن: سرد و خشك در سیّم و با قوّت قابضه و ترياقيه و در دویّم نيز گفته­اند.

افعال و خواص و منافع آن: قاطع صفرا و مسكن تشنگي و حرارت معده و جگر و غليان خون و سيلان آن از اسفل و بواسير و مقوي دل و جگر و معده حار و مانع ريختن مواد به اعضاء و جهت بواسير و سيلان رحم مزمن به تنهايي و با ادويه حاره مقويه مانند سنبل‌الطيب و دارچيني و عسل و امثال اينها جهت تفتيح سده جگر و رفع استسقا و تقويت جگر سرد و تر و سردي احشا و رفع اسهالي كه از ضعف جگر و يا به سبب تب بلغمي مزمن بهم رسيده باشد و با آب افسنتين جهت تقويت هاضمه و با زعفران جهت صلابت جگر و ادرار بول و ضماد آن جهت تحليل صلابات و آب آن مانع غثيان و قي و دانه آن به تنهايي و يا با ادويه مناسبه جهت قرحه امعا و سحج و اسهالي كه از ضعف احشا بوده باشد و چون بگيرند آب آن را و آب سيب رسيده هر دو مساوي و آب ليمو ربع آن كه نصف يكي باشد و با شكر سفيد صاف كرده به قوام آورند تا منعقد گردد فادزهر سموم قتاله است و به جهت  نهش افعي و خفقان و غشي و كرب و ضعف شهوت طعام مجرب و چون اضافه نمايند بر آن حماض اترج و مرواريد محلول قایم مقام ترياق كبير مي­گردد و نافع است جهت اكثر امراض و بالجمله انبرباريس محرورالمزاج و صفراوي را مفيد و موافق.

مضر مبرودالمزاج بلغمي و سوداوي و اصحاب قولنج و رياح و اعتقال بطن، مصلح آن در مبرود قرنفل و در غير آن شكر و شيريني‌ها.

مقدار شربت: از آب آن تا بيست مثقال و از جرم آن تا پانزده مثقال و از دانه آن تا سه مثقال.

بدل آن: به وزن آن تخم گل سرخ و دو ثلث آن صندل سفید و پوست بیخ آن که آرغیس نامند در حرف الف مع الالف ذکر یافت و اصباغ و الوان و اطعمه انبرباريس و افشرج و جوارش و حب و خوشاب و خميره و دواي قرص و سفوف و سكنجبينات و اشربه و اقراص و مفرح و نقوع انبرباريس در قرابادين در حرف الالف مع النون ذكر يافت.

به فتح همزه و سكون ميم و فتح باي موحده و سكون رای مهمله و فتح باي موحده و الف و كسر رای مهمله و سكون ياي مثنا$ تحتانيه و سين مهمله و انبرباريس به نون به جاي ميم نيز آمده است به لغت بربري ابراز و به فارسي زرشك و زارج و زرنک نيز نامند.

ماهيت آن: درختي است خاردار و خارهاي آن مثلث يعني هر جا كه خار رسته سه خار يك جا با هم رسته. منبت آن اكثر كوهها و دامنه‌هاي كوه نزديك به آب و در خراسان و شيروان و اطراف شيراز و شام و روم و غيرها مي­باشد امّا در خراسان و شيروان اكثر بي‌دانه و شاداب و در نواح شيراز و غير آن اكثر دانه‌دار و هر چند هواي بلد سردتر باشد بهتر مي­شود و برگ آن شبيه به برگ ياسمين و بزرگتر و باريك‌تر از آن و گل آن زرد مایل به سفیدی و سرهای آن مجتمع و ثمر آن خوشه‌دار و طولانی و در خامی سبز و بعد از رسیدن سرخ مایل به بنفشي و بنفش سياه مي­گردد و هنگام رسيدن آن تابستان است و بزرگي درخت آن به قدر دو سه قامت و قريب به درخت سيب صحرایي نيز مي­باشد و ثمر اين مدور و سرخ رنگ و بهترين و مستعمل در اكثر تراكيب منقي از دانه و يا بي‌دانه كوهي آنست و در افشره و رب و شراب دانه دار آن نيز كه آن را افشرده آب آن را گرفته و يا خشك آن را در آب خيسانده ماليده صاف كرده با قند و يا نبات چاشني گرفته استعمال نمايند.

منبع: مخزن الدویه

 

 


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(1)

بيماري هاي قلب

قلب بيمار يهاي از هر نوع ويژه به خوددارد، مانند :

 1- انواع سوء مزاج و آن سوء مزاج يا با ماده همراه است، ياساده و بدون ماده مي باشد.

اگر سوء مزاج همراه ماده است، ماده يا در رگ هاي قلب جايگزين است، يا در ميان جِرم قلب و آبشامه نيام قلب است، بويژه اگر ماده سبب سوء مز اج قلب رطوبت باشد  كه . اكثراً آنچه به ميان نيام وجرم قلب راه مي يابد ماده رطوبتي است  آشكار است كه هرگاه ماده رطوبتي بسيار بود، فشار بر قلب وارد آيد و قلب از گسترش(باز شدن) باز مي ماند.

2-آماس و راه بندان هايي در قلب رخ مي دهد.

3-  رطوبتي مزاحم براي قلب رخ دهد كه سبب خفگي شود و قلب را از باز شدن باز دارد و قلب به جاي باز شدن پيچ بخورد.

4-  از بين رفتن تك(انحلال الفرد) رخ دهد و اين انحلال فرد يا درنيام قلب يا درنيام قلب يا در خود قلب باشد .اگر سوء مزاج در قلب استحكام يافت، به آساني درمان پذير نيست . اگر ورم گرم در قلب پيدا شود، فوراً بيمار مي ميرد. اگر ورم سرد باشد نه گرم، مرگ بيمار فوري نيست . به ندرت اتّفاق مي افتد كه ورم سخت يا ورم سست در خود قلب پيدا شود، اكثر ورم در نيام قلب پديد آيد . اگر احيان ا ورم سخت يا سست در خود قلب باشد، باز به اندازه ورم گرم كشنده نيست  كه فور اً مرگ را ارمغان آورد  اما آن هم كشنده است . شايد بتوان خلط غليظ را از ورم سخت نيام قلب پاك سازي كرد . ممكن است خلط آبكي را  كه رِيم از آن مي چكد  از ورم قلب كه سخت نباشد  پاك سازي نمود . آنچنان ورمي در قلب ميموني بوده و جالينوس حكايتش را بازگوكرده است . ميمون كذايي چندين سال زندگي كرده بود، بعد از مركش تشريح از جثه اش به عمل آمد آنگاه معلوم شد كه در زندگي با چگونه ورمي زيسته است، مي زيست ولي پيوسته لاغرتر و ناتوان تر مي شد.

گفتيم قلب به هيچ وجه تحمل ورم نمي كند، پس چگونه تحمل مي كند كه ورم در آن جمع آيد و چركين گردد؟، اگر فرضا قَرحه در قلب پديد آيد  چنان كه گفته اند  خوني سياه از بيني مي ريزد و دارنده قلب مي ميرد. ممكن است در رگ هاي قلب راه بندان هاي زيان آور روي دهد و كنش هاي قلب به كاستي گرايند . گفتيم ممكن است يكي از بيماري هاي قلب از بين رفتن تكي ( انحلال فرد) باشد. امّا بايد بداني، كه اين احتمال دورتر از احتمال وجود ورم در قلب است و از بين رفتن تك براي قلب هرگزقابل تحمل نيست . اگر احيانا از بين رفتن تك در جِرم قلب رخ دهد و به بطن قلب برسد، انسان فوراً مي ميرد، و اگر در بطن قلب نفوذ نكرد، ممكن است بيمار نه حالا بلكه تا روز دوم مرگش به تاخير افتد.

5-  ممكن است بيماري قلب از بيماري نيام قلب باشد كه نيام قلب در بيماري با اندامان ديگرمانند : مغز، پهلو، ريه، كبد، روده ها، و بقيه اندامان دروني و به ويژه معده شريك وسهيم باشد . يا اين شراكت د ر بيماري با اندامان ديگري باشد يا كليه بدن در آن شريك باشد، چنان كه در وقت تب بيمار مشاهده مي شود كه در اَوان نوبه تب و اوقات بحراني تب چگونه قلب به تپش و اضطراب مي افتد.

مشاركت قلب در بيماري با اندامان ديگر غير از قلب به چندين وجه است :

الف- چيزي از مايح تاج قلب كاهش يافته باشد، مثلا كبد ناتوان شده باشد و نتواند. غذاي كافي را به قلب بفرستد.

ب-مغز ناتوان باشد . از ناتواني مغز ماهيچه هاي نفس كش ناتوان شوند و در نفس كشيدن و پس دادن

دريغ ورزند.

ج- خلط سودايي به اندازه زياد در مغز جاي گرفته و بر گوهر مغز اثر گذاشته است و از گوهر مغز و از راه

شريان ها سرازير شده و به قلب ريخته است و تپش غيرعادي قلب را برانگيخته است و نيروي قلب را

كاهش داده و سبب غم و اندوه و افكار بد و تباه در دارنده قلب شده است.

د- خلط رطوبي از همين راه (از گوهر مغز و از طريق راه شريان ها ) به قلب رسيده و از اثر آن كند فهمي،

تنبلي و بي نشاطي به انسان روي آورده است.

ه- ممكن است كبد در حالي باشد كه خون ناپسند، يا خون گرم زياد از اندازه لازم يا خون سردتر از حد

لازم، يا خون غليظ تر از مقدار لازم را به قلب تحويل دهد.

و- يا اندام همسايه قلب آزار ديده است و آزار همسايه به همسايه اش  كه قلب است رسيده است، كرده است.

ح- دهانه معده و معده از خلط لزج، يا خلط گزنده، يا از كرم و كرم كدو، يا از قَي كردن ماده گزنده آزار

ديده اند و سبب خفقان و تپش غيرعادي قلب شده اند.

ط- از سبب آزار شديد باشد، به حدي كه قلب را نيز در برگيرد، كه اكثراً سبب مرگ مي شود.

ي- ماده بيماري خفگي، يا ماده ورم بيماري ذات الجنب، يا ماده بيماري ذات الرّيه و ... سر به قلب زده

است كه در چنين حالتي مايه خفگي مي شود و دارنده قلب را مي كشد.

ك- اگر در بيماري روي آورده، قلب و نيام قلب سهيمند، مثلا اگر ورم گرم در اين مابين رخ داده باشد،

بي درنگ مي كشد و اگر ورم سرد باشد، بازكشنده است اما به تدريج نه فوري.

ل- گاهي دهانه معده مي پرد و به اختلاج گرفتار آيد، اين پريدن دهانه معده زيان به قلب مي رساند.


تفرجگاه بازدید : 22 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(3)

 

                                 شرح هريك از نشاني هاي هشتگانه :

الف) نبض:

نبض سريع، نبض بزرگ و نبض پياپي، دليل بر حرارت قلب است وازعكس آن ها عكس آ ن ها را بگير، . يعني آنچه كه در مقابل آن ها قرار دارد، اگر در نبض پيدابود، دليل بر سرد مزاجي قلب است . نبض نرم نشاني از مزاج رطوبي قلب با خوددارد . نبض اگر سخت بود، دليل بر خشك مزاجي قلب است . نبض نيرومند و راست و درست و منظم و مرتب، دليل بر سلامت و سرحال بود ن قلب است . يعني اگر خلاف آن ها را مشاهده نمودي، معلوم مي شود كه قلب كاملاًصحيح و سالم نيست.

ب) نفس:

نفس بزرگ، نفس سريع و نفس پياپي دليل بر حرارت قلب است، ضدآن را برضد حرارت قلب حساب كن،يعني دليل سرد مزاجي قلب است.

ج)سينه:

سينه پهن و گشاد، در صورتي كه سبب پهني و گشادي سينه، بزرگي جِرم مغز نباشد  كه سر بزرگنشانه حجم بزرگ مغز است، و هرجاسر بزرگ هست بايد از مغز پر باشد و مغززياد را در برگيرد، و اگر مغززياد بود، سبب بزرگي نخاع مي شود، نخاع پرمايه و بزرگ حجم، سبب رو يش مهره ها مي شود و دنده ها از مهره ها مي رويند  نشانه حرارت مزاج قلب است . پس منظور سينه گشاد و پهن كسي بود كه سرش كوچك يا ميانه است و نبضش نيرومند است كه اين دليل بر حرارت مزاج قلب است . نتيجه اين بود كه اگرسينه پهن و گشاد است وسرصاحب سينه بسيار بزرگ نيست و نبض نيرومند است دليل بر حرارت قلب است . ضدآن دليل بر سرد مزاجي است، مشروط بر اين كه سركوچك  كه مغزكم دارد  سبب كوچكي سينه نشده باشد . يعني اگرسينه در خلقت كوچك بودسركوچك باشد يا نباشد، اما نبض تند و نيرومندبزند، دليل بر سرد مزاجي قلب است.

د)پوست در لمس :

اگر بر پوست سينه موي زياد هست و بويژه اگر موفرفري است(مجعد) است، دليل بر حرارت قلب است. كم مويي و بي مويي پوست سينه دليل بر سرد مزاجي قلب است، مشروط بر اين كه كم موئي يا بي موئي سينه سببش زياد رطوبي بودن بدن يا از اثر هوا و محيط زيست يا از اثر مراحل عمر نباشد . اگر اين شروط كه ذكر كرديم موجود نباشد  كه سبب بي مويي يا كم مويي سينه شده باشند  بايد دانست ماده دودي  كه سبب پرمويي سينه مي شود  چندان نيست كه كار را چنانكه بايسته است انجام دهد، اين در حالي است كه مو بر سينه كم روييد ه باشد . اما اگر اصلا سينه مو ندارد، دليل بر خشكي مزاج قلب است و معلوم مي شود كه ماده دودي  كه سبب رويش موي بر سينه است  اصلاً در بدن شخص وجود ندارد.

ه) روي آورها و اثر آن ها بر قلب :

اگرسراپاي بدن بدون استثناء حرارت غيرعادي داشت، د ليل بر حرارت مزاج قلب است و اين دليل هنگامي كاملاً درست است كه طحال و كبد وازبرودتي كه دارند به قلب كمك نكرده باشند و حرارت قلب را تعديل ننموده باشند . اگر كلمه بدن بدون استثناء سرد است، دليل بر سرد مزاجي قلب است و اين هنگامي مستند است كه كبد در مقابل سرد م زاجي قلب به نوعي مقاومت نكرده باشد و سرد مزاجي آن را تعديل ننموده باشد . نرمي بدن دليل بر رطوبت مزاج قلب است و آن هم مشروط بر اين كه كبد كمترين مقاومتي در برابر اين رطوبت از خودنشان نداده باشد و قلب رطوبتي را تعديل ننموده باشد. سختي بدن دليل بر خشك مزاجي قل ب است، بازمشروط بر اين كه كبد هيچ دخالت نكرده باشد كه مزاج قلب را به تعديل برساند . در حال مبتلا شدن انسان به تب هاي عفوني، مشروط بر اين كه كبد سالم باشد، بايد دانست كه مزاج قلب، گرم رطوبي است.

و) اخلاق و رفتار :

كسي كه درنها دوسرشت خ ارج از حالت خشم طبيعي، خشمناك است، و از سببي عمدي خشم را برخود هموار نكرده است و اگر جِات و اقدام دارد وچابك است، دليل آن است كه قلبش گرم مزاج است . اگرصاحبدل طبيعتا خشمگين نيست و داراي جرات اقدام نيست و سنگين مي جنبد، مشروط بر اين كه اين حالات زاده عادت گرفتن وزاده اوهام و خيالات نباشد، دليل بر سرد مزاجي قلب است.

ز) نيروي بدني :

اگر نيرو ي بدني انسان كم است و انسان ناتوان است، در صورتي كه اين ناتواني سببش آسيبي از سوي مغزيا اعصاب نباشد، دليل آن است كه قلب ناتوان است، و اگر قلب ناتوان ب ود، معلوم مي شود كه سوء مزاج روي به قلب آورده است . اگر بدن نيرومند است دليل آن است كه قلب نيز داراي نيروي كافي است، علاوه بر اين دليل آن است كه مزاج قلب معتدل است يعني حرارت سرشتي (غريزي) و روان زندگي در قلب زياد است، به هيچ وجه شعله ورنشده اند و ماده دودي از آن ها برنخاسته است بلكه هم حرارت غريزي هم روان زندگي در قلب صاف و نوراني هستند . امّا اگر بدن التهابي و انسان پكر و بيزار باشد و احتمالا نفسش به آسيبي برخورد كرده باشد، دليل بر آن است كه حرارت قلب غريزي نيست و روي آور است و بر قلب تحميل شده است.

ح)پندارو گمان :

اگرخيال انساني گرايش به شادي و سرور دارد و به سوي خوش بيني و آرزوهاي پسنديده مايل است، دليل بر آن است كه قلبش نيرومند است و نيز دليل بر مزاج معتدل . قلب است كه حرارت و رطوبت در آن برابر و برحسب مرامند . اگرخيال و پندارانسان، انسان را به سوي دوري جستن ازاجتماع و آزاردادن ديگران بكشد، دليل بر حرارت قلب است، يعني قلب سوء مزاج گرم دارد . اگر پنداروخيال انسان گرايش به بزدلي و اندوهگيني دارد، دليل بر خشك مزاجي قلب است . تا ايناما نشاني حالات قلب را از خارج قلب ذكر كرديم، اكنون ببينيم كه حالات خود قلب چگونه ما را بر چگونگي قلب آگاه مي سازند . اگر قلب التهابي بود، خود به خود دليل بر مزاج حراري شديد قلب است وقرينه اي نمي خواهد . اگر قلب تپش غيرعادي داشت، تپش قلب تنها دليل بر يك حالت مخصوص در قلب نيست، بلكه تپش قلب ممكن است در چندين حالت رخ دهد، پس حالت قلب را بايد از قراين جست :

1-اگر قلب ناتوان گردد.

2-  اگر قلب سوء مزاج داشته باشد.

3-و ممكن است از احساسات زياد قلب  زيادحساس بودن قلب  تپش قلب روي آورد، كه قلب بسيار حساس از كم ترين پنداري كه به قلب آيد، يا از كم ترين اندازه بخاري  يا امثال آن  كه به قلب راه يابدقلب باتپش غيرعادي رو به رو مي شود.


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(5)

نشاني هاي مزاج گرم طبيعي قلب

نشاني هايي كه مزاج گرم طبيعي قلب را مي نماياننداز اين قرارند :

1-  گشادي سينه، جزدر صورتي كه  چنانكه گفتيم  گشادي سينه سببش مغز باشد. منظور در اين جاگشادي سرشتي سينه است بدون تداخل مغز.

2-  بزرگي نبض طبيعي كه گرايش به پياپي زدن و به سرعت زدن داشته باشد.

3-  نفس طبيعي و بزرگ كه گرايش به پياپي آمدن و سرعت داشته باشد.

4-زياد بود ن مو بر سينه و بويژه آن قسمت از سينه كه كمي به طرف چپ است، مشروط بر اين كه

بسياري مو از اثر رطوبتي نباشد كه از اندامي ديگر به سينه سرزده باشد و نيز ماده رطوبي زياد باشد

ومحيط زيست و هوا در آن تداخل نكرده باشند.

5-  خشم بسيار.

6-روح اقدام، كه به معني بي پرواوفوري دست بكار موردعلاقه زدن است.

7-  حس خوش بيني دردارنده دل.

8-اميدواري زياد.

9-  و چنان كه گفته شدبزرگي سينه اگر مغز در آن دخالت نداشته باشد


تفرجگاه بازدید : 31 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(7)

نشاني هاي مزاج خشك طبيعي قلب

۱-    سختي نبض.

۲-      درنگ واكنش نشان دادن بابرخوردها.

۳-      كم آرامي.

۴-      اخلاق ددمنشانه.

۵-      خشكي بدن، مشروط برشرطي كه گفتيم، كه: كبد درتعديل رطوبت دخالت نكرده باشد.


تفرجگاه بازدید : 27 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب، بیماریها و درمان آن از دیدگاه ابوعلی سینا (12)

  نشاني گرفتن از بيماريهاي قلب

دليل بيماري قلب و نوع بيماري قلب را بايد از مزاج غيرطبيعي قلب جستجو كرد . اگر بيماري از ناتواني و از بين رفتن نيروي بدن و گدازيدن و آب شدن بدن شكايت دارد، بايدحال او را بررسي كني، اگر سببي تازه وارد يا سببي پيشينه را پيدا نكردي و اشتراك اندام ديگري را در به وجود آمدن اين حالت نديدي، بايد حدس بزني كه قلب با سوء مزاج رو به رو است و اگر تپش و پريدن قلب ن يز در كشف سوء مزاج قلب كمك مي نمايد، برهان قاطع است و دليل روشن . اگر سوء مزاج قلب به درجه اي برسد كه دارنده قلب غش كند . بايد بدني كه سوء مزاج قلب ريشه دوانيده و محكم شده است . اگر سوء مزاج سرد ياگرم، يا خشك و يا بدون ماده بر قلب چيرگي يابد، تن دارنده. قلب راه سل و گداخته شدن در بر مي گيرد . اگر سوء مزاج قلب از گرمي است و ماده همراه ندارد، پي آمدش دق فراگير است كه همه بدن را در بر مي گيرد . اگر قلب به سوء مزاج سرد برخورده، نوعي از بيماري دق را براي دارنده قلب به ارمغان آورده است . دقي كه آن رادق پيران و دق كهنسالان مي نامند . اگر سوء مزاج خشك به قلب روي آورده، آن هم نوعي ازدق و نوعي بيماري سل به دنبال دارد . امّا بايد بداني كه اين نوع از سل  كه از سوء مزاج خشك قلب سرچشمه مي گيرد  نه آن سل است كه از ورم ريه پديد آيد . در مبتلا شدن به اين چنين سل كه از سوء مزاج خشك قلب است، ريه آزاري در خود حس نمي كند . دارنده قلب در حال ابتلاء به اين نوع از سل  كه از سوء مزاج خشك بدون ماده قلب بروزكرده است  سرفه ندارد . دق اين حالت برخلاف حال دق گرم است، كه دق ناشي از سوء مزاج خشك قلب سبب حرارت نمي شود.(شاید منظور از دق سکته قلبی باشد)


تفرجگاه بازدید : 19 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب،بیماریهاو درمان آن از دیدگاه ابو علی سینا(6)

نشاني هاي مزاج سرد طبيعي قلب از اين قرارند

1-    تنگي سينه، مشروط بر اين كه شرط نامبرده در ميان نباشد، يعني كوچكي سينه از كم مغزي سر

نباشد و در آفرينش كوچك به وجود آمده باشدبدون تداخل هيچ سببي ديگر.

2-      كوچك بودن نبض طبيعي كه گرايش به كندي و تفاوت داشته باشد، مگر اين كه سببي در كار باشد كه سرعت و كوچكي نبض راتقاضامي كند.

3-      ناتواني دارنده دل.

4-      تنبلي صاحب دل.

5-      بردباري دارنده دل، مشروط بر اين كه ناتواني وتنبلي وبردباري سرشتي باشند و شخص آن را بر خود نياورده باشد و در كسب آن ها جدوجهدي بكارنبرده باشد.

6-    شخص دارنده قلب دررفتارو گفتارزنانه بنمايد

7-    سراسيمگي دارنده قلب وسرگرداني.

8-      كندفهمي.

9-      از چيزهاي بسيار بي ارزش واكنش نشان دادن.

10-    سردي بدن دارنده دل.


تفرجگاه بازدید : 40 جمعه 14 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

قلب، بیماریها و درمان آن از دیدگاه ابوعلی سینا (14)

   نشاني هاي سوء مزاج سرد قلب

۱- نبض كوچك تر و كندترو متفاوت تر از آن است كه بايد در حال طبيعي حس شود، مگر اين كه نيرو ز بين رفته باشد و نبض صاحب دل براي تلافي كردن مايحتاج از نبض  كه از كوچكي و كندي كاهش يافته است  پياپي آمدن رابيفرايد.

۲-  نفس ناتوان است.

۳- نيرو دارد مي گدازد.

۴- از هر چيز گرم از قبيل: غذاي گرم، بساييدن گرم، بوكردن چيز گرم مي آسايد.

۵- دارنده قلب هراسناك و ترسو است.

۶-  بسيار دل نرم ومهربان است.


تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 75
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 370
  • بازدید کلی : 13,400