شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (4)
معده چگونه سبب غش كردن انسان مي شود؟
اين را بدان كه معده در جايي است نزديك به قلب، علاوه بر اين معده اندامي است است بسيار حساس و با اين نزديكي و احساساتي بودن پاتوق همه خلط هاي گوناگون است وهمگي در معده گرد مي آيند در چند حالتي معده سبب غش كردن مي شود كه از اين قرارند :
۱- اگر معده بيش از حدبه سردي گرآيد كه در بيماري گرسنگي گاوي (بوليموس) رو مي دهد.
۲- اگر معده بيش از حد گرم شود.
۳- معده زياد آزار بيند و به درد آيد.
۴- اگر ماده غليظ بدگوهرو ناپسند سرد، يا گزنده تند و تيزدر معده باشد.
۵- قَرحه و جوش در دهانه معده پيدا شوند.
ساير اندامان چگونه و در چه حالتي سبب غش كردن انسان مي شوند؟
بدان، كه اگر يكي از اندامان ديگربدن سبب غش كردن مي شود چند احتمال دارد
اندام به درد آمده و درد اندام به قلب سرايت كرده است. بخارسمي از اندامي برخاسته و به قلب رسيده است چنان كه در حالت خفه شدن زِهدان رخ مي دهد. پاك سازي در اندامي رخ داده است كه سبب شده روان را از قلب بگدارد و تحليل ببرد، چنان كه در بسيار ناتوان شدن دهانه معده اين حالت رخ مي دهد. سبب ناشي از اندامي است كه باعث خفه كردن و بند آوردن گدارهاي راه رفت و آمدرو آن در اطراف قلب مي شود. سوء مزاج بسيار شديد و بسيار بدسرشت بر اندام تن چيرگي يافته است، چنانكه در حالت تب هاي سوزناك و در حالت تب هاي وبائي روي مي آورد، كه در اين حالت تب، همه اندامان بدن درفراهم آوردن حالت غش سهيمند . بدان، كه هرگاه ابتلاء به غش كردن ريشه داونيدو مستحكم شد، درمان پذير نيست، به ويژه اگر رنگ رخساره شخص غش كرده به سبزرنگي گرايد و گردنش كج شود و زحمت است كه تازه گردن راراست نگه دارد . كسي كه به اين حالت رسيد و گردنش از اثرغش كردن كج شد، همين كه سربلند كند مي ميرد. اين را هم بدان، اگر نياز مبرم بدان بود كه كسي رارگ بزني و خون از او بگيري، آن كس در اثر رگ زدن غشكرد و دانستي كه اين غش كردن از بسياري خون كشيده نيست و آن شخص عادت نگرفته است كه بعد از رگ زدن غش كند :1-بايد بداني كه بدنش با نوعي بيماري گرفتار است.
2- يا معده آن شخص كه خون از او گرفته اي ناتوان است و اين ناتواني معده سببش در خود معده است ياچيزيبه معده ريزش كرده و سبب ناتواني معده شده است . كساني كه پيرند و تب دارند، هرگاه ماده خام غذا به معده شان ميريزد با غش دست به گريبان مي شوند . كسي كه برا ي اولين بار با رگ زدن برخورد كرده و رگ زدن و خون از بدن كشيدن در او سابقه ندارد، اگر از اثر رگ زدن غش كرد چيز چندان مهمي نيست، رگ زدن براي او مفاجئه اي بوده است و از مفاجئه يكه خورده است و غش كرده است . اكثراً دريانوردان به غش كردن مبتلا مي شوند، زيرا ماد ه گرم مزاج كه در معده دارند مي تُرنجد و بارها روي داده كه بر اثر رگ زدن غش مي كنند و سبب غش كردن سرد شدن بدن است.
نشاني ها:
نشاني هايي كه سبب دچار شدن به غش را مي نمايانند، اكثراًهمان نشاني ها هستند كه براي نماياندن برخي از بيماري ها ذكر كرده ايم . نشاني هاي خفقان قلب در حالي كه كم توان باشند فقط خفقان آورند، اگر همان نشاني هاي خفقاني تواناتر باشند سبب غش كردن مي شوند و اگر از آن شدت به غش آوردن پا فراتر نهند و شدت بيشتريابند آژيرمرگ ناگهاني مي شوند . كه در اين جا نبض براي نشان دادن ابتلاء به غش كردن درجه اول را دارد .
اگر نبض فشاري بود و نيروي بدن پايدار و بدون كاهش بود، دليل آن است كه ماده غش كردن در حالت فشار آوردن است . اگر نبض جداجد ا بود و اختلاف داشت و فاصله بين تپشي با تپشي ديگر بود و در عين حال نبض بسيار كوچك بود، دليل بر اين است كه نيرو تحليل مي رود و دارنده نبض به حدي از ناتواني رسيده است كه آمادگي غش كردن داشته باشد و تو ساير دليل ها و نشاني ها را در بقيه حالات بيماري ها ياد گرفته اي. روي هم رفته : اگر حالت غش يكباره وفجاتا نيامد و مقدماتي لازم داشت، اي ن مقدمات كه خبر از غش كردن مي دهند عبارتند از :
۱- قبل از هر چيز نبض كوچك شود.
۲- بعد از كوچكي نبض خون در درون پنهان گردد.
۳- رنگ رخساره تغيير يابد.
۴- پلك چشم چنان سنگين شود كه به زحمت مي توانند چشم بازكنند.
۵- چشم در حركت ناتوان مي شود، رنگ چشم تغيير مي كند، شبح هاي خيالي پيش چشم آيند كه اصلاً وجود ندارند
۶-دست و پاسرد مي شوند.
۷- رطوبتي سرد در بدن پيدا مي شود.
كه اگر اين علامت ها موجودبودند شايد غش در راه باشد و امكان دارد تمام بدن سرد شود . اگر بيمار را رگ زدي، يا بيمار را اسهال نمودي، يا كاري كردي كه ناگزير آزاربه بيمار مي رساند و در اين حال واحوال سه گانه چيزي از اين نشاني ها سر برآورد، فوراً دست از درمان بكش و كوشش كن سبب نوآمده را از بين ببري، زيرا خفقان پياپي بود (تپيدن وپريدن قلب بدون فاصله و مهلت بود ) و در معاينه چيزي را در معده احساس نكردي كه اگر سبب را قطع نكني غش كردن بيمار حتمي است.
اگر سببي از سبب هاي غش پيدانبود، نه سبب ديرينه بود و نه سببي نوآمده و بيمار خفقان قلب داشت و خفقان پیاپی بود ( تپیدن و پریدن قلب بدون فاصله و مهلت بود) در معاینه چیری را در معده احساس نکردی که سبب خفقان شده باشد و با اين حال غش رخ داد باید بدانی سبب راجع به قلب است و مستحکم شده است. اگر همراه غش كردن دل بهم آمدن و رنگ پريدن هست از معده نشاني دارد و سبب غش را در معده جستجوكن. اگر سببي از سبب هاي غش را نيافتي و غش آمدو پياپي آمدوهربارازبارسابق شدت بيشتري يافت، بدان كه سبب غش كردن در قلب باشد و مرگ ناگهاني در كمين است.
شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (5)
درمان غش
اگر غش كردن از سوء مزاج شديد و محكم است و غش شديد است، درمان پذير نيست
و اگر غش كردن به اين شدت نيست و سبك است، يا سببش از آن ها است كه با قلب ربطي ندارند، درمان پذير است و امكانخوب شدن هست، و مي تواني در حالي كه بيمار غش كرده است، يا در وقتي كه ميانه بين غش كردن و به هوش آمدن است، يا در وقتي كه نوبتي غش مانند و سبك تر از غش بيمار را در بر گرفته است به درمان بپردازي.
اما اگر بيمار در حال غش كردن باشدما هميشه نمي توانيم به درمان قطع سبب غش مشغول شويم . بايد در برابر روي آوري كه روي آورده، با درمان مناسب مقام به مقابله بپردازيم، مثلا دارو را چگونه به بيمار در حال غش بخورانيم . گاهي در درمان بيمار غشي با دو چيزضدهم برابر مي شويم كه بايد اين دوضدرا در يك آن درمان كنيم :
به پاك سازي اندامي نيازداريم كه خلط داخل آن اندام را كم كنيم و پاك سازي به عمل آوريم درعين حال از آنجا كه از اثر پاك سازي اندام روان با تحليل رفتن برخورد مي كند و اكثراً درغش كردن شروع به تحليل رفتن مي كند، بايد روان ر ا تغذيه نماييم و خوشبوها را به سوي روان بفرستيممگر اين كه زِهدان بيمار غش كرده خفه شده باشد . اگر بيمار غش به خفه شدن ز هدان مبتلا باشد بايد در درمان غش بوي گندبه مشامش نزديك باشد و از داروهايي كه براي درمان غش مفيدند و به دهانه معده نيز بهره مي رسانندبه بيمار داد. بوكردن خيار بسيار خوب است و آزمايش شده است و بويژه بوكردن خياردر درمان كسي كه مزاج گرم صفرايي دارد و به غش گرفتار است بسيار مفيد است. كاهو نيز همپاي خيار است.
آنگاه بايد داروهاي نوشيدني كه نيرو را تقويت كنندجرعه جرعه به بيمار بدهي.
اگر بيمار با بدن سست و گرسنگي رو به رواست نبايد به هيج وجه شراب ناب بخورد و اگرخواست كه شراب بخورد شراب را با اندازه زياد از آب و آب گوشت بياميزديا آب با شراب مخلوط كند . اگر بيمار غش، شراب ناب بدون آب و آبگوشت بخورد، شايد بيماري به درهم شدن عقل و تشنّج بيانجامد.
در اكثر انواع بيماري غش حتماً بايد كاري كني كه رويه بدن سفت وپرپشت(فربه شود) گردد، تاروان تحليل رفته، گدار بيرون آمدن را نداشته باشد، اين راه بند آوردن از تحليل رفته روان به وسيله سفت گردانيدن رويه بدن وقتي مفيد است كه بيمار اسهال شديدنداشته باشد كه ماده تحليل رفته روان، همراه ماده اسهال شده بيرون ريزد.
همچنين اگر سبب بيماري غش سرماي شديد باشد، باز سفت كردن رويه بدن(فربه شدن) كاري از دستش برنمي آيد
. اگر در بيمار غش سببي پيدانبود كه غش از سرما روي آورده باشد، در اين حال نبايد سرد و سردي بخش ها را در درمان بكار ببري.بيمار را به دستور زير درمان كن
:۱-
در حال غش كردن آب سرد بر او بپاش،۲-
وسيله بادبزن بيمار را خنك گرد آن !۳-
جرعه جرعه آب سرد بنوشد، اگر گلاب سرد به جاي آب سرد بخورد بهتر است.۴-
لباسهاي بيمار را به وسيله صندل خوشبو كن،۵-
خوشبوهاي سرد را بو كند، كه اكثراً از بو كردن خوشبوها به هوش مي آيد.اگر حالت غش كردن از اين شديدتر بود، دقت كن، اگر اين غش زدگي شديد به دنبال حالتي تحليلبرنده بسيار گرم رخ داده است، بايدمشك را در بيني بيمار پف كني، بايد غاليه را بو كند، عود بخوري را بخور كند،
و اگر ممكن بود
"داروي مشك" را تناول نمايد.شرح جزئيات بيماريهاي قلب از دیدگاه ابوعلی سینا "غش" (2)
احتمال دارد ماده خلط سبب غش بشود و اين سبب غش كردن از ماده است چند احتمال دارد :
ماده در اندازه زياد است و گدارآمد و شدروان را به سوي اندامان تن بسته است و روان به طور كلّي در قلب محصور شده است و قلب به حالتي نزديك به خفه شدن رسيده است. ماده خلطي زياد ، يا خلط خوني، يا خون زياد بر دهانه معده ريزش كرده است، يا در سينه و امثال آن جمع آمده است. يا ماده ورم يكي از بيماري هاي خفگي (خناق، ذات الجنب، ذات الرّيه ) يكباره به سوي قلب منتقل شده است و سبب غش كردن شده است. ماده منتقل شده از ورم بيماري ها ي نامبرده به زير سوراخ هاي زيربدن خزيده و گدارها را به بن بست كشيده است. بويژه كه راه بر اندامان نفس كش بسته باشد، آمادگي براي غش كردن بي كم و كاستي است. ممكن است راه بنداني را كه ماده به وجود مي آورد، در رگ هاي بدن باشد، ماده در رگ خزيده و راه را بر جريان ماده روان كه در رگ آمد و شددارد، ببندد..راه بندان از ماده ناباب خلطي ممكن است چند جهت داشته باشد :
الف) از بسياري ماده خلط چكيده ورم هاي دروني.
ب) ماده بندآورنده گدار بسيار نيست، اما حالتي بسيار سردي بخش دارد و از آزاري كه با خود دارد سبب بندآمدن گدار روان مي شود.
ج) ماده بندآورنده بسيار گزنده و درد گزندگي سبب بند آوردن گدارروان مي شود.
د) ماده بندآورنده بسيار سوزناك است و از اثر احساس سوزش زياد اندام مورد درد از كار مي افتد وجريان روان در آن به بن بست مي رسد . حالت غش كه در نخس تين مرحله نوبت هاي تب رخ مي دهد، از اين قبيل بندآمدن ها است كه خلط غليظ و لزج يا خلط غليظ و گزنده يا خلط سوزناك سبب بندآمدن گدارروان مي شوند.
ه) ممكن است اين راه بندان در نزديكي قلب روي دهد.
و) ممكن است راه بندان در اندامان ديگر با شراكت مغز به وجود آيد، ز يرا هرگاه . گدار روان به سوي مغز به كلّي بسته شود، مرگ نابه هنگام و فوري (سكته) در كمين است، راه بنداني كه سبب سكته شود به طريق اولي سبب غش مي شود.
ز)ممكن است سبب راه بندان در گدارهاي روان در معده باشد، در حالي كه معده سابقه نوعي بيماري يا ورمكردگي داشته باشد، يا چنان روي آوري بر معده روي آورد كه معده را ناتوان سازد و ناتواني معده به حدي برسد كه ماده ناباب و بندآور از معده تراوش كند و به دهانه معده برسد و آن ماده تراوشي، سرد يا گرم باشد.
ح) مواد راه بندان برروان، ممكن است در رگ هاي بدن در هر جاي بدن باشد و از معده به رگ ها رسيده باشد و راه بندان را به وجود آورده باشد.
سبب جمع شدن چنين مواد كشنده در معده چيست ؟
اكثراً پيدايش و جمع شدن موادي كه سبب بندآمدن راه آمدشدروان مي شوند از :
زياده روي در خوراك و نوشيدنيها است. معده سو ء هضم دارد و ياراي هضم طعام ندارد وپر كردن معده از خوراك كه پياپي آيدوبرهم انباشته شود و از آن جا كه هضم نمي گردد، در ساير بدن منتشر مي شود و رگ ها را مي آكند و راه نفس را بند مي آورد . از سوي ديگر در حيني كه راه بندان ايجاد شده است غذاي كافي به بدن نمي رس د و بدن از دريافت غذاي مورد نياز بي نصيب مي ماند . خوداين موادكه در بدن منتشر شده است و رگ هاي دريافت كننده غذاي بدن رابسته است، چندان زياد است كه بر طبيعت چيره شده و طبيعت در برابر آن ها ياراي واكنش نشان دادن ندارد . علاوه بر اين مزاج بدن نيزتباه مي شود . همين موادكه از زيادي اندازه يا ازبدكاري و آزاررساني سبب رنگ باختن انسان مي شوند و به غش مي انجامند، اگر در معده باشند بدون اين كه زياد باشنديابد وبدكار باشند نتيجه يكي است، سبب رنگ پريدگي انسان و غش كردن مي شوند.زندگينامه و آثار سيد محمد حسين عقيلي خراساني (ره)
زندگينامه و آثار سيد محمد حسين عقيلي خراساني (ره)
خاندان عقيلي، جزو سادات علوي موسوي شمرده ميشوند. سيّد مظفرالدين خراساني يكي از بزرگان اين خاندان است و نيز ميرزا محمد تقي موسوي ـ كه پدربزرگ عقيلي است ـ از جمله افراد اين خانواده شمرده ميشوند. علاوه بر آن پسوند علوي كه همراه نام بسياري از افراد اين خاندان است، سيادت وي را ثابت ميكند. حكيم محمّد حسين عقيلي نيز با صراحت از سيادت خود ياد ميكند.
آنچه در پي ميآيد، بررسي زندگاني افرادي از اين خاندان است كه فقط نامي از آنها در تاريخ مانده و به دست ما رسيده و از جزئيات زندگي آن ها، اطلاع دقيقي نقل و گزارش نشده است.
1. سيّد مظفرالدين حسين خراساني2. ميرزا مسيح3. مير محمدهادي علوي4. محمدهاشم شيرازي5. مير محمدتقي موسوي6. محمدهادي عقيلي7. علي نقي خان8. سيد محمد حسين بن محمد هادي علوي عقيلي خراساني
سيد محمد حسين بن محمد هادي علوي عقيلي خراساني
مشهورترين و اثرگذارترين فرد در ميان اين خاندان، حكيم محمدحسين عقيلي است. بررسي زندگاني علمي حكيم محمدحسين علوي عقيلي نيازمند احاطه بر كتب او، اطلاع دقيق از اساتيد او، تأثيرپذيري او از گذشتگان، تأثيرگذاري او بر آيندگان و ماندگاري آثار اوست.
آگاهي از اساتيد او كار چندان دشواري نيست؛ او در خانوادهاي زندگي مينموده كه همه از بزرگان عرصه طب در روزگار خود بوده اند. از اين رو خوشه چيني از خرمن پرفيض آنها و استفاده از تجربيات ارزنده آنها ـ كه گاه به صورت اثر و يا نسخهاي براي او به يادگار مانده است ـ به سهولت براي او ممكن بوده است. عقيلي از تجربيات استاد خود، علوي خان، پدر و ديگر اقوام خود استفاده هاي فراواني برده و در جاي جاي كتب خود، چه در قرابادين و چه در معالجات، اين تجربيات را نقل كرده است.
در اين ميان، نقش معتمدالملوك، به عنوان يكي از بارزترين شخصيّتهاي اين خانواده و از جمله اساتيد او و پدرش جلوه گري بيشتري دارد. بسياري از اين تجربيات به صورت كتاب مدون نبوده تا امروزه بتوانيم با قاطعيت ادعا كنيم كه اين نوشته ها از آنجا گرفته شده، بلكه بيشتر به صورت نوشته هاي پراكنده و يا نسخه هايي بوده است به دست عقيلي رسيده است. به عنوان نمونه عقيلي در كتاب ارزشمند معالجات در مبحث بيماريهاي صدر مينويسد: و نواب معتمد الملوك، قدس سره، نوشته اند: ديدم من مردي را كه مدّه كامله در صدر او بود و اخراج يافت از امعاي او به طريق براز و از وي به طريق قي، مدّه بسياري و هلاك گرديد در اندك روزي. او در كتاب قرابادين از پدر خود بسيار ياد ميكند و چنين عباراتي مينويسد: قلمي فرموده اند والد ماجد....بخشي از اين نوشته ها، نسخه هاي شخصي است كه براي پادشاهان و اطرافيان آنها نگاشته شده است. اين نسخه ها با توجه به عدم عنايت به بسياري از لوازمات، نمي تواند به عنوان نسخه هاي عمومي مورد استفاده قرار گيرد. امّا بخشي، حالت گزارش پزشكي دارد كه بسيار با ارزش است و سير درمان و برخورد پزشك با بيماري را نشان ميدهد. اين بخش، گاه به صورت حكاياتي در كتب پزشكي ـ نه تنها كتب عقيلي ـ به چشم ميخورد. حكايت زير كه در كتاب معالجات آمده، نمونهاي از اين گزارش هاست: و نواب معتمدالملوك، سيّد علوي خان خال والد ماجد ـ قدس سرهماـ فرموده اند كه مرد جواني نزد من آمد و شكايت نمود از وجع شديدي كه در پهلوي راست او به هم رسيده و كشيده تا به جانب شانه و چنبره گردن او و نبض او ممتلي عظيم بود و معتاد به فصد و مدّت مديد كه فصد نكرده بود. امر نمودم او را به فصد باسليق و مقدار دو ثلث رطل خون از او گرفتم، وجع او قدري تسكين يافت به حدي كه توانست نشست و با ياران خود از آخر روز تا ربع شب صحبت داشت... بنابر نقل عقيلي در مقدمه كتاب ارزشمند قرابادين ـ كه شايد از بزرگترين قرابادينهاي موجود و در دسترس باشد ـ وي سلسله و طريقي را براي اساتيد خود ذكر مينمايد. در صدر اين سلسله پيامبر بزرگ الهي حضرت سليمان ـ علي نبيّنا و آله و عليه السلام ـ قرار دارند. اين سخن، ادعاي ما را در مقدمه، مبني بر الهي بودن اين علم تأييد ميكند. بعد از حضرت سليمان عليه السلام، اسقلينوس و پس از او بقراط قرار دارند. پس از بقراط، احياي حرّان و پس از آنها اطباي خوز و طبرستان قرار دارند. اين نشان ميدهد كه اين دو ناحيه، داراي مكتبي اثرگذار و علمي در طب بوده اند. البته در اين ميان، نام شخص خاصي مطرح نيست و شايد شهرت و تأثير اين دو مكتب، بسته به شخص خاصي نبوده است، بلكه در پايه ريزي اين دانشگاه هاي علمي، فرهيختگان بسياري نقش داشته اند كه متأسفانه درگذر تاريخ به دست فراموشي سپرده شده اند. در مرتبه بعدي از اين سلسله، با ميرزا مسيح ـ كه در صفحاتي پيش زندگاني او را بررسي نموديم ـ برميخوريم.
ميرزا مسيح، هرچند فرزند سيّد مظفرالدين ميباشد كه خود از اطباي خراسان است، ولي نگاهي به اين سلسله نشان ميدهد كه ميرزا مسيح دانش آموخته مكتب پدر نيست، بلكه وي اندوخته هاي علمياش را مرهون اطباي خوز و طبرستان است. پس از ميرزا مسيح، مير محمد هادي قلندر قرار دارد. در اين سلسله پس از مير محمدهادي علوي، سيّد محمدتقي موسوي، مير محمدهاشم و محمدهادي عقيلي قرار دارند. در اين سلسله، حكيم محمدحسين عقيلي خراساني، از پدرش، محمدهادي و از دايي پدرش، علوي خان، كسب فيض نموده است. با اين وجود نمي توان گفت كه عقيلي از محضر استادي ديگر خوشه چيني ننموده است، در صفحات بعد اشاره خواهيم نمود كه وي از كساني ديگر نيز دانش آموخته است. ممكن است ذكر اين سلسله، بيشتر جنبه تشريفات داشته باشد و تأكيد و تصريحي باشد بر علمي و الهي بودن دانش طب و اين كه عقيلي در اين زمينه، مراتب دانش آموزي را رعايت كرده است. نمونه اين سلسله را در اجازات روايي مشاهده ميكنيم.
از استاداني كه عقيلي به ارادت آنان تصريح نموده، شخصي به نام مير محمدعلي حسيني است. سخن عقيلي درباره اين شخص به گونهاي است كه گويا مير محمدعلي از ديگر اساتيد او برتر بوده است. مثلاً در ابتداي كتاب مخزن الأدويه مينويسد كه از عنفوان جواني در خدمت والد ماجد اين علم را آموخته، ولي در چند سطر بعد استاد خود را مير محمدعلي الحسيني معرفي ميكند. عقيلي در ابتداي تمام كتب خود به اين استاد اظهار ارادت مينمايد و تأليفات خود را امتثال امر او ميداند. به عنوان نمونه در ابتداي كتاب قرابادين چنين مينويسد: خال والد ماجد مغفور مبرور، محمدهاشم المخاطب به حكيم سيّد علوي خان بن حكيم محمدهادي علوي دست به تأليفات قراباديني زد و ناتمام ماند و مير محمدعلي الحسيني، پير و مرشد من، از من خواسته [تا] كار او را تمام كنم.
عقيلي با تمام ارادتي كه به اين شخص داشته، او را به درستي معرفي نكرده است. البته با توجه به عباراتي كه او براي مير محمدعلي حسيني آورده، به نظر ميرسد كه عقيلي، علاوه بر علوم نقلي و طب، در علوم معرفتي و باطني نيز از خرمن او خوشه چيني نموده است. گويا اين استاد اثري مكتوب نداشته و آموخته هاي عقيلي تنها از آموخته هاي شفاهي او بوده است، نه تأليفات و نگاشته هاي او.
دليل اين سخن آن است كه عقيلي عليرغم ذكر نام بيش از صد طبيب و حتي اطباي معاصر خود، مير محمدعلي حسيني را هم رديف اين طبيبان ذكر ننموده، در حالي كه اگر از اين استاد نسخهاي در دسترس بود، شايسته بود نامي از او نيز به ميان آيد. گويا رسالهاي در اوزان شرعيه و اهل ايران و هندوستان و تطبيق آنها با هم در دسترس بوده كه به دست ما نرسيده است. گزارش اين رساله را عقيلي در فصل هجدهم قرابادين نقل كرده است.
گزارشي از زندگاني اين شخص در تاريخ نيز نقل نشده است؛ تنها در لغت نامه دهخدا به نقل از قاموس الأعلام تركي، از شخصي با نام مير محمدعلي ـ كه از شعراي هندوستان بوده ـ ياد شده است. البته با توجه به تاريخ درگذشت اين شخص 1150 هـ .ق ذكر شده است، نمي توانيم او را مير محمدعلي منظور بدانيم، زيرا وي تا بعد از سال 1180 هـ .ق، كه سال وفات علوي خان است، و سال 1185 هـ .ق، كه سال تأليف كتاب قرابادين است ـ در قيد حيات بوده است.
از ديگر استادان عقيلي اطلاع دقيقي در دسترس نيست. هرچند وي از اطباي فراواني در كتب خويش ياد ميكند و اين امر نشانگر آن است كه وي به طور مستقيم يا مع الواسطه از خرمن استادان فراواني كسب فيض نموده است. قسمتي از اين دانسته به صورت اوراقي بوده است كه متأسفانه امروز در دست ما نيست، ولي گويا عقيلي به راحتي به آنها دسترسي داشته است. از جمله اين افراد ميتوان به حكيم محمدباقر فرزند حكيم عمادالدين محمود شيرازي، حكيم صالح خان و حكيم داودخان و حكيم لطف الله خان ـ كه هر سه دايي علوي خان اند ـ حكيم محمدرضا و حكيم احمد موسوي ـ كه هر دو فرزندان حكيم سليمان اند ـ حكيم محسن خان، فرزند حكيم صالح خان اشاره نمود.
عقيلي علاوه بر مهارتي كه در طب داشت، از علوم ديگر نيز بي بهره نبوده و در كتابهايش گاهي از علوم ديگر نيز استفاده ميكرده است. مثلاً گاه از اصطلاحات منطقي و اصولي استفاده ميكند؛ يرجع كل شي الي اصله و اذا تعارضا تساقطا از جمله اين اصطلاحات اند. استفاده از آيات قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السلام ـ نيز حاكي از اطلاع و اعتقاد او به كلام الهي و سخنان خاندان پيامبر است. مثلاً در مقدمه كتاب خلاصه الحكمه در بيان فضيلت علم طب مينگارد:
بدان كه فضيلت و شرف آن را اين بس كه وارد است: و العلم علمان علم الابدان و علم الاديان.
و در ادامه همان، در بيان نيازمندي انسان به طب براي شناخت و معرفت الهي به اين آيات و روايات استشهاد ميكند: و في انفسكم افلا تبصرون ، افلا ينظر الانسان الي نفسه ، من عرف نفسه فقد عرف ربه و اعرفكم بنفسه اعرفكم بربه.
عقيلي مطالعاتي در عرفان، تفسير، شعر و ... نيز داشته؛ او گاهگاهي نيز بدين علوم اشاراتي كرده است. اگر به مقاله عشق در كتاب معالجات نگاهي بيفكنيم علاوه بر جنبه هاي فوق نشاني از ذوق لطيف و ولايت مداري او را مشاهده ميكنيم؛ البته درباره اعتقادات او در آينده به تفصيل سخن خواهيم گفت. عقيلي درباره عشق چنين مينگارد:
گفته اند كه آن مشتق از عشقه است. كه نوعي از لبلاب است كه به هر درختي كه پيچد، آن را خشك ميگرداند و چون اين مرض نيز صاحب خود را خشك ميگرداند، لهذا به اين نام خوانده اند. و شيخ محي الدين بن العربي در باب پانصد و پنجاه و هشت از فتوحات مكي ميگويد: كه عشق مأخوذ از عشقه است كه لبلاب است كه چون بر درخت انگور و غيره آن پيچد، آن را خشك ميگرداند و چون عشق ميپيچد بر دل عاشق و او را ضعيف، زرد، لاغر و خشك ميگرداند و چشم او را از ديدن غيرمعشوق و محبوب خود ميپوشد؛ لهذا مسمّي بدان نمودند. و بعض حكما گفته اند: العشق مرض اللهي و هيچ سري در اين عالم بي عشق نمي باشد، حتي دوران افلاك را دوران شوقي اشتياقي جهت وصول به مبدأ خود گفته اند. و بعضي آيه كريمه نار الله الموقده التي تطلع علي الافئده. را تأويل به آتش عشق و محبت نموده اند. و از حدت و تابش خود محبت اغيار [را] سوخته و نابود ميگرداند و به زبان صاحبان شريعت، عشق را اكثر تعبير و بيان بود و محبت و شدت حب مينمايند و نادراً لفظ عشق نيز آمده در بعض مناجات.
و بالجمله عشق بر دو نوع است: يكي متعلق به معشوقات و محبوبات دنيويه زائله فانيه از زر، مال، منال، جاه، حشمت، ملك و صيت و غيرها و يا صور جميله مرغوبه مشتهيه نزد او و صاحبان اين نيز به مراتب اند: بعضي ضيق الصدر، كم حوصله و محرور المزاج و ضعيف القلب كه به زودي به سبب عدم حصو معشوق و محبوب مرغوب خود و عدم وصول بدان، اخلاط ابدان ايشان محترق گشته، منجر به سودا و ماليخوليا و جنون ميگردد، و اين لامحاله در اين صورت مرض است. و بعضي قوي المزاج وسيع الصدراند و تنگ حوصله نيستند. ايشان را جنون منجر نمي گردد. و صاحبان اين مرتبه نيز بعضي پست همت و دني اند كه معشوق ايشان امور پست دني رذل است و بعضي عالي همت اند كه سر بدان امور مذكوره فرود نمي آورند و عاشق و طالب امور عاليه اند. و بعضي را حد يقف است و بعضي بسيار حريص و دائم در هَل مِن ميزداند. و ديگري متعلق به امور اخرويه باقيه دائمه حقه است و صاحبان اين نيز بر دو نوع اند مجملاً؛ بعض كم حوصله و تنگ ظرف كه اگر اندك چيزي از امور اخرويه به سبب تصفيه قلب و ظهور نور طاعات و عبادات و توجّهات به ارواح مقدسه بر ايشان مكشوف و ظاهر گردد، طاقت حفظ و ضبط و ستر آن ندارند و از سر به در روند و سخنان نالايق گويند و مستدرج گردند، چنان چه در كتب سير احوال ايشان مسطور و مزبور است كه بعضي دعوي نبوت و دعوي امامت و ولايت و بعضي دعوي وصول و اتحاد نمودند و خود را تام كامل دانستند و از مقوله بعض ايشان است:
مست از ميعشق آنچنانم كه اگر يك جرعه ازين بيش خورم بست شومو بعضي صاحبه حوصله و وسيع الصدراند كه اگر هزاران هزار از آنچه بر ديگران ظاهر و مكشوف گشت، ظاهر و مكشوف گردد، هيچ به خاطر نمي آورند و در ستر و كتمان آن ميكوشند و مقوله بعض ايشان است:
شربت الحب كأساًَ بعد كاس فما نفذ الشراب و لارويتو لهذا در حديث وارد است: من عشق و عف و كتم و مات مات شهيدا.
و چون اين بالاجمال مبين گشت، پس هر مذمتي كه در باب عشق وارد است، راجع به نوع اوّل است. و هر مدحي و ترغيبي كه وارد است راجع به نوع دوّم است و در بعضي احاديث و اكثر ادعيه و مناجات ذكر آن آمده و احوال صاحبان آن ـ صلوات الله عليهم ـ دال بر آن است.
آثار عقيليكتب عقيلي بيان كننده ارزش و جايگاه علمي او هستند و صحبت در اين باره شايد به درازا بكشد. تعداد و اسامي كتب، موضوعات آنها، وجود آنها وميزان تأثيرگذاري آنها، مباحثي است كه در اين راستا پي ميگيريم.
كتابهاي برجاي مانده از عقيلي، شايد از مفصل ترين كتب طبي برجاي مانده باشد كه بعداً اشارهاي نيز در اين باره خواهيم داشت. در زير به كتب و يا رسالات بر جاي مانده او و يا كتبي كه دست كم نامي از آنها در تاريخ برده شده، اشاره خواهيم نمود. .
۱- دستور شفاييآقابزرگ تهراني در موسوعه گرانقدر الذريعه، اين كتاب را به وي نسبت داده، ولي به همين مقدار بسنده كرده و چيزي افزون بر اين ننگاشته است.
۲- قرابادين صغيرعقيلي، خود به تأليف اين كتاب تصريح مينمايد. سخن ما درباره اين مدّعا نقلي است كه در كتاب خلاصه الحكمه وجود دارد. عقيلي در اين كتاب چنين مينگارد: وصف شراب حلال از آن جناب ـ صلوات الله عليه ـ در قرابادين كبير در حرف الزاء در زبيب، و در قرابادين صغير، مفردات در حرف الشين در اشربه مذكور شده.
متأسفانه اين كتاب امروزه در دسترس نيست و گزارشي از آن نيز در فهرستهاي خطي كتابخانه ها به دست نيامده است. البته به نظر ميرسد جامعيت كتاب ارزشمند قرابادين كبير، سبب اين امر باشد و تأليف اين كتاب، از اقبال انديشمندان به كتاب قرابادين صغير ميكاسته است.
۳- خلاصه الطبآقابزرگ تهراني در كتاب الذريعه نوشته است كه اين كتاب، در كتابخانه داخل سراي همايون استانبول موجود ميباشد. آن مرحوم احتمال آن را داده كه اين كتاب همان كتاب خلاصه الحكمه باشد. البته گزارش آقابزرگ بر اساس فهرست تنظيم يافته آن كتابخانه است، نه دريافتهاي مشاهداتي!
ظاهراً عقيلي به غير از كتاب ارزشمند خلاصه الحكمه، كتابي به نام خلاصه الطب داشته است و علي رغم آن كه اسم اين كتاب در كتب مختلف آمده است، اثري از آن نيست. شايد خلاصه الطب، خلاصهاي از كتاب ارزشمند خلاصه الحكمه باشد كه بعدها با توجه به تفصيل و اهميت خلاصه الحكمه، اين كتاب به دست فراموشي سپرده شد.
۴-زبده النكات في شرح الكلياتاين كتاب شرح قانونچه چغميني است و با خصوصيات زير در فهرست كتابخانه مجلس شوراي اسلامي به چشم ميخورد:
مؤلف: ابوالحسين بن محمدهادي علوي شيرازي.
تاريخ كتابت: 1124.
موضوع: كليات.
زبان: عربي.
به نظر ميرسد مؤلف بايد محمدحسين يا حسين بن محمدهادي علوي باشد. هرچند با توجه به تاريخ كتابت شايد اين كتاب تأليف عقيلي مورد نظر ما نباشد؛ زيرا عقيلي كتاب معالجات را بعد از 1195 هـ . ق ـ كه سال تأليف كتاب ارزنده خلاصه الحكمه است ـ تأليف كرده است؛ يعني 71 سال بعد از نگارش كتاب زبده النكات في شرح الكليات. احتمال دارد اين كتاب تأليف پدر عقيلي يعني محمد هادي باشد، بنابر اين نام مؤلف بايد اين گونه ضبط گردد: ابوالحسين محمدهادي علوي شيرازي.
۵- رسالهاي در باب طحال اطفالگزارش اين كتاب بنا بر نقل عقيلي در كتاب خلاصه الحكمه است. وي در اين كتاب چنين مينگارد:
مؤلف رسالهاي علي حده در اين مرض نوشته و همچنين در معالجه طحال ايشان امروزه اين كتاب در دسترس نيست.
۶- رساله حجامتعقيلي در كتاب خلاصه الحكمه به رسالهاي در اين باب كه از تأليفات خود اوست، اشاره ميكند. متأسفانه اين رساله به دست ما نرسيده است.
۷- رساله در باب حصبه و جدري و حميقانام اين رساله بنا بر تصريح عقيلي در كتاب قرابادين كبير و كتاب خلاصه الحكمه آمده است.
۸- رساله عرق مدنيگزارش اين رساله در كتاب قرابادين به چشم ميخورد.
۹-رسالهاي در باب جنيننام اين رساله در كتاب خلاصه الحكمه به چشم ميخورد.
۱۰- كتابي درباره معالجه ذات الريه اطفالعقيلي در كتاب خلاصه الحكمه بدين كتاب اشاره نموده است.
به غير از كتاب خلاصه الطب كه بنابر نقل آقابزرگ تهراني، وجود آن تأييد شده و نيز كتاب زبده النكات في شرح الكليات، كه عليرغم ترديد در انتساب آن به عقيلي، در كتابخانه مجلس وجود دارد، از كتب و رسالات ديگر، كه پيش از اين ذكر آن رفت، امروزه خبري نيست و عليرغم شهرت كتابهاي عقيلي، در كتابهاي ديگر اسمي از آنها به ميان نيامده است. به نظر ميرسد تأليف كتاب خلاصه الحكمه، قرابادين كبير، معالجات و مخزن الأدويه، باعث به فراموشي سپرده شدن ديگر آثار وي گرديد؛ هر چند پايه فضل مؤلف با اين تأليفات در آفاق پيچيده است.
۱۱- معالجاتاين كتاب بخش از موسوعه مفصل مجمع الجوامع است كه عقيلي در اين باره مينويسد:
اما بعد ميگويد بنده خاطي محتاج به رحمت ربه الغني محمدحسين ابن المرحوم المبرور محمدهادي العلوي العقيلي كه چون از تأليف فن كليات مسمّي به خلاصه الحكمه و مفردات مسمّي به مخزن الأدويه و مركبات مسمّي به ذخائر التركيب از كتاب مجمع الجوامع ـ بعون الله تعالي و لطفه ـ فارغ گرديد، حال شروع نمود به تأليف معالجات امراض مختصه از سر تا قدم در ضمن دوازده مقاله.
با توجه به اين سخن و اين كه عقيلي، خود نگاشته كه در سال 1951 هـ .ق به تأليف كتاب خلاصه الحكمه پرداخته است، بايد گفت كه تأليف كتاب معالجات بعد از سال 1195 هجري است؛ هر چند مؤلف، خود در اين باره تصريحي نكرده است. اين كتاب بنا بر تصريح مؤلف، مشتمل بر دوازده مقاله است. هر مقاله از اين كتاب مشتمل بر چند فصل است. فصول كتاب نيز خود به چندين باب تقسيم ميشوند.
۱۲- معالجات (عربي)عقيلي قبل از تأليف چهار كتاب مشهور خود، يعني مخزن الأدويه، قرابادين، خلاصه الحكمه و معالجات، دست به تأليف كتابي در باب معالجات به ز بان عربي زده بود كه اين كار بنا به عللي ـ كه ما نيز به درستي از آن اطلاع نداريم ـ ناتمام مانده است. عقيلي سال تأليف اين كتاب را 1183 هـ .ق ذكر كرده است. متأسفانه از اين كتاب نيز امروزه گزارشي به دست ما نرسيده است.
۱۳- ذخائر التراكيب يا قرابادين كبيراين كتاب، اوّلين كتابي است كه عقيلي از مجموعه بزرگ جوامع الجامع نگاشته است. عقيلي در مقدمه همين كتاب، سبب تأليف آن را چنين مينگارد:
اما بعد به عرض برادران ايماني و روحاني ميرساند [كه] بنده عاصيِ هيچِ كم از هيچ، ابن السيّد السند الاستاذ المرحوم محمدهادي العقيلي العلوي الخراساني ثم الشيرازي الشهير بحكيم محمدهادي خان محمدحسين ـ غفرالله ذنوبهما و ستر عيوبهما ـ كه مدتي مديد اشتياق اين [را] داشت تا كتابي در طب جمع و تأليف نمايد كه حاوي و شامل باشد اكثر اغراض و مطالب هر پنج فن آن را. وليكن به سبب بي بضاعتي و فرومايگي و فقدان علم و عمل و عدم تحصيل تجربه و غيرها از موانع و عوائق از قوه به فعل نمي آمد و به عرصه شهود ظهور نمي يافت و چند جزئي در فن موسوم در امراض رأس نوشته بود كه اتفاقاً اجزاء چند متفرّق از مسوّدات خال والد ماجد مغفور مبرور محمد هاشم المخاطب بحكيم معتمد الملوك سيّد علوي خان بن حكيم محمدهادي العلوي ـ قدس الله سرهما ـ به ترتيب حروف تهجي به دست آمد و از آن معلوم گرديد كه شروع به جمع و تأليف قراباديني نموده بودند، بدين نسق كه اولاً بعضي از ادويه مفرده مشهوره را ذكر نمايد و در ذيل هر يك از آنها مركباتي كه آن دوا اصل و عمود اند، در آنها نيز به ترتيب حروف مندرج سازند و استطراداً بعضي مركبات را بدون ذكر مفردات نيز ايراد نمايند و به اتمام نرسيده بود.
جناب مستغني الألقاب حضرت ارشاد مآبي پير و مرشد حقيقي سمي حبيب الله و وليه مد الله ظلال افاضاته و افاداته كه حسب و نسب صوري و معنوي آن جناب به حضرت سرور انبيا و سند اصفيا و حضرت سيّد اوليا و پيشواي اتقيا بالولايه الحسينيه ـ صلوات الله عليهم ـ ميرسد، امر نمودند كه به همين نسق اين را جمع كن و به اتمام رسان، حيف است كه منتشر و ضايع گردد. شايد به كار بندهاي از بندگان خداي تعالي آيد و ذخيرهاي باشد براي عُقبي امتثالاً لأمره الاشرف الأعلي، در اين اوان كه مدت يك هزار و يكصد و هشتاد و پنج از هجرت حضرت ختمي پناهي ـ صلي الله عليه و آله ـ گذشته است با وجود كمال ناداني كالقلم في يدالكاتب متوجه جمع و تأليف آن گرديد.
عقيلي در مقدمه كتاب خلاصه الحكمه، ساختار قرابادين را اين چنين ترسيم ميكند:
و آن كتاب را بدين نسق و آن كتاب را كه اولاً بعض ادويه مفرده كه اصل و عمود اند در بعض مركبات و آن مركبات به نام آنها مشهور اند، با بيان طبيعت و خواص و منافع و مقدار شربت و مضارّ و إصلاح ذكر نمايد و در ذيل هر يك تراكيب موسومه بدان را.
و ثانياً در ضمن جابه جا نيز مركباتي كه هر يك موسوم به اسمي خاص اند ـ نه به اسم دوايي خاص ـ معين، براي آن كه تامّ و جامع باشد و احتياج به كتابي ديگر نيفتد، از قرابادينات. و همگي به ترتيب حروف تهجي براي سهولت اخذ و تلقي قرار داده ام و در ضمن كتب و ابواب و فصول و خاتمه ميباشد.
هرچند در ظاهر از عبارت عقيلي چنين به نظر ميرسد كه عقيلي كار ناتمام علوي خان را تكميل نموده ولي در حقيقت، قرابادين عقيلي دنباله نوشتار مرحوم علوي خان نيست بلكه اين قرابادين، كتاب مستقلي است؛ هرچند عقيلي در اين كتاب از نوشتار علويخان استفاده هاي فراوان كرده است. قرابادين كبير، بزرگترين قرابادين نوشته شده موجود تا به امروز است. اين كتاب از ويژگيهاي منحصر به فردي برخوردار است كه توجه اين خصوصيات، اهميت اين كتاب را براي ما مشخص ميسازد.
هركس به كتاب قرابادين مراجعه نمايد، با اشخاص زيادي روبهرو ميشود كه عقيلي در اين كتاب از آنها مطالب فراواني نقل ميكند. اين نقل قولها، گاه از روي نوشتار آنها بوده كه به دست عقيلي رسيده و گاه به منبع آن اشاره نكرده است. اين مطلب نشانگر آن است كه عقيلي در تأليف اين كتاب از تجربيات افراد فراوان استفاده نموده است و همچنين در نگارش قرابادين، كتابخانه بزرگي از تأليفات حكماي سابق در اختيار داشته است. اهميت قرابادين در اين است كه اين كتاب، با توجه به عدم دسترسي به منابع آن، ميتواند ما را به نظريات حكماي گذشته رهنمون سازد و همچنين با توجه به اطباي فراواني كه در اين كتاب نام آنها به ميان آمده، اين كتاب ميتواند منبعي جامع در تاريخ طب بوده، مورد استفاده دانش پژوهان طب و حكمت قرار گيرد، البته اطلاعات درباره اين اشخاص اندك است، ولي اين اطلاعات مختصر ميتواند سر رشتهاي براي تحقيقات بعدي به شمار رود.
از خصوصيات ديگر قرابادين كبير اين است كه عقيلي در اين كتاب، اسامي نا آشنايي براي بعضي از داروها ذكر مينمايد كه در كتب پيشين كمتر به اين گونه واژه ها برمي خوريم. از جمله اين كلمات ميتوان به اين اسامي اشاره كرد: ارگچه، اطريه، آثاناسيا، رامهرنات، غفطارقان، دياقوذا، كلكلانجات، بتيسه، برودات، بوزه ها، تنزوها، باسليقونات، افروديجان، ملاگير.
بعضي از اين واژه ها در كتب پيشين نيز مورد استعمال بوده؛ ولي كاربرد آنها، آن گونه كه در قرابادين به چشم ميخورد، بي سابقه است. اين استعمالها گاه از كتابهاي عقيلي به كتب ديگر نيز راه يافته است كه در مباحث بعد بدان نيز اشاره خواهيم نمود. البته واژه آفريني و استعمال لغات ناآشنا و يا محلي، مختص به اين كتاب نيست و عقيلي در كتابهاي ديگر نيز اين گونه رفتار نموده است. مثلاً در مورد بيماريها نيز گاه، اسامياي براي بيماريها نقل كرده كه در كتب ديگر يافت نمي شود؛ مانند ريحك يا كزك. اين خصوصيت كتابهاي عقيلي ميتواند ما را در تدوين منبعي جامع در زمينه لغات طبي رهنمون باشد.
۱۴- مخزن الأدويه و تذكره اولي النهيعقيلي پس از تأليف قرابادين، دست به تأليف اين كتاب زده است. وي در مقدمه مخزن الأدويه در اين باره چنين ميگويد:
و بعد اتمام آن [قرابادين كبير] ـ بحمدالله و حسن توفيقه ـ باز حسب الأمر آن جناب سامي ـ مدظله العالي ـ متوجه جمع و تأليف كتابي در ادويه مفرده گرديد أيضاً به ترتيب حروف تهجي از الف تا ياء در ضمن ابواب و فصول، ملتقط از كتب معتبره متداوله، مانند: قانون شيخ الرئيس و ادويه قلبيه او و جامع الماليقي، مشهور به اين بيطار و تذكره شيخ يوسف بغدادي، موسوم به ما لايسع للطبيب جهله معروف به جامع بغدادي و تذكره شيخ داود انطاكي، موسوم به تذكره اولي الألباب و ارشاد شيخ اسمعيل بن هيبه الله و ترجمه تذكره ابوريحان بيروني، مشهور به هويدي و اختيارات بديعي حاجي زين الدين عطار و تحفه المؤمنين حكيم ميرمحمد مؤمن تنكابني و قدري از مفردات نواب حكيم معتمدالملوك سيّد علوي خان ـ قدس سره ـ و غيرها از كتب يونانيه و عربيه و فارسيه و از دستور الأطباء موسوم به اختيارات قاسمي حكيم محمد قاسم، ملقب به هندوشاه، مشهور به فرشته و مجربات افضلي حكيم ميرمحمد افضل و چند كتاب ديگر از ادويه هنديه و حواشي كه حكيم مير عبدالحميد بر تحفه نوشته در ادويه هنديه و آنچه از زبان معجز بيان جناب ارشاد مأبي ـ مدظله السامي ـ و از ثقه معتمد شنيده و مؤلف خود ديده و ماهيت و خواص آن را دريافته و به تجربه رسانيده.
در ادامه، عقيلي به چگونگي نگارش محتوايي آن اشاره ميكند و ميگويد:
اولاً اسم دوا را به قيد اعراب و بعضي لغات وارده در آن ذكر نمايد، پس ماهيت و طبيعت و افعال و منافع و خواص آن بالعموم و الاجمال پس بالخصوص و التفصيل. و در اكثر مراعات به ترتيب امراض مختصه از فرق تا قدم نموده، پس غيرمختصه و خواص متعلقه بدان، پس بيان مضار و اصلاح و دفع آن، پس مقدار شربت و بدل آن را. و نيز اشاره به مركباتي كه آن دوا اصل و عمود است در آن و در قرابادين مجمع الجوامع ذكر يافته. و نيز ايمائي به ادويه مجهوله الماهيه كرده شود و اصل معتمد بر هر دو اقوال صاحبان كتابي را شناسد كه آن دوا مخصوص به بلاد اوشان بوده، يعني در بلاد اوشان به هم رسيده و يا به نواحي آن و اكثري را خود ديده و شناخته، ماهيّت و كيفيت و افعال و خواص آن را به تجربه رسانيده، نوشته اند نه آنچه در بلدان ديگر و خود نديده و به محض تقليد و استماع به تحقيق نوشته اند
و براي آن كتاب مقدمه و خاتمه قرار داد و اسامي مختلفه ادويه را چنان چه صاحبان كتب مذكوره در بين جا به جا ذكر نموده اند، مذكور نكرد بلكه در آخر كتاب در ضمن ابواب و فصول آورد. و نيز جهت اتمام آن و آن كه در احتياج به ادويه مركبه رجوع به كتاب ديگر ننمايند براي آن قراباديني به ترتيب حروف تهجي ذكر نمود.
مخزن الأدويه در ابتدا از يك مقدمه تشكيل شده است. اين مقدمه كه به ذكر كلياتي درباره استفاده از ادويه و خصوصيات كلي آنها اشاره دارد، مشتمل بر چهارده فصل است. پس از مقدمه، عقيلي مفصل ترين بخش كتاب را در 28 باب، يعني به تعداد حروف الفباي عربي، به نگارش درآورده است. هرباب به مقتضاي تعداد ادويه و نيز حروف دوم آنها به چندين فصل تقسيم شده است. عقيلي در خاتمه اين كتاب ـ كه 28 باب است ـ به ذكر اسامي ادويه ميپردازد كه در كتاب به صورت پراكنده نقل شده است. ابواب خاتمه نيز به مقتضاي حرف دوم اين ادويه، به چند فصل تقسيم شده است. امروزه كتاب مخزن الأدويه يكي از مفصل ترين و مشهورترين كتابهايي است كه در اين باره در دسترس دانشجويان اين رشته قرار دارد.
۱۵- خلاصه الحكمهعقيلي پس از اتمام مخزن الأدويه، دست به تأليف كتابي درباره كليات علم پزشكي زد. اين كتاب سومين كتاب از موسوعه ارزشمند مجمع الجوامع است؛ او در اين باره چنين ميگويد:
و بعد اتمام آن، به توفيق ملك علام و عون و امداد آن جناب ـ أدام الله فيضه و بركاته ـ ؛ حال كه سنه يك هزار و يكصد و نود و پنج است امر به جمع و تأليف كليات آن فرمودند و حسب الأمر شريف آن جناب ـ مدّالله ظلال عاطفته و فيضه ـ متوجه [انجام اين عمل] گرديد. اميد از فضل و توفيق او ـ سبحانه ـ و امداد و اعانت آن جناب است كه صورت اتمام و سمت اختتام پذيرد. اين را مسّمي به خلاصه الحكمه در كليّات مجمع الجوامع گردانيد و مرتب نمود بر مقدمه و دو مقاله و خاتمه.
مقدمه، كه دربردارنده چهار فصل است، در بيان تعريف علم طب، هدف، موضوع و شرف آن و بيان سخناني به عنوان وصيت و نصيحت در آداب طبيب و بيمار است. مقاله اول اين كتاب مشتمل بر چهار ركن است و در اين مقاله، مؤلف به بيان امور نظري و تئوري ميپردازد. ركن نخست اين مقاله مشتمل بر يك مفتاح و هفت فصل، ركن دوم مشتمل بر يازده فصل، ركن سوم متضمن چهار فصل و ركن پنجم دربرگيرنده پنج باب است.
در مقاله دوم به بيان امور عملي پرداخته شده و مشتمل بر دو فن است. در فن اول در ضمن شانزده فصل، اموري درباره حفظ صحت بيان شده و در فن دوم، معالجات و دستورالعمل هايي كلي ذكر شده است؛ اين فن شامل سه فصل است.
بخش آخر كه به عنوان خاتمه در اين كتاب آمده، دربرگيرنده عناويني است كه از آنها به تدبير تعبير ميشود. البته در تمامي كتب كليات، اين بخش از زمان بوعلي به بعد به چشم ميخورد، اما هيچ يك از نويسندگان به تفصيل و دقت عقيلي در تدابير نيست؛ مخصوصاً در فصل تدبير حبلي و مرضعه، چنان توضيحات مفصلي درباره زنان حامله و شيرده بيان كرده كه خود ميتواند كتابي جداگانه باشد. همچنين فصل تدبير مسافران، فصل تدبير اطفال و فصل تدبير مشايخ هر كدام كتابي كامل در موضوع خود است؛ مثلاً آنچه از بيماري اطفال در خلاصه الحكمه آمده، مفصل ترين بحث بيماري اطفال است كه تا به حال به دست ما رسيده و هيچ كتابي تا اين حد مبسوط، در بيماري اطفال بحث نكرده است. حتي در قانون چهار صفحه بحث به صورت كلي ذكر شده است.
به غير از اين قسمت، اين كتاب مفصل ترين نوشته در زمينه كليات طب ميباشد و از نظر حجم مطالب در باب كليّات طب، فقط كتاب تحفه سعديه ، شرح قانون بوعلي تأليف قطب الدين شيرازي است كه با آن برابري ميكند. وگرنه در بين كتب فارسي تا به حال كتابي به اين حجم در باب كليّات نگاشته نشده است.
شاخصه هاي علمي و اخلاقي عقيليعقيلي شخصي بوده كه در خانواده علم و طبابت پرورش يافته و نزد بهترين اساتيد طب كسب فيض نموده است. علاوه بر آن از تجربيات مير محمدهاشم معتمدالملوك بهره جسته و از فنون طب هندي نيز آگاهي داشته كه در گوشه و كنار كتابهايش مكرراً به آنها اشاره ميكند.
علاوه بر اين، نام بردن بيش از صد طبيب نامي و نقل قول از آنها، از حكماي يونان گرفته تا عرب و فارس، از قديمي ترين آنها اسقلينوس تا اطباي معاصر خود مانند حكيم اكبر ارزاني و ذكر بيش از چهل كتاب طبي مشهور، حاكي از كوشش و پژوهش مؤلف در علم طب و اهميّت تأليف كتاب دارد. مؤلف تنها از اطباي گذشته مطالب را نقل قول نكرده، بلكه در بعضي موارد، به آنها اشكال گرفته و نظريه آنها را رد كرده است؛ مانند رد نظرات داود انطاكي در باب حقنه.
با توجه به اين خصوصيات، كتاب خلاصه الحكمه را ميتوان يك فرهنگ لغات و اصطلاحات در باب كليات طب دانست؛ زيرا در اين كتاب كليه مطالب مورد نياز يك دانش پژوه به صورت عالي شرح داده شده است. و در واقع كتاب خلاصه الحكمه پلّه اوّل فراگيري طب است كه با وجود اين كتاب و فراگيري اصطلاحات آن، كار در مراحل بعدي يعني ادويه مفرده، ادويه مركبه و معالجات، بسيار آسان خواهد بود.
كتب عقيلي از دو خصوصيّت تتبع و تحقيق برخوردار است. اين سخن نيازمند هيچ توضيحي نيست، بلكه هر كه به كتابهاي او نظري هر چند اجمالي بيندازد، از اين دو خصيصه آگاه ميشود؛ در ميان كتب او كه به دست ما رسيده، قرابادين كبير بيشتر خصوصيت تتبع و كتاب خلاصه الحكمه بيشتر بيانگر خصوصيت تحقيق اوست. مثلاً با مراجعه به مباحث بخش دوم اين كتاب، دانسته ميشود كه مطالب اين قسمت كتاب دست اوّل است.
عقيلي خود نيز تصريح كرده است كه تنها به تقليد گذشتگان نپرداخته و هدف او جمع آوري مجموعهاي مفصل نبوده، كه اين امر نيز عملي ارزشمند است، بلكه او سخناني را گفته كه حقيقت آن با تجربه و تحقيق براي وي به اثبات رسيده است. با توجه به اين خصوصيات، گاه سخنان حكيمان گذشته را در بوته نقد قرار داده، مثلاً در مبحث قاروره در نقد سخنان قرشي، پس از نقل كلام شيخ الرئيس، برداشت قرشي را رد كرده و آن را نقد كرده و چنين نگاشته:
و اعتراضي كه شارح نموده بر او كه گفته سواد بول محمود نيست جميع اشخاص و أسنان را و مخصوص به مشايخ و نسوان نيست، مگر بحراني آن كه محمود است همه را، غيرواقع است مراد او رحمه الله را خوب نيافته . و يا بر گفته ملا نفيس كرماني در مبحث حقنه اشكال ميكند و مينويسد:
مولانا نفيس كرماني در شرح أسباب و علامات مسهلات به عصر را مانند: هليلجات در حقنه ها داخل نموده و لكن التفاتي بدان نيز نبايد نمود؛ زيرا آن چه به خاطر ناقص مؤلف رسيده، آن است كه بايد عمل حقنه ها به تليين و ازلاق باشد نه به عنوان قبض و جمع و عصر و فعل. اينها مخالف مقصود است و نيز منظور اماله ماده و جذب از اعالي به اسافل است و فعل عواصر به عكس آن است.
بنابراين درمي يابيم كه هدف او تحقيق بوده و در اين باره به نقد ميپرداخته و از تقليد كوركورانه پرهيز نموده است. وگرنه اشكالات او براي كم ارزش جلوه دادن سخنان پيشينيان نبوده است؛ از اين رو گاه خود به اين اشكالات، پاسخ ميدهد و به توجيه آنها ميپردازد. مثلاً در كتاب خلاصه الحكمه در مبحث حقنه بر يكي از نظريات داود انطاكي اشكالي وارد ميسازد ولي در انتها آن را به وجهي توصيه ميكند و مينگارد:
بدان كه ميتوان كلام شيخ داود را توجيهي نمود به آن كه مراد او از آن اقوال كليّه نباشد، بلكه اكثري باشد و يا در بعضي مواد و جاها و شرط اعتدال هوا جهت آن نموده كه چون به سبب اعتدال هوا اخلاط محتقنه اندك تحريكي مييابند، پس فعل حقنه در آنها كه جذب آنهاست، بيشتر و بهتر ميباشد؛ به خلاف سردي بسيار و گرمي بسيار. والله اعلم
او در عين نقد سخنان بزرگان، جانب ادب را نيز رعايت مي كند و گاه آنها از با القابي شايسته تعبير مي كند؛ مثلاً از بوعلي سينا با عبارت شيخ الرئيس عليه الرحمه ياد مي كند. عقيلي از علوم زمانه خود نيز آگاهي داشته است و همچنين از طب و روند آن در ممالك ديگر بي خبر نبوده است؛ در مبحث كتاب خلاصه الحكمه به اطباي مسيحي كه از عرقيات و املاح و جوهر و روغن مستخرج از ادويه استفاده مي كردند، اشاره اي دارد.
او در كتاب قرابادين كبير، اين ملل را به طايفه نصاري ياد كرده است و تحت عنوان ادويه جديده و طرق استعمال آنها راجع به آنان احوال عجيبي بيان مي كند:
بدان كه طايفه نصاري كه همتشان دايم مصروف به محسوسات و به دست آوردن بلاد، خصوص سواحل دريا مي باشد و هميشه رواكب و جهازات ايشان بر روي دريا مي گردد و جاي تازه و چيزي جديد و امر عجيب و غريب غير مكرر به دست آوردند و يافتند و در تجسّس و تفحّص و خواص و منافع آن در مي آيند.
همين مؤلّف جاي ديگر مي گويد كه اين ملت نصاري ادويه تازهاي كشف كرده اند كه بعضي از آن ها مانند: شجره النبي (كاسكار سگاردا)، عشبه مغربي، چوب چيني، زردچوبه، چلاپا، عصاره ريوند، چاي ختايي و دارچيني، باديان ختايي، ساگودانه، نارگيل دريايي و گنه گنه در دنياي پزشكي شهرت بسيار دارد.
نكته قابل توجه ديگر اين است كه محمد حسين شيرازي نه صرف ادويه جديده ملت نصاري را ذكر كرده، بلكه بعضي از طرق معالجه اطباي فرنگ را نيز زير بحث آورده است. از جمله آن طريقه، انتقال خون است كه در مخزن الادويه فارسي و ذكر باب دم درج شده است.
محمدحسين شيرازي درباره افعال و خواص اين ادويه جديد، مقالهاي جامع و سودمند نوشته است. و لطفالله مولوي افندي چلبي آن را از تركي به عربي برگردانده است.
در ميان انبوه كتابهاي برجاي مانده از او نظريات جديد و گاه ابتكاري به چشم مي خورد. مثلاً در كتاب خلاصه الحكمه به حركت لبهاي جنين اشاره كرده است، در حالي كه اگر كسي از طب جديد و كشفيات آن آگاهي داشته باشد، مي داند كه اين مطلب از كشفيات طب جديد شمرده مي شود. همچنين وي در همين كتاب، سخن از سنگ كليه، در اطفال مي گويد، در حالي كه امروزه نيز اين سخن شگفتي آفرين است. در مبحثي ديگر نيز، تنها انبساط و انقباض را از قلب ندانسته، بلكه عروق را نيز در اين امر دخيل دانسته است. و نيز اگر به مبحث تدبير هوا ـ كه در كتاب خلاصه الحكمه آمده است ـ نظري بيندازيد، با شگفتي متوجه مي شويد كه عقيلي تمام مواردي را كه در رويارويي با مواد شيميايي بايد رعايت نمود، ذكر نموده است.
ارزش اين كار هنگامي مورد توجه قرار مي گيرد كه خواننده بداند كه كتب اعظم خان ـ و خصوصاً كتاب ارزشمند اكسير اعظم ـ در پايه ريزي طب شبه قاره هند نقش بسيار بسزايي داشته است. شايد به جرأت بتوان گفت كه كتب عقيلي ـ مخصوصاً ـ و كتب خاندان او عموماً ـ در طب هندوستان نقش ارزندهاي دارد و كتاب هايي كه بعد از كتب عقيلي به نگارش در آمده و در جامعه علمي هندوستان مطرح شده، بيشتر برگرفته از كتاب هاي عقيلي و خويشان او بوده و گاه به صورت تفسير، تبيين، ترجمه و يا تلخيص آنهاست؛ با اين حال نقش پيگير و مجدّانه علما و فرهيختگان هند را در اينباره نمي توان ناديده گرفت.
عقيلي بسيار متواضع است؛ مراجعه به مقدمه كتب او ما را از سخن ديگر بي نياز مي سازد؛ در متن كتاب نيز گاه از خود با تعابيري ياد مي كند كه نشانگر روح تواضع و مردانگي در اوست؛ مثلاً در مباحثي از خلاصه الحكمه از خود چنين تعبير مي كند: راقم هيچ مدان، احقر العباد.
علاوه بر اين عقيلي شخصي پايبند به شرع و متخلّق به اخلاق اسلامي است. در خلاصه الحكمه داستاني از يكي از حكام هند در مورد نظارهگري بر مجامعت زناكاران آورده و مي گويد: خاك بر سر اين چنين لذتي و بي حميتي و بي غيرتي. ولايت مداري نيز در كلام و نوشتار عقيلي به صورتي ظاهر جلوه گر است. او ولايت ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم اجمعين ـ و تبعيت و ولاي ايشان را در فراگيري دانش طب ضروري مي داند. نقل سخن او در اين باره خالي از لطافت نيست؛ او در اين باره چنين مي گويد:
و از جمله علوم ضروريه مر او را ده علم است؛ اول: علم فقه و حديث است و تبعي
شب ادراری در کودکان
شب ادراری يكی از مسائل مهم و
شايع كودكان می باشد. گرچه عارضه وخیمی نيست اما می تواند نظم خانواده را بر
هم زده و باعث نگرانی والدين گردد. شب ادراری معمولاً در بچه های زير چهار
سال امری طبيعی است ولی بخصوص اگر تا سن مدرسه قطع نشود به عنوان بيماری تلقی
می شود.
99 درصد بچه ها در سن 15 سالگی شب ها خشك می خوابند و فقط یک درصد بچه های طبیعی در این سن (15 سالگی) هنوز شب ادراری دارند. شب ادراری در پسربچه ها به میزان دو برابر دختربچه ها دیده می شود.
دو نوع شب ادراری وجود دارد. يك نوع اوليه است كه از زمان تولد وجود داشته و قطع نشده است، و نوع ثانويه که در آن پس از اينكه تا مدتی بيمار كنترل كامل ادرار را بدست آورد مجدداً دچار شب ادراری می شود (علل این دو نوع شب ادراری با هم متفاوتند).
ظرفيت مثانه در نوزادی حدود 40 ميلی ليتر است كه با افزایش سن به تدریج بر آن افزوده می شود. اسفنكتر ارادی مجرا نيز بتدريج به كنترل و اراده كودك درمی آيد و در سه سالگی به حد كامل كنترل ارادی می رسد. هر دو این عوامل باعث می شوند که تا این سن در اکثر بچه ها کنترل ادرار به دست آید.
باید دانست که شب ادراری يك بيماری نبوده بلكه يك علامت است و عوامل متعددی به تنهايی يا با هم می توانند علت شب ادراری باشند.عده ای مسئله ی تاخیر در بلوغ و
تکامل دستگاه عصبی را به عنوان علت شب ادراری مطرح کرده و عده ای دیگر كاهش
ظرفيت مثانه را و عده ای اختلال در ترشح هورمون ADH ( که موجب بازجذب آب
در کلیه ها می شود ) را به عنوان عامل، پيشنهاد می كنند.
برخی نیز ژنتیک و
توارث را به عنوان علت شب ادراری ذکر می کنند چون معمولاً يك رابطه فاميلی
در مبتلايان به شب ادراری وجود دارد؛ بدین صورت که اگرهر دوی والدین سابقه
شب ادراری داشته باشند 77 درصد بچه ها و اگر یکی سابقه شب ادراری داشته باشند 43 درصد بچه ها به شب ادراری مبتلا خواهند بود.
عده ای نیز در مطالعات خود نشان داده اند که بچه های مبتلا به شب ادراری اختلال در بیدار شدن دارند و به دلیل خواب سنگین، در خواب ایمپالس های ارسالی از مثانه به مراکز مغزی که پر شدن مثانه و نیاز به تخلیه را گزارش می کنند، موجب بیدار شدن بچه نشده و در نتیجه در رختخواب ادرار می کند و علت شیوع بیشتر شب ادراری در بچه های شلوغ و پر تحرک و بچه های بیش فعال که طی روز خیلی فعالیت کرده و در شب به خواب های عمیق می روند همین اختلال در بیدار شدن است.
اضطراب و استرس روحی بچه نیز در
ایجاد شب ادرای دخیل است و به همین دلیل است که گاه با به دنیا امدن بچه
دوم خانواده، بچه اول که نیازمند توجه والدین است دچار شب ادراری می شود و
باز به همین دلیل است که تحت فشار گذاشتن بچه ودعوا کردن او نه تنها باعث
بهبود شب ادراری نمی شود بلکه ممکن است آن را بدتر نیز بکند.
اثبات شده که مجموعه ای از همۀ این عوامل در ایجاد شب ادرای موثرند.
در اغلب موارد ،تشخيص علت شب ادراری بسيار مشكل است و در اكثر موارد هيچ علت واضحی برای آن پيدا نمی شود. معمولاً يك معاينه كامل و يك آزمايش ساده ادرار از نظر تشخيصی كافی است و گاهی سونوگرافی سیستم ادراری هم لازم است مگر اينكه اين معاينات، ما را به وجود مسائلی راهنمائی كند كه برای تشخيص آنها آزمايش های بيشتری لازم باشد. اين كودكان نبايد تحت آزمايشهای تشخیصی یا اقدامات درمانی غیر ضروری قرار بگيرند، مگر شرح حال و معاينات و آزمايش ادرار دليلی واضح برای انجام اين اعمال را نشان دهد.
درمان شب ادراری کودکان
شبادراری یك علامت خوشخیم بوده و در اكثر موارد با گذشت زمان خودبخود خوب می شود (هر سال 15 درصد بیماران به طور خود به خود بهبود دائم پیدا میكنند)؛ بنابراین اولین اقدام درمانی پس از رد كردن بیماری جسمی و عفونت ادراری با بررسی های ساده ای كه قبلاً اشاره شد ، دادن اطمینان به والدین است كه با صبر و حوصله با كودك برخورد كرده و بدانند كه عارضه وخیم و خطری در بین نبوده و كودك بهبود خواهد یافت. در حقیقت قبل از 6 سالگی در اكثر بچهها شروع درمان لازم نیست (مگر در آن هایی كه روزها هم خیس میكنند) و سن مناسب درمان، هنگام شروع مدرسهاست. البته در مواردی که مادر وخانواده ی کودک خسته و بی صبر شوند می توان درمان را زودتر شروع کرد. درمان شامل موارد زیر است:
الف ـ اقدامات اولیه و کلی
ابتدا باید اصلاحاتی در مصرف مایعات توسط کودک انجام شود؛ بدین ترتیب که كودك صبح ها مجاز باشد مایعات زیاد بخورد و سعی در نگهداشتن ادرار نماید و برعكس عصرها و بخصوص شب، از خوردن مایعات پرهیز نماید. این کار باعث کاهش حجم ادرار شبانه و افزایش حجم عملکردی مثانه می شود. اگر فشار روحی بر كودك وجود دارد (مثل توجه بیشتر به كودك تازه متولد در خانواده ، فشار درس و غیره ) حتیالامكان برطرف یا كم شود .کودک را نباید به خاطر شب ادراری تنبیه یا مواخذه کرد چون این کار با افزایش استرس کودک باعث تشدید شب ادراری خواهد شد. باید بر عکس ، کودک را برای شبهایی که ادرار نمی کند و خشک از خواب برمی خیزد تشویق نمود. برای این منظور می توان جدولی درست کرد که روزهای هفته در آن آمده و به ازای هر شبی که کودک خشک است به او یک ستاره یا برچسب بدهیم و در این جدول بچسبانیم و به کودک قول دهیم که به ازای تعداد مشخصی ستاره ( مثلا ده ستاره ) یک جایزه برای وی خواهیم خرید. لازم نیست این جایزه خیلی بزرگ و گران باشد. این کار باعث بهبود تدریجی شب ادراری در برخی موارد خواهد شد. ضمنا اگر یبوست وجود دارد باید درمان شود.اگر با روشهای ساده فوق ، شب ادراری درمان نشد و نزدیك سن مدرسه هنوز ادامه دارد میتوان اقدام به درمان دارویی نمود.
ب ـ درمان دارویی
1 ـ ایمی پرامین
حدود نیمی از بچههایی كه با این دارو درمان میشوند به درمان جواب میدهند و حدود یك پنجم نیز بهبودی نسبی نشان میدهد. ایمی پرامین باعث افزایش ظرفیت عملی مثانه میشود؛ اگرچه دوز توصیه شده برای شروع درمان 25 میلی گرم قبل از خواب است اما به تجربه مشاهده شده که اکثر کودکان ایرانی با دوز 10 میلی گرم نیز به خوبی درمان می شوند. ضمن آن که دوز 25 میلی گرم در بچه ای که به مدرسه می رود ممکن است باعث خواب آلودگی صبحگاهی شود. درمان به صورت خوراكی شروع میشود و اگر طی دو هفته بهبود قابل توجهی مشاهده نشد مقدار دارو را تا دو برابر افزایش میدهیم. این افزایش را تا مقدار حداکثر 50 میلی گرم قبل از خواب می توان ادامه داد.
با قطع مصرف دارو در بسیاری از موارد شب اداراری دوباره شروع می شود لذا باید درمان دارویی را با نوعی از رفتار درمانی و تشویق ( مثل جدول ستاره ) همراه کرد تا اثرات ان پایدار تر شود. بدین ترتیب که با دارو کودک شب های خشک بیشتری خواهد داشت و ستاره های بیشتری خواهد گرفت و تقویت مثبت رفتاری باعث پایداری نتایج درمان خواهد شد.باید توجه كنیم كه با افزایش مقدار دارو خطر عوارض دارویی به طور جدی وجود دارد. خواب آلودگی، اختلال خواب و بیاشتهایی از عوارض داروست. در بچههای كوچك تر عوارض دارو زودتر ظاهر میشود، لذا دارو نباید در دسترس بچه بوده و باید به والدین در مورد افزایش سرخود دارو هشدار داده شود.
2 ـ دسموپرسین یا DDAVP
این دارو به صورت اسپری بینی و خوراکی (زیرزبانی) بكار میرود و اثر آن 7 تا 10 ساعت باقی میماند. با دوز 40 میكروگرم در شب 40 درصد بیماران نتیجه میگیرند. فرم زیرزبانی با دوز مناسب تاثیر مشابه با فرم اسپری آن دارد. بررسی ها نشان داده است که دسموپرسین فقط در یک سوم بیماران و خصوصاً آنها که میزان AVP سرم شبانه پایین دارند تاثیر کامل دارد و در بقیه و عمده بیماران به جای درمان کامل تعداد دفعات خیس کردن بچه را کم می کند.متاسفانه مانند ایمی پرامین با قطع دارو اثر آن از بین رفته معمولاً شب ادراری عود میكند. عوارض این دارو شامل خارش و تحریک بینی (در فرم اسپری بینی) و عارضه شدید مسمومیت با آب می باشد. برای پرهیز از این عارضه باید میزان دریافت مایعات توسط بیمار خصوصاً در بعدازظهر و شب محدود شود.
3 ـ داروهای آنتی كلینرژیك
در اكثر موارد این داروها در درمان شب ادراری به تنهایی مفید نیستند. فقط در مواردیكه بیمار تكرر ادرار با خیس شدن روزانه نیز دارد (پس از رد كردن علل جسمی) تجویز این داروها میتواند در درمان موثر باشد. زیرا با كاهش انقباضات ناخواسته مثانه ظرفیت مثانه را افزایش میدهند.پ ـ رفتار درمانی
انجام این روش ها گرچه تا حدودی مشكل است و نیاز به همكاری والدین و كودك دارد اما اگر استفاده شود و موفق باشد اثر آن پایدارتر (اغلب دائمی) و عود آن از تمام روش های دیگر كمتر است.1 ـ تربیت مثانه ( bladder training )
برای این منظور به كودك میآموزیم وقتی بیدار است سعی كند فاصله بین ادرار كردنهای خود را افزایش دهد تا به مرور ظرفیت مثانه افزایش یابد. این كار در صورتی که از روی برنامه و به طور مداوم انجام شود كاملاً موثر است. با اینهمه این روش به تنهایی معمولاً شب ادراری را بر طرف نمیكند اما بعنوان روش كمكی همراه با دارو یا روش رفلكس شرطی (با بكارگیری زنگ اخطار) در قطع شب ادراری بهطور دائم بسیار مفید است.2 ـ تقویت مسئولیتپذیری
این روش همان جدول ستاره است (که در قسمت اقدامات کلی گفته شد).انجام آن نیاز به كودك فعال و علاقمند به درمان و والدین همكار دارد. این روش در بعضی بچهها موثر است ولی اگر اثر كرد عود شب ادراری خیلی كم است.3 ـ درمان با رفلكس شرطی
قاطعترین روش درمان شب ادراری میباشد كه در مطالعات متعدد اثر آن به اثبات رسیده است. در این روش معمولاً وقتی كودك خیس میكند بلافاصله زنگی كه بوسیله یك باطری فعال است، به صدا درآمده او را بیدار میكند. معمولاً یك سنسور رطوبت که بصورت سیم نازكی است در لباس زیر قرار گرفته و به یك باطری ترانزیستوری كه به بازو و یا كمر بسته شده، وصل میباشد.این هشدار دهنده ی ادراری مطمئن بوده و چندان گران نیست. البته در ایران هنوز وجود ندارد. مكانیسم اثر آن كاملاً شناخته شده نیست اما حدس میزنند كه وقتی مكرراً بیمار هنگام پرشدن مثانه و ادرار كردن به علت زنگ زدن بیدار میشود، تدریجاً پرشدن مثانه جای زنگ را در حلقه رفلكس گرفته و پس از چند ماه وقتی مثانه به ظرفیت پر میرسد به جای زنگ عمل کرده و باعث وقفه چرخه ی ادرار شده و كودك را بیدار میكند (رفلكس شرطی). مشكل این درمان یكی این است كه نیاز به همكاری كامل والدین و كودك دارد. والدین باید مكرراً بیدار شده و كودك را برای ادرار ببرند. اما خود كودك به مرور (اگر همكاری داشته باشد) مسئله را یاد میگیرد و مسئولیت را خودش قبول میكند. دوم اینكه چند ماه طول میكشد تا درمان اثر كند اما چون اثر آن دائمی است و عود خیلی كم است ارزش ادامه درمان را دارد. مطالعات مختلف ارجح بودن این روش را بر ایمی پرامین و دسموپرسین نشان داده است. شدت بیاختیاری، سن و درجه هوش كودك اثری در نتیجه این روش درمانی ندارد.
و نهایتا این که در برخورد با هر کودک مبتلا به شب ادراری باید نکات زیر مد نظر باشد:1- والدین و کودک باید بدانند که شب ادراری بی خطر است و امکان بهبودی آن تا میزان 15 درصد در هر سال وجود دارد و اغلب با بلوغ از بین می رود.
2 ـ باید دانست که همۀ والدین و همۀ کودکان برای برنامه های درمانی به یک میزان آمادگی لازم را ندارند؛ بنابراین باید مشخص شود که آیا کودک به اندازه کافی بزرگ شده است ( معمولاً تا حدود 7 سال ) و والدین آمادگی لازم را برای حمایت از کودک جهت شروع درمان پیدا کرده اند؟
3 ـ بهتر است اولین درمان بر پایه استفاده از ساعت ها و تشک هایی باشد که با خیس شدن کودک را از خواب بیدار می نماید.
4 ـ از شروع درمان دارویی تنها بعنوان اولین قدم درمانی باید پرهیز نمود و به شرطی از دارو در قدم اول استفاده می کنیم که با یکی از روشهای رفتار درمانی همراه شود.5 ـ باید به خانواده اطلاع داد که پس از شروع درمان و بهبود بیمار نیز ممکن است که عود شب ادراری دیده شود که این عود گذرا و کوتاه مدت است.
کتاب فوايد الطفيه- حکیم لطیف قزوینی
کتاب فوايد الطفيه (۹)
از انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.
فی تدبیر الکبد
سوء مزاج کبد به چندین جهت واقع میشود. سزاوار است اشخاص صحیحالمزاج را که اگر احساس کنند مرضی در کبد از علامات و یا آنکه طبیب -که حافظ صحّت مزاج است- تشخیص فرماید که سوء مزاجی بالفعل کاین در کبد است، به تدابیر ادویه و اغذیه رفع علّت نماید.
طبیب باید اوّلاً و بالذّات تشخیص دهد که کدام یک از اخلاط سبب شده که حالت اصلیّة کبد را مختلف ساخته.
از آنجایی که امراض کبد لازم دارد فساد لون را، پس:
هرگاه لون مایل به صُفرَت بود سوء مزاج از حرارت و یبوست باشد؛ و هرگاه حرارت غالب بر یبوست بود با صُفرَت، سواد بود. هرگاه یبوست بر حرارت غالب بود، صفرت مایل به خُضرَت است.
و هرگاه سوء مزاج از حرارت و رطوبت است رنگ با حمرت و تهبّج است.
و اگر از برودت و یبوست باشد به سیاهی گراید.
و اگر از برودت و رطوبت باشد رنگ به سفیدی زند؛ پس اگر رطوبت غالب است مایل به صفرت است، و اگر برودت، مایل به خُضرَت است.
و دیگر از علامات که توان تشخیص سوء مزاج نمود، آن است که صاحب سوء مزاج بارد کبد را، بَراز شبیه به غُسالۀ لحم است و صاحب سوء مزاج حارّ را بَرازِ اوّل شبیه به دمِ مائی، پس غلیظ و سیاه بود.
امّا سوء مزاج بارد را در ابتدا شهوتِ [طعام] هست و بعد از چندی ساقط میشود، و سوء مزاجِ حارّ را عدم شهوتِ [طعام]، و شدّت عطش، و قی لازمه است.
علامت دیگر: هرگاه سوء مزاج کبد از حرارت است بَراز محترق دفع شود، و اگر از برودت است، غیر نضیِج، و اگر از یبوست است، غلیظ و خشک [دفع شود]، و اگر از رطوبت است مائی و با عدم هضم و نُضج است.
و فرق میان سُدّه و ورم کبد بدان است که در سدّه وَجَعی نیست و در ورم وجع است، ولی در سُدّی ثقل بیشتر است.
امّا حُمرَت، و سواد زبان، و قلّت شهوت، و کثرت عطش، و تب لازم، و قی صفراوی از لوازم ورم حارِّ کبد است.
نکته: هرگاه ورم در مقعّر کبد بود، استادان اسهال را ممدوح دانستهاند، و اگر در محدّب است، ادرار را؛ زیرا که هر مادّه خلطی بالطبع از اَعلی میل به اَسفَل دارد و خلأ نیز محال است، پس از آنکه دفع اخلاط یا به اسهال و یا به ادرار شود، لا بُدّاً تا مادّۀ سانحه، بالنّسبه روی به نقصان گذارد.
و امتیاز میانِ ورم مقعّر و محدّب [کبد] بدان توان داد که در ورم مقعّر، ثقلِ شراسیف و سرفۀ ملایم، و حُمرَت زبان، و بطلان شهوت، و قی، و غشی، و کثرت عطش باشد؛ و در [ورم] محدّب اگر این علامات یافت شود شدید نبود.
امتیاز میان ذاتالکبد و ذاتالجنب بدان است که علیل را امر فرمایند به تنفّس عظیم بهقدرِ امکان، پس اگر ثقلی معلّق در تحت اضلاع و شراسیف خود یافت، بیشکّ علّت در کبد است، والاّ ذاتالجنب است.
تبصره: قیام کبدی یا غسالی است یعنی مخلوط به دم مائی، این از ضعف جگر است و سببِ ضعف جگر نیز بهعلّت سوء مزاج میشود و سدّه و ورم، و این معنی از کثرت برودت و رطوبت است؛ و یا خون صرف است، او را ذوسنطاریای کبدی نامند.
و ذوسنطاریا از دو جهت واقع میشود: یا به سبب تفرّق اتصال، و یا به سبب امتلای خون بواسیر و طمث و یا قیح است.
و قیح نیز از انفجار دبیله است؛ و انفجار لازم دارد ورم را؛ و ورم را ملزوم است قشعریره و نفض.
نکته: خونی که دفع شود از طبیعت هرگاه از امتلاء و قوّۀ بدن است، بیوجع دفع شود.
و فرق در میانۀ خون کبد و سایر آن است که از کبد در اوّل مرتبه مثل ماءاللّحم دفع شود و بعد اگر علّت زیاد بود دفع شود خلط غلیظ شبیه به دُردیِ شراب بیخراطه؛ و خون کبدی بهادوار دفع شود، به این معنی که یکدفعه تا چند یوم و چند ساعت که بهاتّصال دفع شود، فتور پذیرد بهحدّی که قطعِ صِرف شود و بعد از آن ثانیاً به چند یوم پدید آید متعفّن و اردء از اوّل.
فرق میانۀ خون کبد و امعاء بدان توان نمود که خونِ امعاء به یکدفعه اخراج نشود، کمکم دفع شود و فتور پذیرد؛ ولی خون کبدی دفعتاً و بسیار دفع شود.
در علل و اعراض وارد است که جمیع انواع استفراغِ دم به چهار نوع مختلف بود:
یکی آنکه استفراغ شود به ادوار معلومه و آن در کسی است که قطع شده باشد عضوی از اعضاء و یا ترک شده باشد ریاضت معتادی؛
دویّم آنکه استفراغ شود خونی شبیه به غُساله؛
و سیّوم خونی شبیه به دُردیِ دم که عکرالدّم گویند یعنی سوداوی و سیاه. و این سه صنف از خون دفعتاًً استفراغ میشود؛
و صنف چهارم از قروح امعاء بود كه اندكاندك دفع میشود، گاهی خون محض و گاهی با قشور و اجسام غشائیه.
سفوف نافع است اسهالِ دم را: گل ارمنی، طباشیر، صمغ عربی بوداده، حبّالآس هر یك پنج مثقال، دمالاخوین، كندر هر كدام یك مثقال؛ شربتی دو مثقال با شربت حبّالآس بنوشند.
و حقیر خود استعمال آب برگ خنک[1] را با صمغ عربی سردارو كرده در كلّ اسهال دموی اعمّ از آنكه كبدی یا معدی یا مِعَوی بوده مفید یافتهام، ولی دستور اطبّاء در دوای ممدوح در عللِ كبد، ادویهای است كه اخذ شود از طیوف[2] و افاویه كه مفتّح سدد و منقّی مَسام و مدرّ بول باشد و ملیّن ورم چون مُقل، و با این اوصاف مقوّیِ جوهر كبد و غاذی نیز بُوَد مثل مویز. پس اگر در ادویة بدین اوصاف، افیون نیز باشد صلاحیّت دارد جمیع علل كبد، حارّه و بارده را، مثلِ فلونیا.
نكته: ضمادات اورام كبد سزاوار است كه قابض باشد و در محلّله اسراف نكنند، بلكه مخلوط كنند به آن ملیّنه، تا بهسرعت تحلیل ندهد و باقی صلب نشود.
ضماد نافع ورم صلب: اشق ده درم، مُقل دو درم، زعفران و مُرّ هر یك سه درم، قیروطی كه از موم و روغن حنا ترتیب داده باشند. ادویه را كوفته با روغن مذكور مرتب كرده استعمال نمایند.
امّا ضمادات كه نافع ضعف باشد، اطراف اشجار قابضه است مثل ضماد صندلین و غیره.
مصلحِ ورمِ محدّبِ كبد، ماءالشّعیر است و ادویهای كه بهاعتدال ادرار كند مثل طبیخ كرفس و آب كاسنی و تاجریزی و كاكنج. و بعد از چندی كه در ورم نضج ظاهر شود، ادویهای كه قویالادرار باشد مثل اسارون و سنبل و فُوّه و مُرّ و فُقاح اِذخِر و غافث و امثالها.
و هرگاه ورم در جانب مقعّر باشد تحریك باید كرد به ادویۀ مسهله مثل صبر و تربد و غاریقون و هلیلۀ زرد، و بعد از نضج و در وقت انحطاط به ادویۀ مسهلۀ مذكوره بهاضافۀ شحم حنظل و قنطوریون، خصوص اگر بلغمی باشد.
نكته: در استعمال اضمدۀ سدّۀ كبد باید ملاحظۀ سه چیز شود:
یكی آنكه ملیّن باشد مثل مُقل و شحوم؛
دویّم آنكه ملطّف و محلّل باشد مثل فُقاح اِذخِر و فاوانیا و فُوّه و حبّالبان؛
سیّوم آنكه مقوّی باشد مثل افسنتین و مصطكی.
پس هر ضمادی كه تركیب كرده شود باید در آن سه صنف ادویه موجود باشد، امّا باید در ادویۀ محلّله اسراف نكنند تا باقی نماند از صلابت بقیۀ متحجّرۀ ممتنعالتّحلیل، لیك باید با محلّل، دوایی مثل حبّالبان و مُقل -كه ملیّن است- همراه باشد و با آن سنبل و افسنتین نیز باشد جهت قوّت، و این تركیب ضماد نافع است صلابت كبد را و آنچه تفتیح سدد كبد میكند.
و آشامیدن قنطوریون دقیق و لسانالحَمَل و لوف و جعده و امثالها در ورمِ صلبِ كبد عجیبالنّفع است.
ریوند چینی و غاریقون مفتّح سدد و منقّیاند.
و ضماد از بابونه در تحلیل قویتر است از سایر ادویه.
و منضج قبل از مسهلات مفتّحه، از ماءالاصول و روغن بادام شیرین [دهند].
و چون سدّه بهطول انجامد و ورم حادث شود و تب هیجان پذیرد، چاره بهجز فصد باسلیق نیست و بعد از آن ادویۀ مقطّعه مثل سكنجبینِ عنصل و طبیخ ماءالاصول -كه اخذ شود از ریشة كبر و ریشۀ اِذخِر و رازیانه و كرفس- بهاضافۀ انیسون و فُوّه و روغن بادام و شیرخشت بدهد و آنچه در باب اورام صلبه مذكور است از مركّبات در علاج قریباند.
دواء سنبل نافع است ورم را: سنبل رومی سه جزو، افسنتین جزوی به عسل بسرشند و نیز حلِّ بطن نمایند به ایارج فیقرا و بسفایج و غاریقون و افسنتین و طبیخ بزور مدرّه.
سفوف مدرّ و مصلح اورام كبد: تخم خربزه و خیارین هر كدام پنج درم، تخم كاسنی و كشوث سه، تخم كرفس و ربّالسّوس و رازیانه و انسیون دو، سنبل، زعفران، افسنتین هر كدام یك، نبات ده، كوفته و بیخته؛ قدر شربت سه مثقال.
قرص وَرد، نافع جگر و معده: گلسرخ هفت، سنبل، لاك مغسول، اصلالسّوس هر کدام چهار، افسنتین، مصطكی، عصارۀ غافث، ریوند چینی هر كدام سه، با آب سرد اقراص سازند؛ و قدرِ شربت سه مثقال است.
البسایط:
قاقله دو درم بكوبند و با سكنجبین بنوشند نافع است درد بارد جگر را.
تخم ترب سفوف كردن نیز مفید است.
شرب طبیخ بابونه بهترین دوایی است در وجع كبد ورمی و همچنین ضمادش.
شیرۀ تخم خربزه با سنبل و مصطكی نوشیدن در ورم گرم و علل كبد مفید است.
افسنتین را نرم بسایند و با موم مذاب در روغن با حنا بیامیزند و ضماد سازند بر جگر.
سُقی یك مثقال ریوند هر دو روز یك مرتبه با آب گرم اگر تب باشد، و با شراب اگر تب نباشد حسنالاثر است صلابت و سدّه و ورم كبد را.
سُقی ربّالسّوس نافع صلابت كبد است به ادرار و اطلاق.
عنبالثعلب محلّل اورام باطنی است؛ شربتی چهار مثقال با شكر. و اگر با آب كاسنی و كشوث و كرفس ممزوج كنند، در این باب عجیبالنّفع است.
درونج مقوّی كبد است و اصلاح آن از جهت محرور با آب و سركه خوب است.
شاهتره شافی است جگر را.
شقاقل مقوّی كبد است.
قرص كهربا خون شكم باز دارد: كهربا، بُسَّد، مروارید، تخم خرفه هر یك سه مثقال؛ شاخ بز کوهی سوخته، پوست تخممرغ سوخته، صمغ عربی هر یك سه درم، گشنیز خشك بریانكرده، خشخاش سفید و سیاه هر یك شش درم، وَدَع سوخته، بذرالبنج هر یك دو، با لعاب بنکو اقراص سازد؛ قدر شربت تا یك مثقال با ربّ به.
و شربت سیب و شیرۀ خرفه با طباشیر و گل ارمنی نافع است در منع خون.
نكته: آنچه تلخ بود چون كاسنی و آنچه خوشبو بود، مادّه از عفونت باز دارد چون فُقاح اِذخِر و دارچینی؛ و آنچه جالی بود چون كشكاب، و آنچه در وی قوۀ قبض بود چون زعفران، و آنچه اشیائی كه لذیذ و شیرین بود چون مویز و مغز بادام و سایر، تمامی جگر را سودمند بود، از آن قبیل یرقان.
چون اطبّاء ملاحظه فرمودهاند كه اكثر اوقات یرقان بهاعتبار سدّهای است كه در مجاری عروقِ میانۀ كبد و مراره، و یا میانۀ كبد و سپرز، و یا از سوء مزاج حارّ واقع میشود لهذا بیان مراتبِ حدوث و وقوع آن را، علّت و معالجه در تحت امراض كبد ذكر فرموده و حقیر نیز بهمتابعتِ استادان مختصر شرحی نمود.
نكته: وقوع یرقان یا بهاعتبار بحران است [که] حادث نمیشود الاّ در تب؛ و یا بهعلّت سوء مزاجِ حارّ كبد است؛ و یا بهجهت گزیدن هوام است؛ و یا از امتلای مراره است؛ و یا از بابت سدّهای است كه در مجاری سپرز و یا امتلای او واقع میشود؛ و یا از آفات سانحۀ دیگر در كبد است مثلِ ورم صلب و سوء مزاج حارّ.[3]
چنانچه باشد یرقان با تب و ثقل در تحت شراسیف، پس در كبد ورم حارّ است؛
و اگر بیثقل و با تشنگی و خشكی زبان و بَراز باشد از سوء مزاج حارّ است؛
و اگر با تمدّد و ثقل باشد بیحرارت و تب، از سدّه است؛ و اگر با این حالت، بَراز سفید بود از انسداد مجاری مراره است و در این صورت یرقان با صفرت است و در عین [و] بدن و تمامتِ اعضاء است.
امّا یرقان اسود از قبل طحال است بهاعتبارِ عدم جذب سودا. در آن مقام، خونِ جگر سوداوی شود و به تمام بدن نفوذ كند.
ابنسرافیون[4] میگوید گاه میشود كه عارض شود یرقان اسود از سوء مزاج كبد بهاعتبار عوارضِ لازمۀ او، و فرق بدان توان نمود كه آنچه از جانب طحال است لون و بَراز در منتهای سواد است و آنچه از جانب كبد است قلیل است سواد او، و گاه میشود كه یرقان از الم كبد و طحال هر دو عارض میشود. در آن مقام معالجه به ادراك و تشخیص طبیب است و حكم به خلط غالب.
چنانچه در لون و بَراز سواد غالب است، حكم نمایند به فصد باسلیق و منضجی از ماءالاصول بهاضافۀ ادویۀ مفتّحه و مدرّه مثل اصلالسّوس و ریشۀ كاسنی و ریشۀ كبر و بیخ رازیانه و ریشۀ كشوث و تخم ترب و تخم خیارین مع سكنجبین. و اسهال آورند از هلیلهجات به طبیخ بسفایج و بیخ كبر و شاهتره و اصول اربعه و افتیمون و مویز بیدانه و انجیر زرد. و اگر قوّت در اسهال لازم بود قویتر فرمایند از ایارج فیقرا و غاریقون و نمك هندی. و هرگاه تب نباشد سقایتِ ماءالجبن مجوَّز است كه از شیر شتر باشد.
و هرگاه صفرت غالب بود دلیل است كه یرقان بهعلّت خلط صفرا است و از انسداد مجاریِ مراره و یا امتلای اوست. در این حالت باید مبادرت نمود به مبرّدات مثل ماءالشّعیر بهاضافۀ ادویۀ مفتّحه از قبیل تخم خیارین و تخم كاسنی.
اگر تب نبود علاج کنند به حموضات چون آبغوره و آب زرشك و جامه مصندل و كتان، و غذا از ماهی رضراضی، و مسهل از هلیلهجات بهاضافۀ طبیخ از بسفایج و ریشۀ كاسنی و آب كاسنی و تمر گجرات، و به راحت امر باید فرمود مریض را.
زكریا میفرماید استدلال یرقان بحرانی بعد از نضج و سكون تبهای صفراوی چون مُحرِقه و یا از ورم حارّ كبدی، است به تب و ثقل طرف راست[5]؛ و اگر سدّه است به ثقلِ بلاحُمّی است؛ و اگر از فساد مزاج حارّ كبد است -كه متولّد شود دم صفراوی- به حرقت و لهیب و عطش مشخّص میشود.
و هرگاه باشد بَراز و بول در یرقان اصفر به حال اصلیّۀ خود، علّتی نیست در كبد؛ و اگر بول و بَراز ابیض باشد علّت در مراره است؛ و اگر رنگین باشد علّت در كبد است.
89. کتابت این واژه آن را خسک یا حسک مینمایاند. با توجّه به اینکه از افعال و خواص خسک (همان حسک یا خارخسک) چنان کاربردی برنمیآمد، با جستوجو در کتب مفردات، سرانجام در تحفۀ حکیم مؤمن و مخزنالادویه آشکار شد که این واژه باید خنک باشد، نه حسک یا خسک. بر پایة کتابهای یادشده خنک اسم فارسیِ لسانالحمل (بارتنگ) است. فاش است که افعال و خواص بارتنگ با آنچه در این نسخه برای درمان اسهال دموی بیان شده، هماهنگ و سازگار است.
90. طیوف نمیتواند درست باشد و بایست آن را از خطاهای کاتب دانست. تردیدی نیست که طُیوب صحیح است. در اینجا افاویه و طیوب هر دو به معنی عطریّات و داروهای معطّر خوشبو هستند.
91. در این تقسیمبندی سوء مزاج حار کبد دو بار نام برده شده است. بیان مکرّر آن زائد است.
92. یوحناابنسرافیون (بر اساس ضبط در کتاب تاریخالحکماء قفطی) یا ابنسرابیون، پزشک اوایل دوران عبّاسی و صاحب دو کتاب کنّاش طبّی به زبان عربی است، یکی در دوازده مقاله و دیگری (کنّاش صغیر) در هفت مقاله.
93. گمان میرود اگر فعلِ است را در انتهای جمله بیاوریم، معنای جمله بهتر آشکار میشود:
استدلال یرقان بحرانی بعد از نضج و سكون تبهای صفراوی (چون مُحرِقه) و یا از ورم حارّ كبدی، به تب و ثقل طرف راست است.
منبع: کتاب فوايد الطفيه- حکیم لطیف قزوینی
کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایران
فصل دوم
اسباب حفظ سلامتی
شش اصل ضروری برای زندگانی سالم (سِتِّة ضروریه)
همانطور که در تعریف مفهوم پزشکی ذکر گردید در مکتب طب سنتی ایران، حفظ سلامت و تندرستی، در درجة اول اهمیت قرار دارد، و درمان بیماری وظیفة دوم پزشک میباشد. سالم بودن نیز همانند بیمار شدن نیاز به علل و عواملی دارد که باید مورد توجه قرار بگیرند. این دسته از علل تحت عنوان ستّه ضروريه يا شش اصل ضروري در آموزههای طب سنتی ایران مورد بحث قرار گرفتهاند. اگر این اصول به درستی مورد توجه قرار گیرند موجب حفظ سلامتی (حفظالصحه) ميشوند وگر نه زمینه بروز بيماريهای گوناگون فراهم ميشود.
سته ضروریه عبارتاند از:
1. هوا
2. حركت و سكون
3. خواب و بيداري
4. طعام و شراب
5. استفراغ و احتقان
6. اعراض نفساني.
1. هوا
حكما براي هوا ارزش خاصي قائل بودند و به نقش هواي سالم در حفظ سلامت توجه داشتند، چون هوا تأثیر مهمی بر قلب و روح حيواني دارد و اين روح، خود بر روح نفساني و طبيعي اثر میگذارد. به عبارت دیگر، هوا تمامی افعال و حرکات بدنی و نفسانی را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوای مورد نیاز انسان از طریق ریهها و مقدار اندکی نیز از طریق پوست وارد بدن میگردد. هر تغییر فیزیکی و یا شیمیایی در هوا هر چند اندک، میتواند اثر زیادی بر سلامتی انسان بگذارد. هوا تابع شرايط فصول، جغرافیا و محل زندگی میباشد. تغییر درجه هوا در اوقات مختلف روز و در فصول مختلف و همچنین آلودگی هوا میتواند تعادل بدن را بهم بزند.
چنانکه میدانیم اکسیژنِ وارد شده به بدن بعد از فعلوانفعالات مخصوصی، دیاکسید کربن و بخار آب تولید میکند، و این دو از طریق ریه و پوست دفع میگردند. هرگونه اختلالی در ورود اکسیژن کافی به بدن و یا دفع دیاکسیدکربن و بخار آب از بدن صورت گیرد سلامت بدن را بهطور جدی تهدید خواهد کرد. تراکم جمعیت در یک محیط بسته، و کیفیت نامناسب هوا دو عامل مهم نرسیدن اکسیژن کافی به بدن و دفع دیاکسیدکربن از آن هستند و در بدن آشفتگیهایی پدید میآورند. این اختلالات گاه حاد هستند و بیمار بهسرعت متوجه آن میشود و گاهی مزمناند و ممکن است مشکلات گوناگونی برای بیمار ایجاد کرده، حتی پزشکان را نیز در تشخیص دچار سردرگمی کنند. سردستة این اختلالات خستگی مزمن میباشد که امروزه به علت آلودگی هوا و عدم تنفس هوای مناسب و علل دیگر، بهطور گسترده مشاهده میشود.
هوای آلوده به سرب، موجب کاهش حرارت غریزی و افزایش تظاهرات بالینی غلبة سردی و خشکی مانند افسردگی، خوابهای آشفته، بیخوابی، خستگی و گرفتگی عضلات ساق پا میشود.
در طب سنتی ایران در تدابیر تندرستی، به تامین هوای سالم و مناسب تاکید فراوانی شده است. مباحث مختلفی در مورد اقالیم، هوای آلوده و وبایی، تهویه و روشهای اصلاح هوا، هوای مناسب هر مزاج و... بهطور مفصل بیان شده است که در بخش چهارم از این کتاب با عنوان تدابیر هوا، به برخی از آنها بهاختصار اشاره خواهد شد.
2. حرکت و سکون
حركت براي تندرستی انسان ضروري میباشد و استراحت و سكون پس از آن نيز براي تمدّد قوا، بسیار لازم است. تمامی حرکات، حرارت را افزایش میدهند و موجب کاهش رطوبت بدن میگردند. استراحت، رطوبت بدن را باز میگرداند و قوای لازم را برای حرکات بعدی فراهم میآورد.
مقدار حرکت، و مقدار سکونِ مناسب و مفید برای هر فرد، بر پایة مزاج وی تعیین میشود و عدم تعادل در این الگوی فردی، زمینهساز بروز بیماریهای گوناگون میگردد. حركت بيش از حدّ با ايجاد حرارت زاید، رطوبات بدن را کاهش میدهد، فعالیت کم نیز موجب افزایش تری و سردی بدن و بروز بیماریهای بلغمی (بهویژه در مفاصل) میگردد.
حرکت به دو نوع جسمانی و نفسانی تقسیم میشود، حکما حرکت جسمانی را به شش نوع تقسیم کردهاند که شامل حرکت شدید، خفیف، طولانی، کوتاه، سریع و کُند میباشد. هر یک از این نوع حرکات اثر خاصی بر مزاج انسان میگذارند. به عنوان مثال، در حرکتِ سریعِ شدید، ایجاد حرارت بیشتر از تحلیل است و بر عکس، در حرکتِ کندِ خفیفِ طولانی، تحلیل بیشتر از حرارت است. پس در تدابیر عملی با توجه به شرایط خاص بیمار، باید حرکات خاصی را به او توصیه کرد.
جِماع نیز از حرکات محسوب میشود که افراط در آن سبب خشکی بدن و کاهش حرارت غریزی و در نتیجه سردی بدن میگردد.
نكته: اگر فردي كه در سن جوانی (گرمي و خشكي) است بيش از حدّ فعاليت كند، دچار حرارت بالا، سردرد، كاهش وزن و كاهش اشتها میشود؛ چنين فردي نیاز بيشتری به استراحت در جاي خنك دارد.
نكته: براي كساني كه مزاج سرد دارند، حركت و ورزش مناسب است و ايشان را به اعتدال نزديك میكند.
3. خواب و بیداری
تعادل خواب و بيداري در حفظ سلامتي و درمان بيماريها اهميت دارد ولي امروزه كمتر به اين مسأله توجه میشود. عدم تعادل در خواب و بيداري میتواند زمينهساز بيماريهاي مختلف گردد. خواب تمامی اعمال طبیعی شامل هضم، متابولیسم و دفع سموم را بهبود میبخشد و قوای مغزی را تقویت میکند و موجب تجدید قوای اندامهای مختلف و ترمیم بافتهای صدمه دیده و بهطور کلی بازگرداندن سلامتی به بدن میگردد. بهترین زمان خواب از ساعت 10 شب تا سحر میباشد. لازم است صرف شام حداقل 3 ساعت قبل از خواب صورت پذیرد و فرد، نیم ساعت پس از شام، به مدت 15 تا 20 دقیقه آرام راه برود.
علت خواب
علت خواب وجود رطوبت معتدل در مغز است که اعصاب را سست و راههای عصبی و روح نفسانی را غلیظ میکند. بدین سبب روح نفسانی در مسالک اعصاب نفوذ نمیکند و در حسهای ظاهری سکون پدید میآید و موجب بیحرکتی (به جز حرکت تنفسی و قلبی و اعمال هضمی) میشود. طبیبان، بیداری را به حرکت و خواب را به سکون تشبیه کردهاند.
معمولاً خواب افراد دارای مزاج سرد و تر، و گرم و تر بیشتر است، ولي افراد دارای مزاج سرد و خشک، و گرم و خشک با خواب کمتر انرژی لازم را به دست میآورند. در بدن یک شخص گرم و خشک یک دوره خواب طولانی با ایجاد سردی و رطوبت به کاهش حرارت زاید کمک مینماید. برعکس پرخوابی در شخص سرد و تر باعث افزایش سردی و رطوبت بدن میشود.
كودكان معمولاً طولانیترين خواب را دارند زيرا رطوبت بيشتري در بدن دارند ولی به تدريج، با افزايش سن و کاهش رطوبت مزاجي، خواب آنها كمتر میشود.
بيداري، ظاهر بدن را گرم و باطن بدن را سرد میكند در حاليكه خواب، ظاهر تن را سرد ولي باطن تن را گرم میكند، در نتيجه خون متوجه قسمت احشاء میشود و اعمال دستگاه گوارش مثل هضم و جذب به بهترين وجه انجام میشود.
از طرف دیگر، خواب کوتاه، باطن بدن را تر میکند و اگر طولانی باشد سبب خشکی بدن میگردد. زیرا در اثر طولانی شدن خواب، حرارت غریزی پس از فارغ شدن از هضم غذا به تحلیل روح و رطوبات درونی میپردازد و موجب خشکی بدن میشود. پس هم کمخوابی و هم خواب بیش از اندازه مضر است و بهترین حالت خواب معتدل است.
اگر كسي بيش از اندازه بخوابد، كمكم برخي از اعمالش مختل و دچار ضعف میشود، حافظه وي افت میكند، مزاجش سرد و بيماريهاي مفصلي و بلغمي در او زياد میشود.
نكته: خواب روز براي بيماران مفصلي با سوءمزاج سرد و تر پسنديده نيست و موجب شدت بيماري، افزايش وزن، احساس کسالت و... میشود.
نکته: بيداري شبانه براي افراد عصبي با مزاج گرم مناسب نمیباشد.
4. خوردنیها و آشامیدنیها
غذاها اهميت خاصي در حفظ سلامتي انسان دارند. از طرفی نیاز به غذا یک نیاز دایمی است تا آنچه را که بهوسیلة اسباب درونی و بیرونی بدن به تحلیل میرود جایگزین نماید و از سویی دیگر هر نوع خوردنی با مزاج مخصوص خود میتواند بر مزاج بدن انسان اثر بگذارد.
از نظر طب سنتي ايران، انسانها با يكديگر تفاوت مزاجي و ساختاري دارند. بنابراین لازم است پزشک بر اساس تشخیص مزاج و توجه کامل به ویژگیهای ساختاری هر فرد براي وی تدبير غذايي مناسب و تدابير ديگر را تجويز نمايد. غذاها علاوه بر اينكه ماده مصرفی سوخت و ساز بدن هستند، با توجه به كيفيت مزاجي خود بر اعضاي مختلف بدن اثرات مثبت يا منفي بهجاي ميگذارند و جسم و روان شخص را تحت تأثير قرار میدهند. محمد بن زکریای رازی و بسیاری از حکما اولین و مهمترین تدبیر درمانی در بیماران را اصلاح یا تجویز رژیم غذایی میدانستهاند.
بسیاری از اصول ضروری برای تندرستی مانند تغییرات فصلیِ درجه حرارت و آلودگی هوا، خارج از اراده و خواست فرد میباشد ولی مصرف غذا تا حد بسیار زیادی قابل برنامهریزی است. آموزش تغذیه صحیح یک ابزار مهم سلامتی است که پزشک میتواند بیماران خود را با آن تجهیز نماید. این روش به راحتي قابل آموزش است و برای همه مردم نیز قابل درک میباشد و از نظر اجرایی نیز چندان دشوار نیست.
نظریههای مختلف در رابطه با گرمی و سردی غذاها و داروها
تئوریهای مختلفی در مورد اینکه چرا با مصرف بعضی از مواد مانند خرما و عسل و فلفل در بدن گرمی ایجاد میشود و با مصرف بعضی دیگر سردی پدید میآید، مطرح شده است که در ذیل بعضی از آنها ارائه میگردد:
1. با ورود مواد غذایی به بدن، سیستم خودکار عصبی تحت تأثیر قرار میگیرد. مواد گرم، فعالیت سیستم سمپاتیک را زیاد میکنند و مواد سرد، فعالیت سیستم پاراسمپاتیک را افزایش میدهند.
2. مواد غذایی با ورود به بدن، سیستم غدد درونریز را متأثر میکنند. خوراکهای گرم فعالیت غده تیروئید و ترشح تیروکسین را افزایش داده، در نتیجه متابولیسم پایه و تولید انرژی بالا میرود. خوراکهای سرد فعالیت تیروئید و ترشح تیروکسین را کاهش میدهند و در نتیجه متابولیسم پایه و تولید انرژی کم میشود.
3. استاد فقید دکتر سید جلال مصطفوی[1] معتقد بودند با ورود غذا به بدن، سیستم عصبی ارادی و خودکارِ شناخته شده و شناخته نشده و همچنین سیستم غدد درونریز شناخته شده و شناخته نشده تحت تأثیر قرار میگیرند. موادی که سطح فعالیت کل این سیستمها را بالا میبرند گرم هستند و موادی که فعالیت این سیستمها را کاهش میدهند، سرد نامیده میشوند.
4. بعضی از غذاها با ورود به بدن تولید آنزیمهای گوارشی را افزایش میدهند، این مواد گرم هستند. این نظریه جزئی از نظریه سوم میباشد، زیرا تولید آنزیمهای گوارشی و ترشح آن تحت تأثیر سیستم اعصاب و غدد درونریز میباشد.
اصطلاحات تغذیه در طب سنتی ایران:
طي قرنهاي متمادي و بر اساس تجربه، غذاها را به هجده خانواده تقسیمبندي كردهاند که قبل از بیان آنها لازم است برخی از اصطلاحات تخصصی تغذیه را به اختصار توضیح دهیم:
لطيف: غذايي است كه وقتي بدن روي آن اثر میكند، به سرعت هضم میشود و مورد استفاده اندامها قرار میگيرد و قواي تدبیر کننده بدن میتوانند به سرعت آن را آمادة مصرف كنند. به عبارت دیگر، از اين دسته از غذاها خون رقیقی تولید میشود که به سهولت جزء بدن میشود.
این غذاها براي افرادي كه به تازگي از بيماري بهبود يافتهاند يا افرادي كه اهل کارهای فکری هستند و فعالیت سنگین بدنی ندارند مناسب است، مثل زردة تخممرغ عسلی[2].
كثيف (متكاثف): غذاي كثيف یا درهم فشرده غذایی است كه از سویی قواي طبيعت براي هضم و استفاده از آن بايد تلاش بیشتری بکند تا آن را برای مصرف اندامها آماده کند، و از سوی ديگر مواد زايد آن هم زياد است. به عبارت دیگر، از اين دسته از غذاها خون غلیظی تولید میشود که به سهولت تحت تأثیر قوا قرار نمیگیرد و جزء بدن نمیگردد.
اين دسته از غذاها براي افرادي كه فعالیت زياد و يا كارهاي سنگين بدني دارند مانند كشاورزان و ورزشكاران مناسب است، مثل گوشت گوساله.
معتدل: غذاي معتدل براي افراد با مزاج معتدل و فعالیت متوسط مناسب است.
صالحالكيموس (با کیموس خوب): غذاهایی هستند که از هضم آنها، خلط خون طبیعی و صالح ايجاد ميشود و همراه آن مقدار اندک و متناسبی از سایر اخلاط، یعنی بلغم و صفرا و سودا نیز تولید میگردد.
رَديءُالكيموس (با کیموس بد): غذاهایی هستند که از هضم آنها، اخلاط غيرمعتدل و ناصالح تولید میشود. مصرف مقادير زياد و مكرر از این غذاها بيماريزا است، مثل سوسيس، کالباس، قارچ، پنير کهنه و نان تخمیر نشده.
كثيرالغذاء: غذايي است كه مقادير عمدهاي خلط خون ايجاد میكند، مانند زردة تخم مرغ نیمبرشت و گوشت بره.
قليلالغذاء: غذايي كه خلط خون كمتري میدهد و بیشتر شكم پُركُن است مثل کاهو.
متوسطالغذاء: حدّ میانیِ مواد پر غذا و کم غذا میباشد.
نوع غذا
مثال
1
لطيف صالحالكيموس كثيرالغذاء
زرده تخممرغ عسلي، گوشت كبك، ماءاللحم از گوشت گوسفند یکساله
2
لطيف صالحالكيموس قليلالغذاء
كاهو، انار و سيب شیرین
3
لطيف صالحالكيموس متوسطالغذاء
نان گندم خوب، انگور
4
كثيف صالحالكيموس كثيرالغذاء
تخم مرغ نيمرو یا زیاد جوشیده، گوشت بز و گوسفند چاق و جوان
5
كثيف صالحالكيموس قليلالغذاء
پنيری تازة غیر کهنه
6
كثيف صالحالكيموس متوسطالغذاء
گوشت گوساله و کبوتر بچه
7
معتدل صالحالكيموس كثيرالغذاء
گوشت بره يكساله
8
معتدل صالحالكيموس قليلالغذاء
شلغم
9
معتدل صالحالكيموس متوسطالغذاء
گوشت بچه شتر و گوسفند ماده
10
لطيف رَديءُالكيموس كثيرالغذاء
ریه حیوانات (جگر سفید) و بچه کبوتر
11
لطيف رَديءُالكيموس قليلالغذاء
ترب، پياز و هر چيز تند و تيز مثل خردل
12
لطيف رَديءُالكيموس متوسطالغذاء
نان فطير تخمير نشده
13
كثيف رَديءُالكيموس كثيرالغذاء
گوشت گاو، مرغابی و اسب
14
كثيف رَديءُالكيموس قليلالغذاء
گوشت خشک شده (قديد)، بادنجان
15
كثيف رَديءُالكيموس متوسطالغذاء
كلم، گوشت صید مثل آهو، فیلة گاو
16
معتدل رَديءُالكيموس كثيرالغذاء
كلم رومی (کلم گرد)، چغندر
17
معتدل رَديءُالكيموس قليلالغذاء
زردك
18
معتدل رَديءُالكيموس متوسطالغذاء
ماهي خشك كرده و دودي
اقسام هجدهگانه غذا از دیدگاه طب سنتی ایران و مثالهای مربوط*[3]
مزههای مهم:
یکی از نکات مهم در تغذیه طب سنتی ایران، توجه به مزه غذاها است. معمولاً هر مزه از کیفیتهای خاص برخوردار است:
مزه[4]
کیفیت
ترش
سرد و تر ـ سرد و خشک
تلخ
گرم و خشک
شیرین
معتدل مایل به گرمی
شور
گرم و خشک
تند
گرم و خشک
بیمزه
ارتباط مزه غذا با کیفیت آن
سرد و تر
مزة ترش:
مواد ترش مانند آبغوره، آبلیمو، سماق و سرکه، پس از ورود به بدن سردی و خشکی را افزایش میدهند و هر چه ترشی آنها بیشتر باشد سردی و خشکی بیشتری ایجاد میکنند. افراط در استفاده از این مواد تأثیر منفی بر دستگاه تنفسی و عصبی دارد و باعث تشدید سرفه میشوند و افراد سوداوی از مصرف آنها صدمه میبینند[5].
مزة تلخ:
این مواد گرمی و خشکی بدن را افزوده و با رقیق کردن خون، استعداد خونریزی را افزایش میدهند. پاک کننده دستگاه گوارش از مواد زاید، لزج و بلغمی میباشند، مثل مُرّ مکی و صبر زرد.
مزة شیرین:
مواد شیرین معتدل و مایل به گرمی هستند. پس از گوشت و نان مناسب، جزء غذاهای اصلی به شمار میروند، مانند عسل و میوههای شیرین.
مزة شور:
مواد شور گرم و خشک هستند. نمک طعام در رأس این مواد قرار دارد. مصرف به اندازه این مواد، بلغم را از بین میبرد و اشتها را افزایش میدهد.
مزة تند:
مواد تند، گرم و خشک هستند، مثل فلفل. مصرف این دسته از مواد برای افراد بلغمی گهگاهی مناسب است اما آثار تحریک کنندهای بر افراد صفراوی مزاج دارد.
بیمزه:
مواد بیمزه سرد و تر هستند، مانند خیار و کدو. مصرف بیش از اندازه آنها انرژی بدن و توان اعضاء را کاهش میدهد.
5. استفراغ و احتباس
استفراغ از ریشه فراغت میباشد و در طب به معنی پالایش و تخلیه بدن از مواد زاید و غیرطبیعی است. بهعبارت دیگر، استفراغ یعنی زدودن سموم و مواد زاید که در هر یک از مراحل چهارگانة هضم و متابولیسم مواد غذایی ایجاد میشود. این مواد زايد به طور روزمره در بدن ايجاد و انباشته میشوند و لازم است از راههاي خروجي طبيعی بدن دفع گردند. اگر فردی به اندازه کافی غذا بخورد ولی دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق کافی نداشته باشد دیر یا زود دچار مشکل خواهد شد. همچنین اگر فردی غذای کافی بخورد ولی بیش از اندازه دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق داشته باشد و به عبارت دیگر، استفراغ بیش از اندازه داشته باشد دچار ضعف و بیماری خواهد گردید.
احتباس: به مفهوم نگهداشتنِ به اندازة مواد مورد نیاز و ضروري برای بدن است. ضرورت نیاز به احتباس مواد از آن جهت است که از سویی بدن انسان به طور دائمی در حال تحلیل مواد درونی است و از طرفی امکان استفاده و خوردن همیشگی برای انسان وجود ندارد، پس باید مواد غذایی ضروری در بدن نگهداشته شوند.
پديدههای احتباس و استفراغ دو پديدة متضاد هستند و تعادل عملكرد آنها ضامن سلامتي ميباشد. گاهي قوة تدبیرکنندة بدن به صورت طبيعي موجب اسهال ميشود و مواد زايد را از طريق دستگاه گوارش دفع ميكند و سپس خود آن را برطرف ميكند و يا گاهي حجم ادرار را کم یا زياد ميكند.
نکته: مفهوم استفراغ در طب سنتی با اصطلاح امروزی استفراغ به معني خروج مواد موجود در معده از طريق دهان (vomiting) متفاوت ميباشد. حكما به اين عمل قِي ميگویند. البته قی گاهی «علامت» هم هست ولی مراد از آن در چنین مواردی «عمل قی کردن» است.
انواع استفراغ: استفراغ طبیعی و استفراغِ درمانی
1. استفراغ طبیعی مانند دفع گازهای سمی از ریه طی بازدم، دفع مدفوع و ادرار و عرق، عادت ماهیانه، عطسه، سکسکه، دفع باد، دفع ترشحات از گوشه چشم (که هنگام بیدار شدن از خواب صبحگاهی مشهود است)، ترشح شیر، ترشحات واژن و دفع منی. هر یک از این موارد باید به اندازه متعادل انجام شود و افزایش و کاهش هر کدام میتواند به بیماری منجر گردد.
نوع دیگر استفراغهای طبیعی وقتی اتفاق میافتد که مواد زاید بیش از اندازه در بدن جمع شده باشد، در این حال بدن سعی میکند به طریقی این مواد زاید را دفع کند. مثلاً گاهی به صورت طبیعی اسهال، یا خونریزی از بینی، یا سرفه، یا آبریزش از بینی ایجاد میشود. در این نوع از استفراغهای طبیعی معمولاً علایم خفیفاند و مدتشان محدود و کوتاه است. در این موارد قوة مدبّره در حال تلاش برای حفظ تعادل بدن میباشد، و فرد و پزشک او نباید جلوی عمل پاکسازی طبیعی بدن را بگیرند و آن را سرکوب کنند، مگر آنکه این استفراغات طبیعی بیش از حد شدید شوند و موجب ضعف یا زیان فرد گردند.
2. استفراغ ایجاد شده توسط پزشک: در این مورد پزشک متوجه میشود که مواد زاید و سموم در بدن ذخیره شدهاند و قوای طبیعی بدن نتوانستهاند بطور کافی آنها را دفع نمایند و در اینجا طبیعت نیاز به کمک طبیب دارد. طبیب با استفاده از یکی از روشهای استفراغ طبی مانند ایجاد اسهال، تعریق، افزایش ادرار، فصد، حجامت، سونا و ... به یاری طبیعت میشتابد و به سیر طبیعی دفع مواد زاید و سموم کمک میکند. در اینجا طبیب باید با آگاهی از مکانیسمهای طبیعی دفع، بهترین و نزدیکترین راه را بر حسب شرایط بیمار و بیماری انتخاب کند که در ادامه برخی از این روشها نام برده میشود.
مثالهایی از انواع استفراغ:
بزاق آوردن:
Salivation
ادرار بول:
Diuresis
ایجاد اسهال گوارشی:
Diarrhea
ادرار عرق:
Diaphoresis
ایجاد قي:
Vomiting
حجامت:
Cupping
حقنه:
Enema
فصد:
Venisection
خلط آوردن:
Expectoration
باید توجه داشت که استفراغ بیش از حد، مجفّف بدن (= خشککننده) محسوب میشود زیرا اخلاط، جسم مرطوب هستند که با دفع آنها، رطوبت بدن کاهش مییابد.
اسباب احتباس: در یک نگاه منطقی به تمامی اتفاقات طبیعی درون بدن میتوان دلایلی را که ممکن است موجب احتباس گردند به شرح ذیل برشمرد:
· افزایش غیرطبیعی قوت نگهدارنده (ماسکه) بهطوری که مانع دفع مواد اضافی شود.
· ضعف قوای هاضمه و دافعه که در صورت اول، مراحل نضج ماده طولانی میشود و به تبع آن، دفع ماده به تأخیر میافتد و در حالت دوم، مواد زاید دفع نمیگردند.
· تنگی (ضیق) مجاری: در این حالت مواد رقیق دفع میشوند ولی مواد غلیظ محتبس میمانند.
· سُدّه (انسداد) در مسیر عبور و دفع مواد.
· غلظت بیش از اندازة مواد.
· کثرت بیش از اندازة مواد چنانکه قوه دافعه قادر به دفع همه آنها نشود.
· انصراف طبیعت به سوی دیگر، مانند آنچه که در بحران اتفاق میافتد.
· یبوست به هر شکل، مانند عدم احساس نیاز به دفع به دلیل وقوع انسداد در مجاری صفراوی و عدم انصباب صفرا به رودهها.
· لزوجت ماده و چسبندگی آن به اعضا.
هرگاه این اسباب به شکل متضادی اتفاق بیفتد، باعث استفراغ غیرطبیعی میگردند.
مشکلات ناشی از احتباس غیرطبیعی:
سبک زندگی جدید موجب گردیده است روز به روز سموم بیشتری وارد بدن شوند. استفاده از هورمونها برای رشد بیشتر و سریعتر حیوانات -که در گوشت و شیر آنان وارد میشود- استفاده از سموم و کودهای کشاورزی برای برداشت محصول بیشتر که با فرآوردههای کشاورزی آمیخته میگردد، استفاده از رنگها و طعمهای مختلف در صنایع غذایی، استفاده از مواد نگهدارنده شیمیایی در کنسروها و کمپوتها برای ماندگاری دراز مدت آنها، استفاده از مایکروفر، فریزر و... مقدار زیادی سموم شناخته شده و ناشناخته را وارد بدن میکند.
ایرانیان در فصل بهار که فصل خانهتکانی طبیعت است سنتهای عقلانی و زیبایی داشتند. یکی از آن سنتها -که معمولاً همزمان با خانهتکانی و پاکیزگی منزل و محیط زیست انجام میشد- خانهتکانی و سمزدایی بدن بود که با روشهای ساده و کمهزینه صورت میگرفت. از جمله آن روشها استفاده از مسهلهای ساده مطابق مزاج افراد بود، مانند استفاده از هلیلة سیاه و ماست، و یا ساختن آش از گیاهان خودروی دشتی همراه با مقداری برگ سنا یا آلو، و همچنین خوردن کاسنی و شاهتره، و انجام حجامت در این فصل؛ که جزء سنتهای شرعی و طبی نیز بوده است.
اسهال: یکی از روشهای پاکسازی بدن، ایجاد اسهال است. البته در اینجا منظور از اسهال، فقط اسهال گوارشی نیست بلکه شامل اسهال عروقی یعنی دفع مواد زاید موجود در عروق نیز میباشد[6]. اسهال گوارشی به پاکسازی کلی دستگاه گوارش از طریق رودهها گفته میشود. این روش با استفاده از داروهای خاص و با رعایت شرایط خاص بیماری و فرد بهکار میرود.
همانطور که دستگاه گوارش نقش عمدهای در ایجاد بیماریها و درمان آنها دارد، اسهال نیز نقش مهمی در پاکسازی درونی بدن دارد. تحقیقات جدید نیز این مطلب را تایید میکنند. به عنوان مثال در یک مطالعه بالینی[7] افراد را به دو گروه تقسیم کردند و میزان سطح خونیِ سموم مربوط به حشرهکشها و آفتکشهای گیاهی را پیش از مطالعه در همة آنان اندازه گرفتند. گروه اول را به مدت چند روز تحت درمان با داروهای مسهل مناسب قرار دادند و گروه دوم را فقط تحت نظر گرفتند و مجدداً سطح خونی سموم را در هر دو گروه اندازهگیری کردند. نتیجه این تحقیق نشان داد که با ایجاد اسهال مناسب میتوان میزان سموم تجمع یافته در بدن را به صورت معنیدار کاهش داد.
6. حالات روانی (اَعراض نفسانی)
حالات رواني يا اعراض نفساني مهمترين نقش را در حفظ سلامتي و درمان بيماري بر عهده دارند زيرا به سرعت، قوا و افعال را تحت تاثير قرار میدهند، در حاليكه موارد ديگر از سته ضروريه براي اثربخشي احتياج به زمان دارند.
حكيم سيد اسماعيل جرجاني در كتاب اغراضالطبيه در اين باره میفرمايد:
«اعراض نفساني شادي است و غم و خشم و لذت و ايمني و ترس و خجلي و انديشه كارهاي مهم و عملهاي باريك و امید و نومیدی. و هر يك را اندر تن مردم اثري ظاهر است فزون از اثر طعام و شراب و غيرآن؛ از بهر آنكه طعام و شراب و ديگر اسباب بدان زودي اثر نكند كه اعراض نفساني. نبيني كه اثر سخن يا چيزي خوش و ناخوش كه مردم بشنود و انديشه [كه] بر خاطر بگذرد چگونه بيهيچ مهلت زود به رنگ و روي پديد آيد و حركت و آواز مردم بگردد؟ و این حال نشان آن است که اثر اعراض نفسانی قویتر از دیگر سببهاست»[8].
مزاج انسان به شدت از حالات روانی تأثیر میپذیرد؛ برخی از این حالات با سرعت بسیار زیاد و برخی با سرعت کمتر مزاج انسان را تحت تأثیر قرار میدهند. به عنوان مثال خشم، حرارت را بهطور ناگهاني به بيرون میراند در حاليکه لذت، حرارت را کمکم به بيرون میراند. ترس، حرارت را بهطور ناگهاني به داخل میراند (چهره سفيد میشود) ولي اندوه، حرارت را کمکم به داخل رانده، در دراز مدت موجب بيماريهاي سودايي میشود. در جدول بعدی، شش حالت روانی مهم و کیفیت هر یک بیان گردیده است.
حالت روانی
کیفیت
خشم
گرم و خشک
هیجان
گرم و خشک
نگرانی
گرم و تر
ترس
سرد و تر
افسردگی
سرد و خشک
غم
کیفیت حالات روانی مختلف
سرد و خشک
كسي كه ضروريات ششگانه دیگر را بهخوبی تدبیر کند ولي بسیار زودخشم یا بسیار بيخيال و خونسرد باشد نمیتواند به تندرستی کامل دست یابد. تسلط بر حالات نفساني و واکنش معقول در برابر پیشامدها خيلي مهم است. پزشک نیز باید سودها و زیانهای حالات رواني گوناگون مانند غم و شادي، ترس و خشم و… را بشناسد تا بتواند با همة نیرو با بيماريها مبارزه کند و سلامت را به فرد بازگرداند.
جرجانی در این مورد میگوید:
«ببايد دانست كه بر طبيب واجب است كه منفعت و مضرت اعراض نفساني به حقيقت بشناسد از بهر آنكه شناختن آن و تدبير حاصل كردن ودفع كردن هر يك اصلي بزرگ است اندر نگاهداشتن تندرستي و بازداشتن بيماري».
بقراط نیز میگوید:
«بعضی بیماران اگرچه شرایط آنها خطرناک است، به راحتی سلامتی خود را با تکیه بر مهربانی پزشک به دست میآورند».
اقسام اعراض نفسانی
در طب سنتی ایران انواع اعراض نفسانی را شش دسته میدانستند: غضب، فرح، فزع، غم، همّ، خجلت. همه این اعراض مستلزم حرکت روح هستند زیرا نفس از هر چیزی که در آن ملایمت یا منافرت باشد متأثر میشود.
همّ: کیفیتی است که به سبب آن روح و حرارت غریزی هم به داخل و هم به سوی خارج از بدن حرکت میکنند. این کیفیت مرکب از دو حالت ترس و امید[9] است و هر کدام که بیشتر بر فکر شخص غلبه داشته باشد نفس نیز به آن تمایل پیدا میکند. پس اگر امید وقوع خیر غالب باشد، روح و حرارت غریزی به سمت خارج حرکت میکنند و اگر وقوع شرّ غالب باشد به سوی داخل متمایل میشوند. به همین دلایل، همّ میتواند به غضب یا حزن نیز منجر گردد.
غم: هرگاه چیزی ضروری از دست برود یا دستیابی به آن ممکن نشود یا امر ناخوشایندی روی دهد که جبران آن ممکن نباشد، در نفس حالتی به وجود میآید که آن را غم مینامند.
فرق همّ و غمّ: غم دربارة چیزی ازدسترفته در گذشته است که دیگر دستیافتنی نیست، یا چیزی به دست نیامده در آینده است که قابل حصول نخواهد بود، اما همّ دربارة چیزی است که اگرچه به سختی، ولی دستیافتنی است.
خجلت: کیفیتی نفسانی است که به تبع آن روح و حرارت غریزی بهتدریج به درون بدن و سپس به سوی خارج حرکت میکند.
نکته: همچنان که افراط در حرکات نفسانی زیانآور است، زیادهروی در سکون نفسانی و بیتفاوتی نیز مضر است زیرا موجب برودت بدنی و بلادت ذهنی میشود.
نکته: حکما معتقد بودند که بدن میتواند علاوه بر حالات نفسانی ذکر شده، از برخی تصورات نفسانی نیز متأثر شود و از این راه نیز تبدیل مزاج ممکن است. همانطور که تصوّر مسائلِ بسیار شادیبخش یا ترسناک میتواند باعث ایجاد آثاری در بدن شود، تصوّر صحت یا مرض و مداومت بر آن هم میتواند منجر به سلامت یا بیماری واقعی گردد.
پس با شناخت مزاج و کیفیت حالات روانی هر فرد میتوان تأثیر این حالات را بر روی وی پیش بینی و ارزیابی کرد و زمینه بهبود و کنترل عواطف و حالات روانی او را فراهم نمود. مثلاً در شخصی که مزاجش سرد و خشک است، غم و اندوه و ماتم اثرات سوء دارد و حتی میتواند او را تا سرحد بیماری ببرد؛ و اگر سوءمزاج سوداوی داشته باشد علایم او را تشدید میکند. برعکس برای این شخص رفتارهایی که با کمی هیجان و نگرانی همراه باشد مناسب است و لازم است این فرد گهگاهی خود را در معرض این حالات قرار دهد. یا مثلاً شخصی که مزاج گرم و خشک دارد یا مبتلا به سوءمزاج صفراوی است باید سعی کند کمتر در شرایطی قرار گیرد که موجب هیجان و یا خشم او شود.
امروزه توجه اندیشمندان دنیای پزشکی به نقش مهم حالات روانی و عواطف در جسم و اعضای مختلف بدن جلب شده و تحقیقات فراوانی در زمینه پسیکونوروایمونولوژی (Psychoneuroimnunology) و نقش حالات روانی بر سیستم عصبی و سیستم دفاعی بدن در حال انجام است.
بهبود احوال روانی انسان میتواند دفاع تخصصی سلولهای ایمنی را افزایش دهد و روند بسیاری از بیماریهای مزمن را تحت تأثیر قرار دهد. روان انسان مانند کوه یخی است که تنها بخش بسیار کوچکی از آن قابل دیدن است و بخش عظیم آن در اعماق قرار دارد، و در واقع جنبش بخش پنهان و عمیق آن است که موجب حرکات بخش آشکارش میگردد.
آن یـار کـه از طـبیـب، دل بـرباید او را دارو طبیب چون فرمایـد ؟
یک ذره ز حسن خویش اگر بنماید والله که طـبیب را، طـبیبی بـاید
مولانا جلالالدین
[1]. دکتر سید جلال مصطفوی کاشانی (1377-1287 ه.ش) از پیشگامان احیای طب سنتی ایران بودند و پس از اخذ دکترای پزشکی و سپس مهندسی شیمی، با تلاش شبانهروزی
مراحل شروع رابطه جنسی
1-1: اگر زن هستید سعی کنید همسرتان را غافلگیر کنید از لحاظ نوع و رنگ لباسهای زیر.
1-2: هر دو طرف سعی نکنید یه یکباره و تمامی لباس های خود را در آورید و لخت وارد بستر شوید.
1-3: سعی کنید لباس در آوردن را تدریجی و همراه با تحریک همدیگر انجام دهید .
1-4: لباس های زیر (شورت) آخرین لباسی باشد که از تن تان خارج می کنید، آن هم پس از یک معاشقه و مغازله خوب.
1-5: در آوردن لباس را در هر دو زوج به دیگری بسپارید و مخصوصا حتما لباس زیر همسرتان را شما در آورده و بر عکس.
2. غمزه رفتن و تحریک جنسی و شهوانی زوجین بدون تماس: این مرحله همزمان با لخت شدن و در طی مراحل جنسی هم می تواند انجام گردد و منظور از آن شوخ چشمی ها و شوخی های خاص و حرف های تحریک کننده یا اعمالی است که باعث شیرین تر شدن و از یکنواختی خارج شدن رابطه جنسی می شود. اینگونه شوخی های موسوم به شوخی های بستر در خاطره ها می ماند و رابطه جنسی سرد و بی روح مثل حیوانات را با عواطف و احساسات انسانی ادغام می کند. به یاد داشته باشید که طرف مقابل شما همسری علاقمند به شماست که خواستار رفتاری دلپسند و شهوانی در این زمان است. برای اینکار تماس یا تحریک لمسی خاصی لازم نیست و هرکسی بسته به سليقه خود و طرف مقابل می تواند انواع آن را انجام دهد.
3. صحبتهای عاشقانه و جنسی: که می تواند با تمجید از بدن یا قسمت های خاص جنسی بدن طرف مقابل انجام شود تا تحریک بیشتر صورت گيرد و طرف مقابل اعتماد به نفس لازم را بدست آورد.
4. مغازله و معاشقه: جمع موارد بالا همراه با کلامات شیرین و تماس های گاه گاهی مناطق جنسی در حقیقت شروع رابطه جنسی است و اغلب زنان این مرحله را بسیار دوست دارند و آن را نشانه عشق و دوست داشتن همسر خود می دانند و این رابطه را یک رابطه بی روح و بی احساس درک نمی کنند. قبل از دخول مغازله مناسب با تحریک مناطق تحریکی یاد شده باعث ترشحات موکوسی واژن برای دخول بهتر آلت مرد شده و زن را برای شروع یک عمل جنسی لذت بخش آماده می کند. این مرحله زمان خاصی ندارد و هرچه بهتر انجام گیرد احتمال به ارگاسم رسیدن زن هم بیشتر می شود. در این مرحله مقدار اندکی کلیتوریس و نوک پستان زن را حین بوس و لب گرفتن به آرامی بمالید. در مغازله سعی کنید لب های عاشقانه و بوسه های دلبرانه از همدیگر بگیرید و با نوازش موهای هم خود را آماده دخول و شروع یک لذت پایدار کنید.
مراحل اولیه بعد از شروع رابطه جنسی
در این مرحله تماس های بدنی و جنسی به اوج می رسد و مرد بهتر است اجازه دهد زن جاهای خاصی از بدن او را لمس کند مثل سر آلت و نوک پستان مرد و بیضه ها و ناحیه بین بیضه ها و معقد. این لمس زنانه نباید زیاد ادامه یابد و از این زمان کار مرد شروع می شود که با تحریک مناطق حساس زن با سر آلت و یا زبان و نوک انگشتان، زن را کاملا آماده کند. این مرحله هرچه بیشتر طول بکشد و متنوع تر باشد بهتر است. در این مرحله با رعایت بهداشت انگشتان و ناخن ها (که باعث زخمی شدن جداره واژن نشود) مرد می تواند ابتدا یکی از انگشتان خود را داخل وازن بنماید و با لمس بسیار آرام دیواره بخصوص قسمت بالایی، واژن را تحریک و آن را وادار به ترشح موکوس نماید و سپس بسته به قطر سوراخ می تواند انگشت نشانه را هم وارد نموده و با دو انگشت تحریک واژنی را انجام دهد. حین این اعمال باید از زن سوال شود که آیا اذیت می شود یا نه؟ حس خوبی دارد یا نه؟ و آیا لذت خاصی می برد؟
بهتر است ران های زن را بخوبی لمس و مالش دهید و همچنین باسن و اطراف معقد را هم فراموش نكنيد. اگر اطراف معقد را مالش دادید آن انگشت را دیگر وارد واژن ننمایید. بحالت چهار زانو بنشینید و زانوهای زن را در حالیکه راحت به پشت دراز کشیده روی پاهای خود قرار دهید تا تسلط بیشتری روی نواحی حساس زن داشته باشید و به تناوب آنها را تحریک و لمس کنید. بعد از چند دقیقه که مایل به اینکار هستید خانم روی شکم دراز بکشد و شما با سر آلت خود ناحیه معقد را نوازش دهید و با نوک انگشتان پشت رانها و باسن را مالش داده و گاهی هم کلیتوریس را تحریک نمایید و اگر دو طرف آماده اند دخول را شروع نمایید.
کتاب قانون کوچک(در باب تبها)-5
کتاب قانون کوچک (۵)
از انجا که دانلود کتابها از اینترنت اغلب با مشکل همراه است، جهت استفاده آسان و همگانی،تعدادی از کتابها با فرمت word برای استفاده دوستان در وبلاگ قرار داده شده است. لازم به ذکر است به دلیل محدودیت در حجم وبلاگ، کتب بصورت فصلهای جداگانه در دسترس می باشد.
مقاله دهم
تبها
در هفت باب است:
باب اول: تب يك روزه
اين نوع تب ناشي از خستگي شديد، در معرض آفتاب داغ واقع شدن، غضب شديد، اندوه شديد، سرماي شديد و خوراكيهاي با طبيعت گرم و اسباب مشابه آن است. اين تب بيست و چهار ساعت دوام دارد با اين نوع تب بايد نرم و آرام برخورد كرد و نباید به یکباره ریشهکن شود تا به تب دیگری تبدیل نگردد. بلکه براي رفع آن از نوشيدنيها و عصارههاي مخلوط با آب سرد استفاده کند و چنانچه هنگام غذا خوردنش باشد و بداند که ترک خوراک باعث تشدید تب نمیشود صرفاً به نوشیدنیها و عصارههای سرد اکتفا کند. اما اگر نگران تشديد تب باشد مقداري آرد سردیبخش [مثل جو] مخلوط با كمي شكر و نيز نان آغشته به آب انار میخوش ميل كند. پس از برطرف شدن تب به حمام رود و غذا خوردن عادي را به آرامي از سر گيرد.
باب دوم: تب روزانه بلغمي
اين نوع تب ناشي از بلغم عفوني غالب بر معده و رگهاي بدن است. درمان اين تب چنانچه عامل ديگري در كار نباشد و بيمار هم پرخور نباشد اين است كه معدهاش را با قي كردن پاك كنند و جوشانده ترب و سكنجبين عسلي و همچنين خوردن سركه و روغن زيتون و يا روغن کنجد تازه و عسلي و نيز شكر سفید مفيد است. بعلاوه اگر غذاهايي ميل كرد پس از آن آب گرم و نيز سكنجبين بنوشد و با قي كردن، معده را پاك نمايد.
چنانچه مزاج بيمار خشك باشد پس از خوردن گلنگبين، آبِ زنجبيل بنوشد بعلاوه نخودآب و نيز روغن زیتون را با روغن کنجد حل شده با آب انار ترش و آبغوره ميل كند. همچنين شربت آلو و خوراک پرهیزانة تهيه شده از اسفناج و کدو و روغن بادام مفيد است.
باب سوم: تب رِبع يا تب سودائي
اين نوع تب ناشي از سوداي متعفن است كه بر طحال و ديگر رگها غلبه مي كند. راه درمان اين تب چنانچه عامل ديگري در كار نباشد و بيمار هم پرخور نباشد در دورة بدون تب چنين است: جوشانده هلیله سياه، زبيب، فلوس و ترنجبين داده شود. به كودكان هم سكنجبين دهند تا ادرارشان زياد گردد. همچنين آب ريشه كرفس و رازيانه دستور دهد. علاوه بر آن جز در روز تب، جوجه تهیه شده بنحو دبکراک خورانده شود. بيمار نبايد در روز تب هيچ غذايي بخورد زيرا خوردن در روز تب، سنگيني ميآورد.
باب چهارم: تب مطبقه[1]
اين نوع تب ناشي از عفونت خون است و يا از كثرت و امتلاء خون است و براي درمانش اين اقدامات كفايت ميكند: چنانچه بيمار پرخور نباشد آب انار با شكر طبرزد بنوشد و عدسي ترش با روغن بادام و نيز ماءالشعیر با انار ترش داده شود.
چنانچه مزاج بيمار خشك باشد آب عناب و آلو و نيز تمرهندي با شكر طبرزد دستور دهد همچنين خوراک کدو و اسفناج و روغن بادام ميل كند. چنانچه نمونه ادرار بیمار از رسوبات صاف شود و معده بيمار ضعيف نباشد آب خيلي خنك داده شود.
باب پنجم: تبهاي مركب
چنانچه تب بيمار نامنظم شود و روزي تب او شدت يابد و روزي ديگر تبش خفيف شود و بيمار روزي سبكتر و روز ديگر سنگينتر باشد تب او مركب خواهد بود. براي درمان اين نوع تب و تجویز غذا باید متناسب با بروز حالات، از درمانهاي تركيبي استفاده شود.
باب ششم: تب دق
چنانچه گوشت بيمار تحليل رود و توان بيمار ضعيف گردد و صدايش نازك شود و صورتش به سرخی گراید و چشمانش در گودي افتد و اين همه، عاملي بيروني و آشكار مثل اسهال يا خوندماغ شدید نداشته باشد و يا در اثر قطع خوراك نباشد تب دق خواهد بود. درمان آن پيچيده است و پزشكان ماهر هم گاه از درمانش عاجزند تا چه رسد به كسي كه پزشك نيست. بنابراين بهتر است بيمار براي درمان اين نوع تب به پزشك مراجعه نمايد زيرا درمانش سخت و بهبودياش سختتر است.
مقاله دهم که آخرین مقاله کتاب است پایان پذیرفت.
و الحمد لله ربّ العالمین
و صلواته و سلامه علی سیّدنا محمّد و علی أصحابه تسلیماً کثیراً
منابع مورد استفاده در ترجمه و تصحیح کتاب:
1. الاغراضالطبیه و المباحثالعلائیه، سید اسماعیل جرجانی، تصحیح دکتر حسن تاجبخش، انتشارات دانشگاه تهران، 1385 2. خلاصةالحکمه، محمدحسین عقیلی شیرازی، به تصحیح استاد اسماعیل ناظم، جلد اول و دوم، انتشارات اسماعیلیان، 1385 3. القانون فی الطب، شیخالرئیس ابوعلی سینا، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، طبعة الاولی، 1425هجری، جلد سوم، ص409 4. مفردات مخزنالادویه، محمدحسینعقیلی، تصحیح سیدعلی موحدابطحی، انتشارات حبلالمتین، 1385 5. تحفةالمؤمنین، محمدمؤمن حسينی تنکابنی، تصحیح دکتر محمدرضا شمس اردکانی و دکتر روجا رحیمی، نشر شهر، 1387 6. لغتنامه دهخدا، علیاکبر دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، نسخه رایانهای، روایت دوم 7. قانون در طب، شیخالرئیس ابوعلی سینا، تحقیق و ترجمه استاد علیرضا مسعودی، انتشارات مرسل، 1386 8. طب اکبری، محمد اکبر ارزانی، مؤسسه احیاء طب طبیعی و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، جلد اول و دوم، انتشارات جلالالدین، 1387 9. اکسیر اعظم، محمداعظمخانچشتی، نسخه تکثیری مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی، طب اسلامی و مکمل، جلد اول تا چهارم، 1383 10. قانونچه در طب، محمود چغمینی، ترجمه دکتر محمدتقی میر، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1375 11. ذخیره خوارزمشاهی، سید اسماعیل جرجانی، تصحیح دکتر محمدرضا محرری، انتشارات فرهنگستان علوم پزشکی، 1380 12. المنصوری فیالطب، محمدبنزکریای رازی، دکتر حازم بکری صدیقی، معهد المخطوطات العربیة (المنظمة العربیة للتربیة و الثقافة و العلوم)، کویت، 1987 میلادی
[1]. در ادامه آمده است «و هی حمّی بقری: یا همان تب گاوی»؛ در سایر منابع طبی در دسترس، صفت بقری برای تب دموی یا مطبقه نیامده است. سایر اسامی و انواع مطبقه عبارتند از ربو و عفن هستند.
منبع: طرح احیای آثار مکتوب
تعداد صفحات : 8